اصلاد

لغت نامه دهخدا

اصلاد. [ اِ ] ( ع مص ) درشت گردیدن زمین. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اصلاد ارض ؛ صلب شدن آن. ( از قطر المحیط ). || اصلاد مرد؛ آتش ندادن آتش زنه آن. ( از منتهی الارب ) ( از قطر المحیط ).

اصلاد. [ اَ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ صَلْد وصِلْد. ( قطر المحیط ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس