اروند

/~arvand/

مترادف اروند: حیله، دوال، فریب، مکر، نیرنگ، جادو، چشم بندی، سحر، حسرت، غبطه، تند، جلد، چالاک، فرز، جاه، حشمت، شکوه، شوکت

معنی انگلیسی:
glory, high position, fast

فرهنگ اسم ها

اسم: آروند (پسر) (فارسی) (تلفظ: ārvand) (فارسی: آروند) (انگلیسی: arvand)
معنی: شأن و شوکت و فر و شکوه، ( = اروند )، اورند و اورنگ
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی
اسم: اروند (پسر) (فارسی، اوستایی) (طبیعت) (تلفظ: arvand) (فارسی: اََروند) (انگلیسی: arvand)
معنی: تند، تیز، چالاک، دلیر، فر، شکوه، ( در تفسیر پهلوی، arvand )، شأن و شوکت، ( اَعلام ) ) نام رودِ دجله، ) نام پدر سهراب شاه که نسب وی به کی قباد می رسد، نام رودی در ایران
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم اوستایی، اسم طبیعت

لغت نامه دهخدا

( آروند ) آروند. [ وَ ] ( اِ ) اَرْوَند. اورند. شأن و شوکت و فر و شکوه. ( برهان ). رجوع به اورند و اورنگ شود.
اروند. [ اَ وَ ] ( ص ) در اوستا ائورونت بمعنی تند و تیز و چالاک و توانا و دلیر و پهلوان است و در آبان یشت بند 131 و غیره آمده و در تفسیرپهلوی این کلمه را ( ( اروند ) ) ترجمه کرده اند. ( یشت هاتألیف پورداود ج 1 ص 224 و ج 2 ص 327 ). نیرومند. ( فرهنگ اسدی نخجوانی ). || ( اِ ) تجربه. ( جهانگیری ) ( برهان ) ( اوبهی ) ( فرهنگ اسدی مدرسه سپهسالار )( سروری ) ( رشیدی ). آزمایش. ( صحاح الفرس ) ( سروری ) ( برهان ). اروند و ارمان بهم گویند، ارمان رنج باشد و اروند تجربه. ( فرهنگ اسدی ). در لغت نامه ها بتقلید اسدی این بیت را برای این معنی شاهد آورده اند :
به ارمان و اروند مرد هنر
فرازآورد گونه گون سیم و زر.
فردوسی.
و در جهانگیری و برهان قاطع از معانی ( ( اروند ) )، حسرت و آرزو آمده است و همین بیت را جهانگیری برای این معنی شاهد آورده و اصح همین است و ارمان و اروند ظاهراً از اتباع باشد و بیت ذیل نیز مؤید این معنی است :
به اروند و حسرت چو مانده بجای
شده بر سرش تنگ واسع سرای.
اسدی.
|| سحر.جادو. فریب :
همه مر ترا بند و تنبل فروخت
باروند چشم خرد را بدوخت .
فردوسی.
|| فرّ و شکوه. ( جهانگیری )( برهان ). شأن و شوکت :
اگر جنگ جویدپس از پند من
نیندیشد از فرّ و اروند من
بدانسان شوم پیش او با سپاه
که بخشایش آرد بر او هور و ماه.
فردوسی.
همان تور کش بخت و اروند بود
بدادار کیهانْش سوگند بود.
فردوسی.
سیاوش مرا خود چو فرزند بود
که با فرّ و با برز و اروند بود.
فردوسی.
و رجوع به اورند شود.
|| زیبایی. ( برهان ) ( مؤید الفضلاء ) ( شمس اللغات ). || مهتری. ( مؤید الفضلاء ) ( شمس اللغات ). || اقتدار. توانائی. شوکت. ( فهرست شاهنامه ولف ). || عین. || خلاصه هر چیز. ( برهان ).

اروند. [ اَ وَ ] ( اِخ ) ( رود... ) دجله. ( فرهنگ اسدی ) ( سروری ) ( اوبهی ). دَگله. دجله بغداد. ( برهان ) ( جهانگیری ). اراوند. ( تحفةالسعادة ) ( برهان جامع ) :
باروند رود اندر آورد روی
چنان چون بود مرددیهیم جوی
اگر پهلوانی ندانی زبان بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آروند ) ( اسم ) اورند اورنگ
شان و شوکت برهان
چشمه ایست در سیستان .
( اسم ) ۱ - مکر فریب حیله . ۲ - سحر جادو .
اقیانوس

فرهنگ معین

( آروند ) (وَ ) ( اِ. ) اروند، ارونگ .
( ~. ) (اِ. ) ۱ - افسون و نیرنگ . ۲ - رود دجله .
(اَ وَ ) (اِ. ) ۱ - شأن و شوکت . ۲ - حسرت ، آرزو.

فرهنگ عمید

۱. تجربه، امتحان، آزمایش.
۲. رنج.
۳. حسرت.
۴. آرزو.
۵. سِحر، جادو، فریب: همه مر تو را بند و تنبل فروخت / به اروند چشم خرد را بدوخت (فردوسی: ۲/۳۳۷ ).
۶. فر و شکوه، شوکت.
۷. تندی.
۸. (صفت ) تندوتیز، چالاک.
۹. (صفت ) نیرومند.

دانشنامه عمومی

اروند (مشهد). اروند روستایی در دهستان طوس بخش مرکزی شهرستان مشهد استان خراسان رضوی ایران است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این روستا ۱۴۶ نفر ( ۴۸خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس اروند (مشهد)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

اروند arvand در اوستایی: ائورونت aurvant، در سنسکریت: اروت arvat و ارونت arvant، در سغدی: اروِند arvend و در پهلوی arvand و به معنی تند، پرشتاب می باشد.
سلام
ممنونم از سایتتون ولی میشه بگین چی باعث شده که اسمی که انقدر معانی قشنگی داره و معانی دورش حیله و فریب هست ، شما دقیقا این معانی رو اول صفحه گذاشتین که باعث می شه به شدت تو ذوق خواننده بخوره.
اروند:
دکتر کزازی در مورد واژه ی "اروند " می نویسد : ( ( اروند یا " الوند " بدان سان که فردوسی خود بازنموده است ، نام ایرانی و کهن دجله است . " اروند " که در واژه به معنی تندو تیزپوی است ، با همین ریخت ، در پهلوی به کار می رفته است . در اوستا اَئوروَنْت ویژگی اسب تند پوی و راهوار است ؛ گاه همراه با اسب به کار رفته است : اَئورونتواسپه . و گاه به تنهایی . در این کاربرد دومین با اَرْوَنْت در سانسکریت که به معنی اسبی است که برای تیزتاختن و برنده شدن در اسبدوانی پرورده و بالانده شده است ، برابر است . و . آیْلرس ، خاورشناس آلمانی ، انگاشته است که واژه ی آسوری ارانتو arāntu و یونانی اورونتس orontes که نام رودخانه ای العاصی در سوریه هستند ، ریشه و خواستگاه آریایی دارند و با " ائورونت " اوستایی و " ارونت " سانسکریت سنجیدنی اند . از آن روی که دجله رودی تیز و خروشان است اروند خوانده شده است . نام تازیکانه ی این رود ، دجله ، نیز گویای تیزی و خروشندگی آن است . دجله ریخت تازی شده ی تیگلت tīglat یا تیگتل tīgtal در پهلوی است و ریخت اوستایی آن تیگره بوده است که آن نیز به معنی تیز است و واژه ی تیز در پارسی از آن بر آمده است . ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( باروند رود اندر آورد روى
چنانچون بود مرد دیهیم جوى‏ ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 307. )
در زبان ترکی به شتر لاغر و تیز و تند پوی" ارْوانه " یا " اروانا " گفته می شود .

روسری

پیشرو تجارت اروند
شریف - نجیب. نام پدر لهراسب. نام رودخانه. نام پسرانه. چالاک . تند
با شکوه
توانا، چابک، تیز

بپرس