اضافی

/~ezAfi/

مترادف اضافی: زاید، زیادی، مازاد، یدکی

برابر پارسی: افزودنی، افزونه، دیگر

معنی انگلیسی:
addition, additional, adjunct, accessory, backup, auxiliary, de trop, excess, extra, fringe, further, more, new, spare, super-, superfluous, supernumerary, supplement, supplemental, supplementary, surplus

لغت نامه دهخدا

اضافی. [ اِ فی ی ] ( ع ص نسبی ) منسوب به اضافه. رجوع به اضافه شود. || الحاقی. ( ناظم الاطباء ). || نسبی. اعتباری. مقید، در مقابل مطلق : از این چهار مایه دو سبک است و دو گران. سبک مطلق آتش است و سبک اضافی هواست. و گران مطلق زمین است و گران اضافی آب. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || ارتباطی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به اضافه ۱ - زیادتی افزونی : کارهای اضافی .

فرهنگ عمید

بیش از میزان مورد نیاز، زائد.

مترادف ها

extension (اسم)
مد، اضافی، بسط، توسعه، کشش، تمدید، گسترش، تعمیم، توسیع، تلفن فرعی

surplusage (اسم)
اضافی، افزونی، اضافات

overflow (اسم)
اضافی، سیل، طغیان، سرریز، طغیان اب

extra (صفت)
بسیار، اضافی، بزرگ، زائد، یدکی

additional (صفت)
فرعی، اضافی، افزوده

further (صفت)
اضافی، دیگر، بیشتر، زائد، جلوتر، بعدی، مجدد

supplementary (صفت)
اضافی، متمم، مکمل، تکمیلی، پس اورده، هم اورده

supernumerary (صفت)
اضافی، زیاده، بیش از اندازه عادی، فوق عددی

plus (صفت)
اضافی

intercalary (صفت)
اضافی، افزوده، زائد، کبیسه، اندر جاه

فارسی به عربی

اضافة , اضافی , اکثر , زائد

پیشنهاد کاربران

هرز
غیرضرور ، مازاد
بدرد نخور، ناکارامد، سر ریز، بیهوده، بیخودی
فزونی
زاید
افزونه، افزودنی، دیگر ( کزازی )

بپرس