استهزاء کردن

مترادف ها

flout (فعل)
دست انداختن، استهزاء کردن، اهانت یا بی احترامی کردن

mock (فعل)
دست انداختن، مسخره کردن، خندیدن، عقیم کردن، استهزاء کردن، تقلید در اوردن

scorn (فعل)
خوار شمردن، استهزاء کردن، خردانگاشتن، اهانت کردن

guy (فعل)
استهزاء کردن، جیم شدن، با طناب نگه داشتن، با تمثال نمایش دادن

jest (فعل)
خنده کردن، استهزاء کردن، تمسخر کردن، شوخی کردن، ببازی گرفتن، مزاح گفتن

jig (فعل)
جست و خیز کردن، استهزاء کردن، با اهنگ تند رقص کردن

deride (فعل)
استهزاء کردن، تمسخر کردن، بکسی خندیدن

sneer (فعل)
استهزاء کردن، پوزخند زدن، باتمسخر بیان کردن

fleer (فعل)
استهزاء کردن، تمسخر کردن

فارسی به عربی

ازدراء , اسخر منه , دعابة , رجل , سخریة

پیشنهاد کاربران

بپرس