اسب سواری

/~asbsavAri/

معنی انگلیسی:
horsemanship, riding, saddle horse, equitation, roadster, saddle-horse

فرهنگ عمید

۱. بر اسب سوار شدن.
۲. سوار بر اسب به گردش رفتن.
۳. (ورزش ) [عامیانه] = اسب دوانی

فرهنگستان زبان و ادب

{riding, horse riding} [ورزش] سواری گرفتن از اسب برای تفریح یا ورزش

مترادف ها

trooper (اسم)
سپاهی، اسب سواری، نظامی

hackney (اسم)
درشکه کرایه، اسب سواری، اسب کرایبه، فعله

roadster (اسم)
اسب سواری، رهنورد

manege (اسم)
اسب سواری، اموزشگاه اسب سواری

saddle horse (اسم)
اسب سواری

saddler (اسم)
اسب سواری، سراج، زین ساز

پیشنهاد کاربران

بپرس