اشروسنه

لغت نامه دهخدا

اشروسنه. [ اُ س َ ن َ ] ( اِخ ) شهر بزرگی از بلاد هیاطله در ماوراءالنهر بود که میان سیحون و سمرقند قرار داشت و از شهر مزبور تا سمرقند بیست وشش فرسخ بود، از بلاد اقلیم چهارم بشمار میرفت ، طول آن 91 و یک ششم درجه و عرض آن 36 و دو ثلث درجه بود. اصطخری گوید اشروسنه مانند سغد نام اقلیم است و در آن ناحیه جایگاه یا شهری بدین نام نیست و بیشتر قسمتهای آن سرزمین کوهستان است و اگر از اقالیم ماوراءالنهر در آن سرزمین گردش کنند، در جانب شرقی آن فرغانه و درسوی غربی آن حدود سمرقند و در قسمت شمالی آن چاچ و قسمتی از فرغانه و در سمت جنوبی آن برخی از حدود کش و چغانیان و شومان و لاشگرد و راشت دیده میشود. شهر بزرگ آن سرزمین را بلسان خوانند و از شهرهای دیگر آن بنجیکت و ساباط و زامین و دیزک و خرقانه را میتوان نام برد و شهر بُنجیکت مرکز ولایت آن بشمار میرود. ( از معجم البلدان ). سمعانی کلمه اشروسنه را در حرف همزه با سین بصورت اسروشنه آورده است. رجوع به انساب برگ 33 «الف » شود. همچنین صاحب برهان و دیگر لغت نویسان آنرا اسروشنه نوشته اند. و رجوع به اسروشنه شود.

فرهنگ فارسی

شهری بود در ماورائالنهر میان سمرقند وسیحون .
شهر بزرگی از بلاد هیاطله در ماورائ النهر بود که میان سیحون و سمرقند قرار داشت و از شهر مزبور تا سمرقند بیست و شش فرسخ بود .

دانشنامه آزاد فارسی

اُشْروسَنه
(یا: اسروشنه؛ سروشنه) سرزمینی نیمه کوهستانی در فر ارود (ماوراءالنهر)، میان سمرقند و سیحون. از شمال به چاچ و فرغانه، و از جنوب به کش و چغانیان محدود است. مرکز آن شهر بُنجیکَت، با شهر آرا تپۀ کنونی، مطابق است. لقب فرمانروایان موروثی اشروسنه، افشین بود. اشروسنه همانند تمام فرارود، بخشی از خراسان بزرگ به شمار می آمد. وفور آب در این ایالت سبب آبادانی آن شده بود. اگرچه ولایت اشروسنه رودهای بزرگ نداشت، گفته اند که در شهرهای آن نهرهای آب جاری بود. به روایت جغرافیانویسان مسلمان، در این سرزمین ۴۰۰ قلعه برپا بوده است. در بعضی نواحی اشروسنه معادن آهن مرغوبی وجود داشت. آلات و ادوات فلزی اشروسنه در خراسان و حتی عراق عجم مشهور بود. بسیاری از مردم اشروسنه تا اواخر قرن ۲ق بر مذاهب شمنی و مانوی باقی بودند و اعراب مسلمان از سکونت در اشروسنه پرهیز می کردند. حاکمان اموی خراسان، ازجمله قتیبة بن مسلم و نصر بن سیار، با وجود لشکرکشی های بزرگ به این ولایت، از تصرف آن عاجز ماندند. کاووس، افشین اشروسنه، در اوایل خلافت مأمون به اطاعت او درآمد، اما پس از این که مأمون به بغداد عزیمت کرد، از اطاعت دولت عباسی سرپیچید. فرزندش خیدر بن کاووس، که از پدر و برادرش رنجیده بود، نزد مأمون به بغداد گریخت و اسلام آورد و مأمون را به تسخیر اشروسنه تشویق کرد. کاووس از ترکان کمک خواست، اما تأخیر آن ها در پیوستن به قوای کاووس سبب پیروزی اعراب شد. کاووس نیز به بغداد رفت و مسلمان شد و مقام خود را حفظ کرد. پس از درگذشت او خیدر حاکم اشروسنه شد. خیدر نیز در ۲۲۶ق به فرمان معتصم عباسی اعدام شد و حکومت موروثی افشین های اشروسنه برافتاد و قلمرو آنان ضمیمۀ حکومت طاهریان شد و پس از آن به دست سامانیان افتاد. اکنون، اشروسنه میان ازبکستان و تاجیکستان تقسیم شده است.

پیشنهاد کاربران

فرمانروایان این ناحیه رو افشین لقب میدادند و سردار ایرانی ماءمون خلیفه عباسی که به افشین معروف است پسر یکی از فرمانروایان این ناحیه به نام کاووس بود که در تاریخ خوب و بد ازو زیاد گفته اند.

بپرس