از قضا

/~azqazA/

برابر پارسی: ازپیشامد روزگار

معنی انگلیسی:
perversely, perchance

لغت نامه دهخدا

از قضا. [ اَ ق َ ] ( ق مرکب ) اتفاقاً. قضا را: از قضا روزی دو صیاد بر آن آبگیر گذشتند. ( کلیله و دمنه ).

فرهنگ فارسی

قضا را اتفاقا. توضیح گاه با ( را ) آید : ( از قضا را در آن دو روز دلیر پنجه آنجا گشاده بود چو شیر . ) ( نظامی )

فرهنگ معین

(اَ. قَ ) [ فا - ع . ] (ق مر. ) اتفاقاً.

پیشنهاد کاربران

که از قضا
که اتفاقا
ناگه . . اتفاقا
اتفاقا . . ناگاه . . از ناگه
اتفاقا
ناگهان
به طور اتفاقی، به صورت اتفاقی، اتفاقا
به صورت اتفاقی
coincidentally
اتفاقا

بپرس