اسکندر

/~eskandar/

معنی انگلیسی:
alexander

فرهنگ اسم ها

اسم: اسکندر (پسر) (عبری، یونانی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: eskandar) (فارسی: اسکندر) (انگلیسی: eskandar)
معنی: به معنی یاوری کننده مرد، نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد، ( اَعلام ) ) اسکندر ( = اسکندر مقدونی، اسکندر کبیر، اسکندر رومی ) : پادشاه مقدونیه [، پیش از میلاد] که در سالگی به پادشاهی رسید، دو سال بعد به ایران حمله کرد و در سال پیش از میلاد تخت جمشید را تسخیر کرد و آتش زد، سپس روانه ی هند شد، ولی توفیقی نیافت و پس از بازگشت در بابل مرد، ) اسکندر ( = اسکندر ذوالقرنین ) : شخصیتی در افسانه های ایرانی که مادرش دختر فیلقوس ( فیلیپ ) یونانی و پدرش داراب شاه کیانی بود، ) اسکندر: امیر [، قمری] سلسله ی قراقوینلو، ) اسکندر افرودیسی [وفات حدود میلادی] فیلسوف ایرانی، از شارحان آثار ارسطو، ( در اعلام ) نام شاه مقدونی که ایران را تسخیر کرد و نام عده ای از پادشاهان، یاری کننده مرد، نام پادشاه معروف یونان بنا به روایت شاهنامه فرزند داراب پسر بهمن و ناهید دختر فیلقوس قیصر روم
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم عبری، اسم یونانی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( از یونانی ، اِ ) ( از یونانی الکساندرس ، مرکب از الکس ُ بمعنی یاری کرد + آندرس و آنر بمعنی مرد؛ جمعاً یعنی یاور و یاری کننده مرد ) اصل آن الکسندر است ؛ عرب الف و لام آنرا تعریف شمرده الاسکندر گفته است. ( تنقیح المقال ج 1 ص 124 ). جوالیقی گوید: و قرأت علی ابی زکریاء، یقال «اَسکندر» و «اِسکندر» بکسر الهمزة و فتحها و قال : هکذا ذکره ابوالعلاء فقال لی : هی کلمة اعجمیة، لیس لها فی کلام العرب مثال. ( المعرب چ احمد محمد شاکر ص 41 ). نام گروهی از مردان یونانی و رومی و مسلمان.

اسکندر. [اِ ک َ دَ ] ( اِ ) مؤلف مؤیدالفضلاء گوید رستنی که برای دفع بخر کار بندند و آنرا اسکندروس نیز گویند و چنان تسامع است که رومیان اسکندروس سیر را گویند و آنهم بخر را دور میکند کذا فی الشرفنامه :
شبی خفته بد ماه [ دختر فیلقوس ] با شهریار
پر از گوهر و بوی و رنگ و نگار
همانا که برزد یکی تیز دم
شهنشاه از آن دم زدن شد دژم
بپیچید و در جامه سر زو بتافت
که از نکهتش بوی ناخوب یافت...
پزشکان داننده را خواندند
بنزدیک ناهید [ دختر فیلقوس ] بنشاندند
یکی مرد بینادل و نیک رای
پژوهید تا دارو آمد بجای
گیاهی که سوزنده کام بود
بروم اندر اسکندرش نام بود
بمالید بر کام او [ناهید] بر پزشک
ببارید چندی ز مژگان سرشک
بشد ناخوشی بوی ، کامش بسوخت
بکردار دیبا رخش برفروخت.
فردوسی.

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) نام حکیمی از مفسرین کتب قدیمه. ( ابن الندیم ). وی بعضی مقالات کتاب الجدل ارسطو را تفسیر کرده است. ( کشف الظنون ).

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) کتابی در قرعه با سهام بدو منسوب است. ( ابن الندیم ).

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) یکی از علمای صنعت کیمیاء و او راست : کتاب فی الحجر.

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ )یکی از اعضای شورائی که بر پطرس و یوحنا اجرای حکم کردند. ( کتاب اعمال رسولان 4:6 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) یهودئی از اهل افسس که بیهوده قصد کرد هجوم عامی را که بواسطه پولس ( حواری ) برپا شده بود ساکت کند. ( کتاب اعمال رسولان 19:33 ) ( قاموس کتاب مقدس ).

اسکندر. [ اِ ک َ دَ ] ( اِخ ) منکری که از دین عیسوی مرتد گشت. ( رساله اول تیموتاوس 1:20؛ رساله دوم تیموتاوس 4:14 ) ( قاموس کتاب مقدس ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

مقدونی پسر فلیپ ( فیلفوس ) مقدونی ( جل. ۳۳۶ - ف . ۳۲۳ ق . م . ) اسکندر بسن ۲٠ سالگی پس از مرگ پدر بر تخت سلطنت مقدونیه جلوس کرد. وی مردی باهوش ومطلع از آداب وعلوم عصر دارای عزمی قوی وهمتی بلند بود. او در بهار ۳۳۴ با ۴٠/٠٠٠ تن بعزم تسخیر ایران از هلسپونت ( داردانل ) گذشت و عازم آسیای صغیر گردید وپس از جنگی که در گرانیکوس کرد مستملکات یونان را به تصرف در آورد وی از کاپادوکیه گذشت و وارد جلگه های کیلیکیه شد و درادیسوس کنار خلیج اسکندرون با سپاهیان ایرانی جنگید وپیروز گردید پس از این واقعه داریوش سوم پادشاه هخامنشی پیشنهاد صلح داد ولی اسکندر نپذیرفت وبسوی سوریه رفت وپس از تسخیر آن نواحی به جانب مصر روانه شد و آن کشور را به تصرف در آورد . در سال ۳۳۱ از مصر به سوریه باز گشت و از آنجا به بین النهرین شد ودر جلگه گوگامل نزدیک اربل جنگ شدیدی میان سپاهیان اسکندر وسپاهیان داریوش رخ داد و مجددا اسکندر فاتح شد وپس از آن به تدریج همه شهرها ونواحی شاهنشاهی ایران به دست اسکندر افتاد . وی خود را شاهنشاه ایران خواند ودختر داریوش را به زنی گرفت سپس عازم هندوستان گردید و تا دره پنجاب پیش رفت ودر ۳۲۴ بایران باز گشت وببابل شد ولی بر اثر خستگی وتحمل مشقات و تبی که از باطلاقهای جنوبی در او عارض شده بود در ۳۲ سالگی در قصر نبوکد نصر در بابل در گذشت . جنازه او را به اسکندریه بردند . و وی به انتشار تمدن وزبان یونانی در شرق کمک کرد ومتجاوز از ۶٠ شهر باسم اسکندریه در نقاط مختلف بنا نهاد.
( اسم ) سیر ثوم .
مقدونی مشهور باسکندر گجستک یا کبیر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اسکندر پادشاه نامی مقدونیه و فاتح مشرق زمین، دارای نقش در تاریخ مکه و جزیرة العرب می باشد. اسکندر مقدونی مشهور به اسکندر کبیر (۳۵۶-۳۲۳ ق. م.) پس از فیلیپ به پادشاهی مقدونیه رسید و در کشورگشایی و جنگاوری سرآمد شد. گفته اند: او در ادامه کشورگشایی خود، وارد شبه جزیره عربستان شد و مکه را نیز زیارت کرد. درباره وی آثار بسیار نگاشته اند.
در نسب اسکندر اختلاف است. بیشتر تاریخ نگاران او را فرزند فیلیپ یا فیلیپوس مقدونی و مادرش را المپیاس (Olympias) و برخی نیز او را فرزند داریوش، پسر بهمن، پادشاه ایرانی و نواده دختری فیلیپ دانسته اند. تاریخ نگاران یونانی برای اسکندر شخصیتی افسانه ای برشمرده و نسب او را از سوی پدر به هرکول یا زیوس امون، الهه یونانی و از سوی مادر به آشیل، پهلوان افسانه ای، رسانده اند. وی به سبب انتقام سختی که از فارس ها گرفت، نماد قدرت یونانیان گشت و زمان وی مبدا تاریخ آنان شد. او برای ایرانیان باستان، نماد خون خواری و ویرانگری بود. از همین رو، او را اسکندر گجسته (ملعون) می نامیدند. از دید برخی تاریخ نگاران ایرانی، اسکندر در اصل شخصیتی ایرانی به نام اسکندر مغانی و زندگی او آکنده از رویدادهایی بوده که درباره اسکندر مقدونی حکایت شده است. بر پایه این دیدگاه، بسیاری از اسکندرنامه ها که امروزه به اسکندر مقدونی نسبت داده می شوند، در حقیقت شرح حال اسکندر مغانی یا «رس کنتار» هستند.
ولادت اسکندر
بر پایه داده های تاریخی، اسکندر به سال ۳۵۶ ق. م. در مقدونیه زاده شد و از کودکی با مراقبت های سخت پدرش فیلیپ زیست. به رغم گزارش های تاریخی درباره فرهیختگی اسکندر، او در هیچ دانشی تبحر نیافت و آن چه درباره اشتیاق او در فراگیری دانش آمده، به چهار سده پس از مرگ او مربوط است. گزارش شده که اسکندر دانشوران و حکیمان ایران را گرد آورد و آنان کتاب ها را به زبان یونانی ترجمه کردند و به یونان فرستادند.
بر تخت نشستن اسکندر
به گزارش منابع تاریخی مسلمانان که با نام اسکندر رومی نیز از او یاد کرده اند، پس از کشته شدن فیلیپ، اسکندر ۲۰ ساله به جای او بر تخت نشست. او که بی باک و جوان بود، با لشکرکشی به سرزمین های گوناگون، مناطق بسیار را فتح کرد. بیشترین لشکرکشی های او را به شرق و آسیای صغیر دانسته اند. وی در رویارویی با امپراتوری ایران، از ضعف داریوش سوم پادشاه هخامنشی بهره گرفت و سپاه ایران را شکست داد.
اسکندر پس از فتح ایران
...

دانشنامه عمومی

اسکندر (ازبکستان). اسکندر ( به ازبکی: Iskandar ) یک منطقهٔ مسکونی در ازبکستان است که در شهرستان بستان لیق واقع شده است. [ ۱] اسکندر ۲۶٬۱۶۱ نفر جمعیت دارد.
عکس اسکندر (ازبکستان)

اسکندر (درمیان). اسکندر روستایی در دهستان درمیان بخش مرکزی شهرستان درمیان استان خراسان جنوبی ایران است. بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت این روستا ۱۷۰ نفر ( در ۴۸ خانوار ) بوده است. [ ۱]
عکس اسکندر (درمیان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

سکندر ایرانی شده ی اسکندر یونانی است. عرب ها سکندر ایرانی را با اضافه کردن "ال " به السکندر تبدیل کردند. السکندر از زبان عربی دوباره به زبان های غربی رفت و شد الکساندیر.
اسکندر در سنسکریت سکنده skanda یعنی جهش کننده؛ ( در سغدی: نره سکندر narskander ) در وداها نام فرزانه ای بوده با نام سکنده کوماره skandakum�ra، پسر برهما Brahm� یعنی همیشه جوان، شکست ناپذیر و دانشمند ودا.
...
[مشاهده متن کامل]
از آن جایی که الکساندر مقدونی این سه ویژگی را داشت، ایرانیان باستان نام او را برای الکساندر برگزیدند. پس اسکندر نامی سنسکریت است و برگرفته از الکساندر نیست.

جناب "عطار، محمدعلی" شما از یهودیا انتقاد میکنید که به جز خودشون آدمای دیگه رو انسان فرض نمیکنند؟ وقتی که خودشون کوروش بزرگ رو به عنوان یکی از ناجی هاشون میدونن؟ قبل از حرفای یهودستیزی، یه کم فکر کنید. .
اسکندر :حامی انسان.
وچون بجز یهود انسان حساب نمیکنند.
پس اسکندر حامی بنی اسرائیل بود.
به قاموس"مُزخرف ومُرجّف" مقدّس رجوع کنید.
اسکندر همان الکساندر هست
پدر ایران زمین
اسکندر طایفه ای از ایل بزرگ حسنوند
Alexandros را میتوان به شکل زیر از هم تفکیک نمود : Ale xan dros. این نام را به دو طریق می توان تلفظ نمود.
الف - اَله خان دروس .
ب - اَله کَسان دروس.
حرف لاتین x در باستان هم بصورت خ و هم به صورت کس تلفط می شده است. پسوند " دروس " در زبان یونانی مخفف عبارت فارسی " در او ست " می باشد. اَله در زبان آرامی به معنای خداوند می باشد. لذا معنی این نام در حالت الف عبارت است از
...
[مشاهده متن کامل]

" درِ خانه یا سفره خدا " . و در حالت ب عبارت است از
" خدا در کَسان یعنی در همه موجودات وجود دارد. طوری که اطلاع داریم چنین معانی جدیدی می توانند همخوانی با محتوای خواب مادر اسکندر مقدونی داشته باشند. یک شب خواب می بیند که از طرف زئوس برترین خدای یونان باردار میگردد و حدود نُه ماه بعد از آن رویا، اسکندر متولد می شود. در دوران کودکی در ذهن فرزندش القاء می کند که فیلیپ زمینی پدر اصلی او نیست بلکه زئوس آسمانی.

اسکندر سرشاخه اصلی ایل بزرگ حسنوند است
ایل بزرگ حسنوند بزرگترین ایل لکستان است
زنده باد لک و لکستان
پادشاه مقدونیهٔ باستان بود. او در سال ۳۵۶ ق م در شهر پلا متولد شد و تا سن ۱۶ سالگی تحت تعلیم ارسطو قرار داشت. اسکندر توانست تا پیش از رسیدن به سن سی سالگی یکی از بزرگ ترین امپراتوری های دنیای باستان را
...
[مشاهده متن کامل]
شکل دهد که از دریای یونان تا هیمالیا گسترده بود. او در جنگ ها شکست ناپذیر می نمود و هرگز شکست نخورد. او در ایران به اسکندر گجستک مشهور شد.

یاری دهنده ی مرد

بپرس