اصحاب قریه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَصْحاب ِ قَرْیه ، قومی شهرنشین که در قرآن کریم از آنان یاد گردیده ، و در منابع گاه بدانان اصحاب یاسین نیز گفته شده است .
سرگذشت مردم این شهر تنها در سوره یس گزارش شده است، از این رو به ایشان «اصحاب یس» نیز می گویند. خداوند به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان داد تا زندگی مردم این شهر را برای مردم بازگو کند: «واضرِب لَهُم مَثَلاً اَصحـبَ القَریَةِ اِذ جاءَهَا المُرسَلون» و در پی آن فرمود: هنگامی که ما آن دو رسول را برای هدایت آنها فرستادیم، پس آنان را تکذیب کرده، ما رسول سوم را برای آنها فرستادیم. فرستادگان همگی گفتند: ما فرستادگان خدا به سوی شما هستیم: «اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ فَکَذَّبوهُما فَعَزَّزنا بِثالِث فَقالوا اِنّا اِلَیکُم مُرسَلون» امّا مردم این شهر از بندگی خداوند سر باز زده، آنها را دروغگو خطاب کردند، از لحن ادامه آیات برمی آید که رسول این شهر به دست مردم کشته و به او وعده بهشت داده شد: «قیلَ ادخُلِ الجَنَّةَ قالَ یــلَیتَ قَومی یَعلَمون».
قریه کجاست
مراد از قریه در آیه، انطاکیه، از شهرهای روم است. در قرآن کریم ، سخن از آن است که خداوند دو پیامبر را به سوی اصحاب قریه فرستاد و چون آنان فرستادگان الهی را تکذیب کردند، پیامبر سومی برای پشتیبانی آن دو مبعوث شد. سخن کفار اصحاب قریه به رسولان ، آن بود که شما همانند ما بشرید و در دعوی پیامبری و نزول وحی ، سخن به دروغ می گویید. با تأکید پیامبران بر امر ابلاغ ، اصحاب قریه آنان را به شکنجه و سنگباران تهدید کردند. در اثنای محاجه کفار با پیامبران ، از آن سوی شهر مردی دوان دوان فرارسید و قوم را به پیروی رسولان ، پرستش آفریدگار یکتا و ترک خدایان دروغین بازخواند. سخن قرآن کریم در باره اصحاب قریه با وعده ورود این مؤمن به بهشت و نزول عذابی ناگهانی بر کافران پایان یافته است .
پیامبران قریه
ازظاهر آیات قرآن بر می آیدکه آنان فرستادگان خداوند هستند که به آن اشاره دارد: «اِذ اَرسَلنا اِلَیهِمُ اثنَینِ ... فَعَزَّزنا بِثالِث...» برخی مفسران نیز رسولان را فرستادگان حضرت عیسی (علیه السلام) می دانند. جمع بین این دو قول چنین است که چون حضرت عیسی (علیه السلام) پیامبر خدا بوده است، فرستاده وی را نیز می توان فرستاده خدا دانست.خداوند دو رسول برای هدایت مردم این شهر فرستاد. آنان پیش از ورود به شهر به شخصی که خانه اش در انتهای شهر بود، برخوردند و او را به پرستش خداوند فرا خواندند. وی از ایشان معجزه ای خواست و ایشان فرزند او را که بیمار بود شفا دادند. او به خداوند یکتا ایمان آورد. مفسران نام آن مرد را حبیب نجّار ذکر کرده و برخی وی را «صاحب یس» یا «مؤمن آل یاسین» نامیده اند.این دو فرستاده پس از ورود به شهر مردم را به عبادت خداوند و ترک عبادت بتها فرا خواندند؛ اما پادشاه شهر آنها را در محل نگهداری بتها زندانی کرد. نام این دو فرستاده را صادق و صدوق یا پولس و یوحنا گفته اند. نامهای دیگری هم برای آنان ذکر شده است. خداوند سومین رسول را برای هدایت مردم و نجات آن دو فرستاد. نام این شخص را برخی شمعون دانسته اند. نامهایی دیگر نیز برای وی ذکر شده است. شمعون در ابتدا کوشید تا خود را به پادشاه نزدیک کند و از نزدیکان وی گردد. پس از مدّتی، از پادشاه درباره آن دو زندانی سؤال کرد و پادشاه را به مناظره با آنان دعوت کرد. در طی مناظره، شمعون از آنها خواست تا پسر پادشاه را که مدتی قبل در گذشته بود زنده کنند. آنها پس از عبادت خداوند دست به دعا برداشته، برای زنده شدن او دعا کردند و خداوند او را زنده کرد. فرزند پادشاه پس از زنده شدن، به ایشان ایمان آورده و ماجرای زنده شدن خویش را بازگو کرد. پادشاه و جمع بسیاری به خداوند ایمان آوردند. برخی از بزرگان یهود که حکومت خویش را در خطر می دیدند تصمیم گرفتند شمعون و دو فرستاده دیگر را بکشند. در این هنگام حبیب نجّار که به خداوند یکتا ایمان آورده بود مردم را به سوی حق دعوت می کرد: اما مردم به سوی او هجوم آورده، او را کشتند. بعضی گفته اند: سه فرستاده خداوند را نیز کشتند.
سرگذشت اصحاب القریه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس