اشه

لغت نامه دهخدا

اشه.[ اُ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) گیاهی است که کمان گران بر بازوی ازجابدررفته بندند، و اشق معرب آنست. ( برهان ) ( آنندراج ) ( شعوری ). و بتازیش اشق نامند. ( سروری ). صمغ گیاهی است بشکل خیار که بر بازوی بدررفته بندند تا بجای آید. اشج و اشق معرب آن. ( رشیدی ). گیاهی است که بر عضو بدررفته بندند، و معرب آن اشق است. ( انجمن آرا ). وُشَّق. ( منتهی الارب ). انگم ، و آن دارای چسبی است که کمانگران و شکسته بندان بکار برند. و رجوع به اشنه و اشق و وشق و اشج شود.

اشه. [ ] ( اِخ ) نام اشک بن دارابن دارا برحسب یکی از روایات. ابن البلخی آرد: و بروایتی دیگر چنین است :اشه بن اشدبن ازران بن اشقان بن اش الحیاربن سیاوش بن کیکاوس. ( از فارسنامه ابن البلخی چ طهرانی ص 14 ). و درمجمل التواریخ و القصص چنین است : آذروان بن بوداسف بن اشه بن ولداروان بن اشه بن اسغان... ( مجمل التواریخ ص 32 ). و رجوع به اشک و تاریخ ایران باستان ج 3 شود.

اشه. [ ] ( اِخ ) از رستاق طبرش همدانی و اصبهانی. ( تاریخ قم ص 120 ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) اشق .
از رستاق طبرش همدانی و اصبهانی

فرهنگ عمید

صمغی زردرنگ و تلخ مزه شبیه کُندُر که در طب قدیم برای دفع سنگ کلیه و درد مفاصل به کار می رفته.

دانشنامه عمومی

آشه. آشِه ( به فرانسوی: Achey ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Dampierre - sur - Salon واقع شده است. [ ۱]
ایکی ۷٫۰۵ کیلومترمربع مساحت و ۷۰ نفر جمعیت دارد.
عکس آشهعکس آشهعکس آشه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اَشَه
رجوع شود به:ارته

پیشنهاد کاربران

اَشه، اَشا -
این نوشته ستایشی ( سپاسی ) است که زرتشت به اهورامزدا می فرستد!
در نوشته های زیر آمده است:
1. ویسپَرَد، کرده24، بند3
2. یَسنا، در پایان هات72
3. اَرداویراف نامه ( هادُخت نَسک ) ، فَرگَرد ( فصل ) 15، بند101
...
[مشاهده متن کامل]

.
aēvō pantā yō ašahe
راه [در جهان] یکی [و] آن [راه] راستی ( اَشا ) است
Vīspe anyaēšam apantam
همه دیگر [راه ها] بیراهه [است]
.
به نگرش من فَردید ( منظور ) از "راه" >>> "خدا" هم می تواند باشد!
( ( یادآوری از واژه گرامی:
چکامه ای از بخش 3، پادشاهی 120ساله گشتاسپ پاک ( حذف ) شده است یا بیتی از دقیقی، وابسته به فردوسی است:
به یزدان که هرگز نبیند بهشت/هر آنکه ( کسی که ) ندارد رَهِ زردهِشت ) )
.
شوربختانه ( متاسفانه ) نیمه ی اوستایی دیگر این نوشته به دست نویسندگان اوستا از میان رفته است!
ولی در یک نسخه خطی یَسنا در سال ۶۲۹یزدگردی ( 1970 میلادی یا ۱۳۴۸خورشیدی ) به خط لاتین اینگونه نوشته است:
anarah mainyeus nasistam daenam
daevayasnem parajitim masyanam frakereitim!
معنی: بیراهه ای که یکرَهه ( یکسره، تماما ) [مردمان را] به دین انگره مینو ( اهریمن ) و به زندگیِ مردمان دیویَسنا ( دیو پرست ) کشاند!
.
شوربختانه نتوانستم در اینترنت، لینک ( پیوند ) هادُخت نَسک و هات72 یسنا را پیدا کنم ولی خودتان نَسک ( کتاب ) اوستا را در برنامه طاقچه بخوانید!

اشهاشهاشه
منابع• http://www.avesta.org/visperad/vr_tc.htm• http://www.avesta.org/visperad/visperad.htm#chap23• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/اشه• https://abadis.ir/fatofa/اهلو/• https://abadis.ir/fatofa/سپاس/• https://abadis.ir/fatofa/گرامی/
اَشا یا اَشَه یا اَرتَه ( به اوستایی 𐬀𐬴𐬀 ) در مزدیسنا مفهومی گسترده دارد و از مهمترین مفاهیم در این دین است. اشه به معنی حقیقت و درستی است؛ اما معنی ژرفتر آن قانونی است ازلی و ابدی که اهورامزدا وضع کرده و بر اساس آن هر کُنشی، واکنشی دربردارد و هر کار نیک یا بدی پاداش یا پادافره خود را در پی دارد. به عبارتِ دیگر، تبلور نظم موجود در طبیعت که در قانونی اخلاقی - مینویی و بر پایهٔ حق و درستکاری بنا شده را اَشا می گویند. گفته شده است که نماد اشه در جهان مادی، آتش است
...
[مشاهده متن کامل]

این واژه مفهوم پیچیده ای دارد و بیشتر معنای واژه ای آن را بهترین راستی یا هنجار و قانون دانسته اند. این واژه در پارسی باستان اَردَ تلفظ می شده است و تلفظ ودایی آن رْتَه بود که معنای نظم طبیعی جهان را با خود داشت. در زبان هندوایرانی آنرا معادل اَرتَه حدس زده اند. برخی نیز مانند گری اعتقاد دارند که تفاوت اَرتَه و اَشَه از یک اختلافِ املایی سرچشمه می گیرد و احتمالاً به دلیل تلفظ بدِ یک حرف باستانی است. این واژه به معنای راستی و درستی، تقدس، قانون و آیین ایزدی، پاکی به کار می رود اما به طور کلی حقیقت و درستی نزدیک ترین و احتمالاً صحیح ترین برداشت از واژهٔ اشه دانسته شده است.
واژهٔ اشه در اوستا و به ویژه در گاهان بسیار بکار رفته است. زرتشت در گاهان تنها راه رسیدن به بارگاه خدایی را راه اشه می داند. در یسنا ۴۴ بند ۱۱ می گوید: «تا تاب و توان دارم می کوشم مردم را به سوی اشه رهنمون باشم. » یکی از مقدس ترین دعاهای زرتشتی دعای «اشم وهو» است که در آن اشه و راستی ستایش می شود که یک ذکر ۱۲ واژه ای است که سه بار در آن نام اشه برده شده است. دعا که ظاهراً برای تمرکز ذهن بر روی اشه استوار است از این قرار است: اشه نیک، اشه نیک ترین است. مطابق آرزوست، مطابق آرزو خواهد بود، اشه از آن اشه وهیشته است.
اردیبهشت یا به تلفظ اوستایی آن اشه وهیشته از امشاسپندان یا همان فروزه های هفت گانهٔ خدانیز دانسته شده اند. اردیبهشت در مزدیسنا و اساطیر ایران باستان و باورها وابسته به آن زیباترین امشاسپند است. او در برابر ناراستی در جهان قرار می گیرد و پیروان او را اشون می گویند. او نه تنها در این جهان حافظ نظم اخلاقی و طبیعی است و با آفریده های مخرب و ناهماهنگ اهریمن می ستیزد در دوزخ نیز نظم را نگاه می دارد و مراقب است که دیوان دوزخیان را بیش از آنچه سزاوار آنند، عذاب ندهند. او در اساطیر ایرانی هماورد ایندرا است که همان روح ارتداد است. در نبرد با ایندره ایزدانی چون مهر، سروش، نریوسنگ، او را یاری می دهند.

اشهاشه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/اشه
کلمه ی اشه به معنی خر است که برای فحش دادن به کسی استفاده میشود هههههه
نمایان کننده حقیقت
مرکب از آشه ( آرته به معنی حقیقت و درستی ) کار یا ار ( پسوند کنندگی مانند گلکار یا آموزگار، آفریدگار )
اشح بسیار به کار رونده است مثلاً کسی به شما حرف بدی گفت بگو اشح سن او زمان جیریلار
چوخ اشح دی دنیا اشح دنیا اشح دنیا اشح به زبان ترکی است که ما خیلی از آن استفاده میکنیم مثلاً سن اشحسن کنه نه
اشه: حقیقت.
همانجور که واژه ی الله در قرآن بسیار بکار رفته است، به همانجور واژه ی اشه هم در اوستا بسیار بکار رفته است.
در زبان ترکی اشه به معنی فحش خر است و گفتن ان به کسی کاملا اشتباه است
اشح در زبان ترکی به معنی خر است
اشه به زبان ساده یعنی خر، الاغ

بپرس