اسپیجاب

لغت نامه دهخدا

اسپیجاب. [ اِ ] ( اِخ ) شهری است از ولایت ماوراءالنهر که آنرا بترکی شبران بر وزن گبران گویند. ( برهان ). معرب آن اسفیجاب است. رجوع به اسفیجاب شود: ارسلان خان که ولیعهد بود، خان ترکستان گشت و ولایت طراز و اسپیجاب وآن نواحی جمله بغراخان برادرش را داد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 536 ). [ابوعلی سیمجور] در تیسیر مراد و تحصیل مقصود چشم باز میکرد و بر اسرار کار وقوف مییافت تا به اسپیجاب رسید. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 113 ).
چشم ملکت را بروی روم و قسطنطین نظر
چشم جاهت را بسوی چاچ و اسپیجاب روی.
سیدسراج الدین سگزی.
و رجوع به تاریخ سیستان ص 27 و 313 و 326 شود.

فرهنگ فارسی

شهری از ولایت ماورائ النهر

پیشنهاد کاربران

فردوسی اسپیجاب را از ایران دانسته مقدسی که اسپیجاپ را دیده بود مردمانش را پارسی خوانده و نام اسپیجاب خود گواه بزرگ بر پارسی بودنش است
باید دانست که توران شهنامه مردم ایرانی هستند و نه ترکان چینکه پس از اسلام امدند

بپرس