ارتعاش

/~erte~AS/

مترادف ارتعاش: تزلزل، رعشه، لرز، لرزش، لرزه، نوسان

برابر پارسی: لرز، لرزاندن، لرزش، لرزه، لرزیدن، لزرش، نوسان

معنی انگلیسی:
tremble, quaver, quiver, shiver, shudder, thrill, tremor, tremulousness, flutter, jar, pulsation, vibrancy, vibration, trembling

لغت نامه دهخدا

ارتعاش. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) لرزیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ). ارتعاد. لرز. لرزه. رَجف. رجفه. زلزال. رِعدَه. با خود لرزیدن. ( مؤید الفضلاء ). با خویش لرزیدن. ( آنندراج ): ارتعاش انگشتان :
چون بدرد شرم گویم راز فاش
چند از این صبر وزحیر و ارتعاش.
مولوی.
دست کان لرزان بود از ارتعاش
و آنکه دستی را تو لرزانی ز جاش.
مولوی.
|| لرزانیدن. ( زوزنی ). || ( اِ مص ) حالی چون تشنج در اعضاء آلیه. || ( اصطلاح فیزیک ) لرزش سریع جسم را گویند که مولد صوت میشود مانند ارتعاش تیغه فلزی یا سیم آلات موسیقی.
- ارتعاش صوت ؛ لرز در آواز. ج ، ارتعاشات.

فرهنگ فارسی

لرزیدن، به لرزه در آمدن ، لرزه، لرزش
۱ - ( مصدر ) لرزیدن . ۲ - ( مصدر ) لرزانیدن . ۳ - ( اسم ) لرز لرزه . ۴ - لرزش سریع جسم را گویند که مولد صوت شود مانند ارتعاش تیغ. فلزی یا سیم آت موسیقی .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) جنبیدن ، لرزیدن . ۲ - (مص م . ) لرزاندن . ۳ - (اِمص . ) لرزه .

فرهنگ عمید

۱. به لرزه درآمدن، لرزیدن، لرزش.
۲. (فیزیک ) لرزش سریع جسم که مولد صوت می شود، مانند ارتعاش سیم ها و تارهای آلت موسیقی.

فرهنگستان زبان و ادب

{vibration} [فیزیک] فرایند دوره ای یا حرکت خطی یک ذره یا جسم جامد کِشسان حول وضعیت تعادل

دانشنامه عمومی

ارتعاش، نوسان مکانیکی حول یک نقطه تعادل است. [ ۱] ارتعاش ممکن است مانند حرکت آونگ متناوب ( تکرار شونده ) باشد یا مانند حرکت چرخ خودرو روی مسیر ناهموار تصادفی باشد. [ ۲] [ ۳]
ارتعاش آزاد: زمانی اتفاق می افتد که یک سیستم مکانیکی با یک ورودی ابتدایی به نوسان در می آید و سپس اجازه داده می شود تا آزادانه نوسان کند. مثالی از این نوع نوسان عقب کشیدن یک تاب و رها کردن آن است تا آزادانه نوسان کند.
یک سیستم مکانیکی در یک یا تعداد بیشتری از فرکانس های طبیعی خود نوسان کرده و آنقدر تضعیف می شود تا اینکه کاملاً متوقف شود.
ارتعاش واداشته: زمانیکه یک آشفتگی متغیر با زمان ( نیرو، جابجایی یا سرعت ) در سیستم مکانیکی اعمال شود اتفاق می افتد. این آشفتگی می تواند دوره ای تکرار شده و ورودی پایدار داشته باشد یا یک ورودی گذرا با آشفتگی کاملاً تصادفی باشد. ورودی دوره ای می تواند هارمونیک یا غیرهارمونیک باشد. از مثال های این نوع ارتعاش می توان به یک ماشین لباسشویی که به دلیل نامیزانی ارتعاش می کند اشاره کرد.
در سیستم های خطی فرکانس پاسخ ارتعاش حالت - پایدار ناشی از ورودی دوره ای هارمونیک مساوی است با فرکانس نیرو یا حرکت وارد شده، که در آن بزرگی پاسخ به سیستم مکانیکی بستگی دارد.
ارتعاش میرا: زمانیکه انرژی یک سیستم در حال ارتعاش توسط اصطکاک یا سایر نیروی های مقاوم به مرور تضعیف می شود، گفته می شود که این ارتعاش میرا است. ارتعاشات در این حالت به مرور کاهش یافته یا فرکانس و شدت آن عوض می شود و نهایتاً سیستم در حالت تعادل ساکن می شود. مثالی از این نوع ارتعاش سیستم تعلیق خودرو است که در آن ارتعاش توسط ضربه گیرها جذب می شود.
آزمایش ارتعاش معمولاً با اعمال یک تابع نیرو به سازه، معمولاً با نوعی شیکر یا لرزاننده انجام می شود. آزمایش ارتعاش برای بررسی پاسخ یک سازه یا دستگاه تحت آزمایش به یک محیط ارتعاشی تعریف شده و معین، انجام می شود.
برای اعمال نیروی فرکانس پایین معمولاً از لرزاننده های سرووهیدرولیکی ( الکتریکی - هیدرولیکی ) استفاده می شود. برای فرکانس های بالا از لرزاننده های الکترودینامیک استفاده می شود.
متدوال ترین انواع آزمایش های ارتعاش[ ۴] اعمال شده در آزمایشگاه ها معمولاً ارتعاشات سینوسی و تصادفی هستند.
با اینکه در حقیقت ارتعاشات در تمام محورها همزمان وارد می شود اما در آزمایشگاه معمولاً ارتعاشات هر محور جداگانه و تک به تک مطالعه می شود.
عکس ارتعاشعکس ارتعاشعکس ارتعاشعکس ارتعاشعکس ارتعاشعکس ارتعاش
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

لرزش

مترادف ها

shake (اسم)
لرز، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش

vibration (اسم)
جنبش، نوسان، تردید، لرزش، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، تموج

tremble (اسم)
لرز، لرزه، ارتعاش، رعشه

shudder (اسم)
لرزه، ارتعاش

shiver (اسم)
خرده، ریزه، لرز، لرزه، ارتعاش

quaver (اسم)
ارتعاش، لرزش و تحریر صدا در اواز

tremolo (اسم)
لرزش، ارتعاش، لرزش صدا، تحریر

libration (اسم)
جنبش، نوسان، جنبش نمایان ماه، ارتعاش، جنبش ترازویی و حرکت موازنه ای

vibrancy (اسم)
نوسان، ارتعاش، طراوت و چالاکی، تپش و جنبش

quiver (اسم)
ارتعاش، ترکش، تیردان

plangency (اسم)
ارتعاش، پر صدایی

vibratility (اسم)
جنبش، نوسان، تردید، اهتزاز، لرزه، ارتعاش، قابلیت ارتعاش

vibrational (صفت)
جنبش، نوسان، تردید، اهتزاز، لرزه، ارتعاش

فارسی به عربی

ارتجف , اهتزاز , رعشة , قشعریرة , هزة

پیشنهاد کاربران

🇮🇷 واژه ی برنهاده: تراتپش 🇮🇷
لرزه
تکان، لرزش، حرکت
مرتعش شدن = ترتبیدن
پس
ارتعاش = ترتبش
و
مرتعش کردن = ترتباندن
بن مایه: لغت نامه دهخدا
( این واژه شاید در اصل تراتپیدن بوده باشد. به معنای تپیدن از این سو به آن سو )
ارتعاش: [اصطلاح موسیقی ]وقتی که فاصله بین دو گام موجود در ویبراتو خیلی عریض باشد، این پدیده شکل می گیرد که باعث می شود صدا حالت ناپایدار داشته باشد.
لرزش
نوسان، حرکت های ریز، لرزش

بپرس