استنکاف

/~estenkAf/

مترادف استنکاف: ابا، اجتناب، اعراض، امتناع، تحاشی، خودداری، سرپیچی، نکول

برابر پارسی: خودداری، سرباززنی

معنی انگلیسی:
refusal

لغت نامه دهخدا

استنکاف. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ننگ داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ). عار داشتن. عیب داشتن. || امتناع کردن. اباء. نه گفتن : و گاه گاه از انواع تحکم آن حضرت متبرّم شدی و عظم همت و فرط اباء برو غالب آمدی و از آن مؤاخذات و مطالبات استنکاف نمودی. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 47 ).
- استنکاف کردن ؛ امتناع کردن. ابا کردن.
|| پی گم کردن. || بزرگ منشی نمودن. ( منتهی الارب ). || برگردیدن. عدول کردن.

فرهنگ فارسی

ازروی تکبروبزرگ منشی ازکاری سرباززدن، ازاجرای امری ننگ داشتن، خودداری کردن
( مصدر ) ۱ - ننگ داشتن عار داشتن . ۲ - سرباز زدن امتناع کردن ۳ - ( اسم ) سرپیچی .

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - از انجام کاری ننگ داشتن . ۲ - سر باز زدن ، رد کردن .

فرهنگ عمید

خودداری کردن.

مترادف ها

refusal (اسم)
رد، امتناع، روگردانی، سر پیچی، استنکاف، اباء

فارسی به عربی

رفض

پیشنهاد کاربران

استنکاف از دریافت اوراق قضایی: یعنی در زمان ابلاغ اوراق قضایی از دریافت آن امتناع یا خودداری کردن و یا در هنگام ابلاغ الکترونیک رویت نکردن متن ابلاغ میباشد
البته در "حقوق" مطلقا نمیشه گفت اعراض
چرا که اعراض یعنی: ( اسقاط حق عینی ) و ممکنه استنکاف از طلب باشه که دراین صورت میشه ابراء!
امتناع کردن حساب نکردن
از ریشه نکف، به معنی ننگ دانستن
امتناع کردن

بپرس