استمراری

/~estemrAri/

معنی انگلیسی:
progressive, imperfect

لغت نامه دهخدا

استمراری. [ اِ ت ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به استمرار. || ( اِ ) مستمری. وظیفه. مقرری.

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) منسوب به استمرار . ۱ - چیزی که پیوستگی و استمرار داشته باشد . ۲ - مستمری وظیفه مقرری . ۳ - حالتی است از فعل که دوام و استمرار معنی فعل را در زمان گذشته یا حال میرساند . یا ماضی استمراری . فعل ماضی که در زمان گذشته دوام و استمرار داشته باشد و علامت آن ( همی ) ( در قدیم )و ( می ) ( در قدیم و عصر حاضر ) است که بر سر فعل در میاید وگاه نیز ( ی ) بتنهایی در آخر فعل در میامده و زمانی ( ی ) در آخر و ( می ) بر سر فعل افزوده میشده است : همی رفت می رفت رفتی می رفتی . یا مضارع استمراری . فعل مضارع که در زمان حال دوام و استمرار داشته باشد و علامت آن ( همی ) ( در قدیم ) و ( می ) ( در قدیم و عصر حاضر ) است که بر سر فعل در میاید : همی رود می رود .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع - فا. ] (اِمر. ) ۱ - مستمری ، وظیفه ، مقرری . ۲ - حالت فعلی که مفهوم دوام و استمرار آن را در زمان گذشته یا حال برساند.

فرهنگ عمید

۱. ویژگی آنچه استمرار و پیوستگی دارد.
۲. (ادبی ) در دستور زبان، ویژگی فعلی که بر دوام و استمرار کاری در گذشته یا حال دلالت می کند: مضارع استمراری.

پیشنهاد کاربران

اِستِمراری: [دستورِ زبان] پیوسته، پیوستگی
به زبان ساده استمراری یعنی:اتصال و پیوستگی بین حال و گذشته را برقرار سازیم. چگونگی گذشته و آینده را به هم ربط دهیم.
هموارگی

بپرس