اردل

/~Ardel/

برابر پارسی: ( آردل ) فرمان بَر

لغت نامه دهخدا

( آردل ) آردل. [ دِ ] ( اِ ) فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران و یا مدعی علیهم فرستادندی.
- آردل بی چوب ؛ کنایه از بول است آنگاه که تنگ گیرد کسی را.

آردل. [ دَ ] ( اِخ ) نام راهی است در بختیاری که تا مالمیر بسیارتنگ است و برای عبور صعب و قلعه چغاخور نزدیک 700 گز از آردل ارتفاع دارد. و اهل محل اَردَل گویند.
اردل. [ اَ دَ ] ( اِخ ) نام قصبه ای بجنوب غربی ده کرد ( شهر کرد ). || ناحیه ای در کوهستانهای بختیاری در جنوب شرقی کاج. || از نواحی مازندران. رجوع بسفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 129 شود.

اردل. [ اُ دَ ] ( اِخ ) اُردال. رجوع بطایفه شیبانی شود.

فرهنگ فارسی

( آردل ) ( اسم ) فراشی که مائ مور فرا خواندن و احضار سپاهیان یا متهمان و گناهکاران است اردل . یا آردل بی چوب . ادرار بول که عرصه را بر شخص تنگ کند .
فراشی که برای خواندن و احضار سپاهیان یا گناهکاران یا مدعی علیهم فرستادندی نام راهی است در بختیاری

فرهنگ معین

( آردل ) (دِ ) [ تُر. ] ( اِ. ) فراش ، مأمور اجراء.
(اَ دِ ) ( اِ. ) نک آردل .

فرهنگ عمید

( آردل ) = آردال

دانشنامه عمومی

آردل. آردل ( به فرانسوی: Ardelles ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Châteauneuf - en - Thymerais واقع شده است. [ ۱] آردل ۱۰٫۴ کیلومتر مربع مساحت دارد ۲۲۸ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آردلعکس آردلعکس آردل

اردل مرکز شهرستان اردل در استان چهارمحال و بختیاری است.
اهالی اردل به زبان لری با گویش لری بختیاری سخن می گویند. [ ۳] [ ۴]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۱۰٬۱۱۳ نفر ( در ۲٬۶۴۲ خانوار ) بوده است. [ ۵]
جاذبه های گردشگری تاریخی و مذهبی شهر اردل
• پل تاریخی بهشت آباد
• کاروانسرای روستای شلیل
• بقعه امامزاده حلیمه خاتون
• روستای سرپیرک دشتک
• بقعه امامزاده اسماعیل
• روستای دورک قنبری
• بقعه امام زاده شاه البرز
• روستای آلی کوه
• تکیه بختیاری ها در شهر اردل
• قلعه ابوالقاسم خان بختیاری در اردل
• سنگ نوشته ها و سنگ نگاره های پل مروارید
عکس اردل
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

خدمتگذار . مامور اجراء . مزدور . گماشته
در ترکی یعنی فرمانبر و مامور اجرا.
آردِل: [در گذشته] پِیک؛ پیشکار، گماشته، فرمانبر
در کاج و رستمی شهر اردل ایل زراسوند ( هیهاوند، کاجی ) ساکن هستند و عده ای هم در شهر اردل
اردل در معنی بختیاری به مجموعه ای از اسیاب ها اطلاق می گردد با توجه به اینکه در اطراف این شهر ابهای زیادی جاری بوده و اسیاب های زیادی وجود داشته این اسم از مجموعه این اسیاب ها شکل گرفته است البته در قدیم این شهر از سه روستای کنار هم به نام های اردل بردر و بنوار بوده که بعدها در اردل تجمیع شده است
شهرستان اردل محل سکونت بخشی ازطوایف ایل قندعلی وایل اسیوندایل دینارانی ودیگراایلات بختیاری
طوایف قندعلی ساکن اردل
طایفه حلیلوند
طایفه جلیلوند
طایفه مدولی
طایفه ورناصری
طایفه صالح بابری
نام قدیم شهراردل شهربختیاری بوده
مرددلاور - شجاع
آردل : سر سخت
اردل : بنا بر روایتی در زما نهای قدیم ( چندین قرن و یا احتمالا بیشتر ) زلزله ای در اردل ( یکی از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری ) بوقوع می پیوندد که خیلی ویرانی به بار آورد و در اصطلاح بختیاری می گویند
...
[مشاهده متن کامل]
: زلزله آن منطقه را ارد . ارد در گویش بختیاری یعنی خورد . ارنیدن :خورد کردن ( خیلی خورد ) . یعنی زلزله منطقه را خورد ( خیلی خورد ) کرد . ارد - ارده - اردل

" اردل"اردیبهشت ، اردل بهشت آباد، بردر؛
مرکز و زادگاه بختیاریهای اصیل

بپرس