اعتداء

لغت نامه دهخدا

اعتداء. [ اِ ت ِ ] ( ع مص ) ستم کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بیداد کردن. ( المصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). ظلم. ستم. تجاوز از حق و عدل. ( یادداشت بخط مؤلف ). || از حد درگذشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ) ( ترجمان القرآن تهذیب عادل بن علی ). خروج از سنت مأثوره. تعدی. ( یادداشت بخط مؤلف ). عدوان. اعتساف. ظلم. تطاول. جور. مظلمه.

فرهنگ معین

(اِ تِ ) [ ع . ] (مص م . ) ستم کردن .

پیشنهاد کاربران

بپرس