اعظم

/~a~zam/

برابر پارسی: نخست، بزرگ

فرهنگ اسم ها

لغت نامه دهخدا

اعظم. [ اَ ظَ ] ( ع ن تف ) بزرگ یا بزرگتر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). بزرگوارتر.سترگتر. عظیم تر. کلانتر. ( یادداشت بخط مؤلف ). || بزرگ. ( ناظم الاطباء ). از القاب سلاطین و پادشاهان که بعد از کلمه «سلطان » یا «شاهنشاه » بر سکه هانقش میکردند. مؤلف النقود العربیة آرد: سلطان ، هو اسم اعظم الرتب و ینقش وحده او ینقش... السلطان الشهید، او الاعظم. ( النقود العربیه ص 134 ). همو گوید: شاهنشاه و هو لقب بنی بویه من العجم و السلجوقیة و قد یضم الیه «الاعظم ». ( النقود العربیه ص 135 ) :
اکبر و اعظم خدای عالم و آدم
صورت خوب آفرید و سیرت زیبا.
سعدی.
- اتابک اعظم ؛ از القاب امراء و پادشاهان : اتابک اعظم ، شهنشاه معظم. ( گلستان ).
- اسم اعظم ؛ نام مهین خداوند. نام بزرگ الهی که از خلق نهان است.( یادداشت بخط مؤلف ) :
چون صبح آدم همدمش ملک خلافت ز آدمش
هم بود اسم اعظمش هم علم اسما داشته.
خاقانی.
تا تو نیز از خلق پنهانی همی
لیلةالقدری و اسم اعظمی.
مولوی.
دلهای خسته را بکرم مرهمی فرست
ای اسم اعظمت در گنجینه شفا.
سعدی.
بر جان عزیزت آفرین باد
بر جسم شریفت اسم اعظم.
سعدی.
- اعظم سلاطین ؛ بزرگترین پادشاهان. ( ناظم الاطباء ).
- چرخ اعظم ؛ فلک اعظم. فلک الافلاک. بزرگترین آسمان :
برآرم پر و برپرم کآشیانه
به ازقبه چرخ اعظم ندارم.
خاقانی.
- خواجه اعظم ؛ خواجه بزرگ. وزیر بزرگ :
ور خواجه اعظم قدحی کهتر خواهد
حقا که میش مه دهی و هم قدحش مه.
منوچهری.
- دریای اعظم ؛ دریای بزرگ. اقیانوس کبیر :
چنین خواندم که در دریای اعظم
بگردابی درافتادند با هم.
سعدی.
- سلطان اعظم ؛ پادشاه بزرگ. ( ناظم الاطباء ) : سوگند خورد که سلطان اعظم از این حال هیچ خبری ندارد. ( تاریخ بیهقی ص 597 ). گفتند دیر است در آرزوی آنند که رعیت سلطان اعظم... باشند. ( تاریخ بیهقی ص 348 ).
سلطان اعظم آنکه به تیغ بنفشه فام
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار.
خاقانی.
- شهراﷲ الاعظم ؛ ماه رمضان. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- صدراعظم ؛ لقب شخص اول دولت که بزرگتر و مهین تر از همه دستوران بودو بر همه آنان فرمانروا باشد. ( ناظم الاطباء ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بزرگتر، بزرگوارتر، اعاظم جمع
( اسم ) جمع عظم استخوانها عظام .
علی قلیخان از شعرای عصر صفوی و از بزرگان امرای شاه عباس بوده

فرهنگ معین

(اَ ظَ ) [ ع . ] (ص تف . ) ۱ - بزرگتر، بزرگوارتر. ۲ - درشت تر.

فرهنگ عمید

۱. بزرگ تر.
۲. بزرگوارتر.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی أَعْظَمُ: عظیمتر
معنی سَیِّداً: آقا - مالک بزرگی که تدبیر امور شهر و سواد اعظم (سیاهی جمعیت) یعنی جمعیت بسیاری را عهده دار باشد
معنی کِبْرَهُ: قسمت بزرگش - قسمت اعظمش (منظور از عبارت "وَﭐلَّذِی تَوَلَّیٰ کِبْرَهُ مِنْهُمْ" کسی است که عهده دار بخش اعظم آن (جریان تهمت زدن) است)
معنی سَادَتَنَا: فرمانروایان ما (کلمه سادة جمع سید ( آقا ) است ، و کلمه سید به معنای مالک بزرگی است که تدبیر امور شهر و سواد اعظم (سیاهی جمعیت) یعنی جمعیت بسیاری را عهده دار باشد )
معنی یَلْهَث: زبان از کام بیرون میآورد (کلمه لهث وقتی در سگ استعمال میشود به معنای بیرون آوردن و حرکت دادن زبان از عطش است .خداوند متعال وضعیت بلعم باعورا را که اسم اعظم می دانست و به واسطه آن مستجاب الدعوه بود ولی به دلیل تمایلش به فرعون عاقبت به گمراهی و شقاوت ر...
معنی مَرْجَانُ: مرجان (مرجانها جانورانی گـُل مانند و استوانه ای از رده کیسه تنان هستند در بالای استوانه ، سر آن ها قرار دارد و در پایین، صفحه ای پهن وجود دارد که به آن صفحه پایی می گویند. سلول های صفحه پایی موادی آهکی ترشح می کنند تا مرجان بر روی تخته سنگ ثابت نگه...
ریشه کلمه:
عظم (۱۲۸ بار)

مترادف ها

major (صفت)
بالغ، بزرگ، کبیر، بیشتر، عمده، ارشد، بزرگتر، اعظم، اکبر، مهاد، بیشین

famous (صفت)
ستوده، مشخص، عالی، برجسته، مشهور، سربلند، معروف، نامی، نبیه، بلند اوازه، اعظم

پیشنهاد کاربران

سلام
اعظم بروزن افعل صیغه مبالغه بوده و بعنوان اسم نمیتوان مطرح نمود . اگر هم بناباشه بعنوان اسم استفاده بشه بعنوان اسم مذکر قابل نامگذاریست مانند ؛ اکبر ، اصغر ، اشرف ، اکرم و. . . . اگر برای مونث قرارباشه که استفاده بشه با ت تانیث قابل تغییر نیست . مثلا ؛ مونث کلمه اکبر=کبری مونث کلمه اصغر= صغری مونث کلمه اعظم = عظماو. . . . .
...
[مشاهده متن کامل]

گُنده
اسم اعظم را پدر مرحومم از قرآن انتخاب کرده ومن رابینهایت دوست داشت با احترام به نظرات کسانی که میگوینداسم اعظم پسرانه است وبرای دخترها بایداعظمه تلفظ یادرشناسنامه نام گذاری شودبگویم که چون اعظم ازوالاترین
...
[مشاهده متن کامل]
صفات خداونداست پس اگر نام دختراعظم نام گذاری شود مانعی ندارد به جز رحمان و رحیم و کریم که نامی است که برای پسرها انتخاب میشود مهم این است ک همه ماکه نامهایمان ازصفات خدا وپیامبران وامامان است لایق اسمهایشان باشیم.

سلام اسم اعظم پسرانه هست و دخترانه آن میشه اعظمه . متاسفانه دفتر ثبت احوال نگاه خوب نداشتن به این نوشتن املا واینا
سلام درسته اعظم اسم پسرانه بوده قدیم من یکی میشناختم خارج هم اسم پسره اینجا بدون تغییر گذاشتن رو دختر . اعظم اسم پسرانه هست و اعظمه اسم دخترانه .
اعظماز ریشه افعل گرفته شده و صفتی به معنی بزرگتر و اسم پسر است که در ایران برای دختر استفاده می شود. باید این مورد حتما در فرهنگ لغت ذکر شود.
برخی منابع: https://hamariweb. com/names/muslim/arabic/boy/azam - meaning_2374
https://www. thebump. com/b/azam - baby - name
به معنای بزرگ در ادبیات عرب و معادل فارسی آن نام شمیلا می باشد نامی برای دختران
اعظم به معنای ( تلفظ: aezam ) ( عربی ) بزرگ، بزرگتر، بزرگترین، بزرگوار، بزرگوارتر، از صفات خدوند - بزرگوارتر، بزرگ تر معادل عربی نام شمیلا در فارسی
بزرگوارتر
عظیم ترین . بلند مرتبه ترین. بزرگوارترین .
بزرگ ، بزرگوار و بلند مرتبه
بهترین اسم
بزرگ وار و بالا مقام
عالی رتبه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس