افیون

/~afyun/

مترادف افیون: تریاک، روانگردان، مخدر

برابر پارسی: خشخاش، اَپیون

معنی انگلیسی:
opiate, opium

لغت نامه دهخدا

افیون. [ اِف ْ ی َ ] ( معرب ، اِ ) مأخوذ از اَفْیون. فارسی و بمعنی آن. ( ناظم الاطباء ).

افیون. [ اَف ْ ] ( معرب ، اِ ) تریاک. ( یادداشت مؤلف ). شیره منجمد خشخاش که تریاک نیز گویند. این لفظ چنانکه گمان کرده اند مأخوذ از یونانی نیست بلکه مأخوذ از افینا می باشد که در زبان سانسکریت بمعنی شیره خشخاش است و آنرا هبیون و هپیون نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). تریاک باشد که بعربی لبن الخشخاش گویند. اگر قدری از آن بخود بگیرند زحیر را سود دهد. ( برهان ). از یونانی اپیون مبدل اپس ، لاتینی اپیوم ، بمعنی مایع. و آن شیره بسته تخمدانهای نارس خشخاش است. ( حاشیه برهان چ معین از دائرةالمعارف اسلام ). شیره مخدر و منوم که از پوست خشخاش گیرند. اپیون. ابیون. هپیون. تریاک. مخفف آن ، پیون. و آن معرب یونانی اپیون است. ( فرهنگ فارسی معین ). همان اپیون است که تعریب آن است. ( شرفنامه منیری ). شیر خشخاش. ( منتهی الارب ). عصاره خشخاش سیاه مصری است و آنرا لبن الخشخاش گویند :
گردان گردند پیش میر بمیدان
سست چو مستی که خورده باشد افیون.
فرخی.
لاله چو جام شراب پاره افیون در او
نرگس کآن دید کرد از زر تر جرعه دان.
خاقانی.
خامه مصریش راست در دهن افیون مصر
فتنه که خیزد از آن بر دهد افیون مصر.
خاقانی.
افیون لب فتنه را چنان ده
کز خواب بامتحان نجنبد.
خاقانی.
همه افیون خور مهتاب گشته
ز پای افتاده مست خواب گشته.
نظامی.
عقل کل در حسن او مدهوش شد
کز لبش در باده افیون میکند.
عطار.
آنکه سقمونیاش باید داد
گرش افیون دهی بقای تو باد.
اوحدی.
بریده نسل عدو خنجر تو چون کافور
ببرده هوش حار ( کذا ) هیبت تو چون افیون.
تاج مآثر ( از شرفنامه ).
زخم خوب است اگر سخره مرهم نشود
زهر من نیست اگر دست خوش افیون است.
ظهوری ( از آنندراج ).
و رجوع به ترجمه صیدنه و اختیارات بدیعی و دزی و تحفه حکیم مؤمن و تذکره داود ضریرانطاکی ص 53 و قانون ابن سینا ص 161 و ابیون و اپیون و پیون و تریاک در همین لغت نامه شود. || کنایه از سیاه باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) تریاک .
ماخوذ از افیون فارسی و بمعنی آن

فرهنگ معین

( اَ ) (اِ. ) معرب واژة یونانی «اپیون » به معنای تریاک ، شیرة خشخاش .

فرهنگ عمید

= تریاک

فرهنگستان زبان و ادب

{opium} [پزشکی] عصارۀ خشخاش که به علت دارا بودن مرفین دردزدا و مخدر است

دانشنامه عمومی

افیون ( به انگلیسی: opium ) به هرگونه ماده ای گفته می شود که از تریاک به دست می آید. امروزه برای تعیین تمام مواد طبیعی و مصنوعی که به گیرنده های مواد افیونی در مغز متصل می شوند، از اصطلاح مواد افیونی استفاده می شود. مواد افیونی ترکیبات آلکالوئیدی هستند که به طور طبیعی در گیاه خشخاش یافت می شوند. [ ۱] ترکیبات روان گردان موجود در گیاه تریاک عبارتند از مورفین، کدئین و تبائین. مواد افیونی از دیرباز برای انواع شرایط پزشکی مانند تسکین درد مورد استفاده قرار می گرفته است. [ ۲] مواد افیونی داروهایی با پتانسیل سوء مصرف متوسط تا زیاد در نظر گرفته می شوند و در «برنامه های کنترل مواد» مختلف تحت قانون مواد کنترل شده یکنواخت ایالات متحده آمریکا فهرست شده اند.
عکس افیونعکس افیون
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آفیون. (یا: افیون قره حصار؛ نام سابق: آکرونیوم) مرکز استان آفیون در غرب ترکیه، واقع در ۷۰کیلومتری جنوب غربی آنکارا، با ۹۵,۷۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۰). در گذشته، مرکز تولید تریاک از مزارع خشخاش بود. کالاهای پشمی و نخی، نمد، و پرده نیز در آن جا تولید می شود. ناحیۀ اطراف آن دارای چشمه های آب گرمو آب معدنیاست. آب معدنی آن در سراسر ترکیه به فروش می رسد. قلعۀ سیاه آفیون، ارگی قدیمی، واقع در تخته سنگی سیاه به ارتفاع ۲۲۶ متر است. نخستین ساکنان آن را حتی هاتشکیل می دادند، و فریگیایی هاو بیزانسی هاآن را بازسازی کردند و گسترش دادند. ترک های سلجوقیو عثمانیاز این قلعه به منزلۀ خزانۀ امپراتوری استفاده می کردند. نمونه های فراوانی از معماری عثمانی در شهر قدیمی در پایین صخره حفظ شده است و مساجد باشکوهی نیز در آن قرار دارد. مسجد جامع قرن ۱۳م (اولوکامی)، قدیمی ترین مسجد آفیون، دارای ۴۰ ستون چوبی است که سقف بر آن ها قرار گرفته است.

مترادف ها

fix (اسم)
تنگنا، گیر، حیص و بیص، افیون

hop (اسم)
ابجو، طفره، افیون، رازک

opium (اسم)
افیون، تریاک

فارسی به عربی

افیون , قفزة , مازق

پیشنهاد کاربران

افیون در سنسکریت آپهِینه Apheyna به معنی رسیدنده و نابود کننده؛ زیرا خوردن یک تکه ی کوچک آن به اندازه ی یک عدس آب شده در چای، هر ویروسی را درجا نابود می کند ( تنها برای یک بار؛ زیرا خوردن بیش از یکبار
...
[مشاهده متن کامل]
اعتیاد آور می شود ) ؛ سعدی: کُشد زهر آن جا که تریاک نیست. حروف ph و bh در سنسکریت، در دیگر زبان های آریایی ف خوانده می شود؛ از این رو آپهینه در پارسی آفهینه و آفیون و سپس افیون شده است؛ ولی برای پرهیز از همسانی با گویش عربی می توان آن را آپیون یا اپیون خواند. این واژه از سنسکریت به انگلیسی و فرانسوی راه یافته و opium شده است.

واژه افیون
معادل ابجد 147
تعداد حروف 5
تلفظ 'afyun
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹هپیون، اپیوم›
مختصات ( اَ ) ( اِ. )
آواشناسی 'afyun
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

نام دیگر تریاک، افیون هست
توی دیکشنری هم سرچ کنید خودتون منوجه میشید که :
افیون = تریاک = OPIUM
نارخوک
نارکوک
افیون به معنی مخدر و تریاک است و در عبارات کنایی ، به معنای آلت دلخوشی و سرگرم و راضی شدن است
بنام خدا
با سلام ، افیون به معنی مخدر، تریاک میباشد
باتشکر
کاف
اَفْیون ، معرب اُپیون 1 یونانى ، شیره یا عصاره یا صمغ کپسولهای میوة خشخاش سیاه ( پاپاور سمنیفروم 2 ) که در قدیم به عنوان مسکّنى بسیار قوی و گاه زهری کشنده به کار مى رفته است . امروزه شیرة خشخاش سیاه یکى از انواع تریاک به شمار مى رود، در حالى که در آثار پزشکى قدیم ترکیباتى از داروهای مختلف با نام تریاق ( تریاک ، پادزهر ) و افیون بسیار آمده ( نک: دنبالة مقاله ) ، و نشان دهندة آن است که این دو نام در گذشته هیچ ارتباطى با یکدیگر نداشته اند. گویا تئوفراستوس ( گیاه شناس یونانى سدة 4ق م ) نخستین کسى بوده که به خواص دارویى افیون اشاره کرده است .
...
[مشاهده متن کامل]

بیرونى در الصیدنة دربارة نامهای مختلف این دارو چنین آورده است : «لغت رومى ( در واقع یونانى ) است و به لغت سریانى دعثادمیقون و دعثا رمانى دشعلا گویند. یعنى عصارة «رمان السعال » و به پارسى نارخوک گویند و که باید نارکوک باشد. . . و فزاری گوید که به فارسى بدان ملبند خوشخواک سیاه و به سِندی سرستنى رس گویند. . . . حمزة اصفهانى آن را توذر شیر یا شیرة خشخاش خوانده است . و توذرو و توذری یکى است و آنچه در میان داروها بدین نام مشهور است ، خشخاش نیست ، اما حمزه فارسى را بهتر مى داند» ( ص 65، نیز ترجمة فارسى ، 77، با تفاوتهایى قابل ملاحظه ) . ابوالخیر اشبیلى نیز یکى از انواع شقایق را که هم خانواده و بسیار شبیه خشخاش است ، توذری سیاه نامیده است ( نک: 2/588 - 559 ) . گفتنى است که در شرح اسماء العقار ابن میمون ، افیون به ضم همزه ( اُفیون ) ضبط شده است ( ص 7 ) . ابوالخیر اشبیلى ( 1/67 ) و عطار هارونى ( ص 217 ) آن را به صورت ابیون نیز آورده اند و به عربى لبن الخشخاش گفته اند ( اسحاق بن سلیمان ، 2/127؛ حاجى زین عطار، 38؛ حکیم مؤمن ، 94؛ عقیلى ، 154؛ قس : رازی ، المنصوری . . . ، 191، که میان افیون و لبن الخشخاش تمییز قائل شده است ) . همچنین به گفتة غسانى این دارو نزد مردم فاس به «عفیون » مشهور بوده است ( ص 25 ) .
ماهیت : اغلب داروشناسان به پیروی از دیوسکوریدس ( سدة 1م ) بر آن بوده اند که افیون تنها از خشخاش سیاه ( = مصری ) به دست مى آید ( اسحاق بن سلیمان ، 2/122، 125؛ بیرونى ، 65، با استناد به آراء ارجانى ، ابومعاذ، ابوعلى مندویه و حنین ؛ ابومنصور، 39؛ جرجانى ، ذخیره . . . ، 612؛ ابوالخیر، همانجا؛ غسانى ، 24؛ ابن میمون ، همانجا؛ نیز نک: شرح لکتاب . . . ، 67؛ ابن بیطار، الجامع . . . ، 1/45؛ قس : ابن ربن ، 406 ) و اطلاق آن بر مواد به دست آمده از گونه های دیگر خشخاش مانند خشخاش سپید ( مثلاً بیرونى ، 66، ترجمة فارسى ، 79؛ انطاکى ، 52 ) ، خشخاش سبز ( عطار، همانجا ) ، خشخاش بری ( ابن وحشیه ، گ 114 ب ) ، گونه هایى از شقایق و کاهوی صحرایى ( خس بری ) نادرست است ( نک: عقیلى ، 154 - 155؛ نیز حکیم مؤمن ، همانجا ) . مثلاً بیرونى عبارت «خشخاش افیون » را که از قول بولس آورده ، دلیلى بر این مدعى مى داند ( ص 65 ) .
به گفتة ابن جزار ( ص 156 ) بسیاری از پزشکان برآنند که از عصارة کاهوی صحرایى نیز افیون به دست مى آید، اما دیوسکوریدس این سخن را نادرست خوانده است ( نیز نک: شرح لکتاب ، همانجا:دربارةنادرستى به دست آمدن افیون از نوعى شقایق نعمانى ) . با اینهمه پزشکانى چون ابن سینا و به پیروی از وی ابومنصور موفق هروی ( همانجا ) عصارة کاهوی صحرایى را نوع ضعیفى از افیون برشمرده اند و خود ابن سینا این عصاره را از جملة ناخالصیهای رایج در افیون برشمرده است ( 1/256 - 257 ) . همچنین دربارة اینکه این ماده عصاره ، صمغ یا شیرة آن است ، بحثهای بسیار شده است ( مثلاً، نک: ابن ربن ، همانجا؛ بیرونى ، 65، ترجمة فارسى ، 77؛ ابومنصور، همانجا؛ جرجانى ، الاغراض . . . ، 612؛ ابوالخیر، ابن بیطار، غسانى ، همانجاها؛ قوصونى ، 2/185 ) .
دیوسکوریدس مشخصات بهترین ( قوی ترین ) نوع افیون و انواع غش ( ناخالصى ) در آن را چنین ذکر کرده است ( همین شرایط تقریباً در تمامى آثار داروشناسى دورة اسلامى با ذکر نام دیوسکوریدس یا بدون آن آمده است ) : غلیظ، سنگین ، تند بوی ، تلخ ، به آسانى در آب حل شود، نرم ، سفید، خشن نباشد، اگر در آب حل گردد، خشک نشود، یا نبندد، سخت نباشد، اگر در آفتاب باشد وا برود، و اگر بر چراغ گداخته شود، شعله اش تاریک نباشد. افیون آمیخته به عصارة شیاف مامیثا زرد است و اگر با آب در آمیزد، آب را چون زعفران زرد خواهد کرد ( یا بویى چون بوی زعفران از آن خواهد آمد ) ، آنچه آمیخته به عصارة کاهوی صحرایى باشد، خشن تر و کم بوی تر و آنچه آمیخته به صمغ عربى باشد، براق تر و ضعیف تر خواهد بود. همچنین اسحاق بن سلیمان به آمیختن افیون با آرد و بیرونى به نقل از ابونصر خطیبى به آمیختن آن با آرد باقلا و نخود و حتى سرگین ! اشاره کرده است . همچنین بیرونى از قول ابن ماسویه افیون زرد رنگ را بهترین نوع دانسته است ( نک: رازی ، الحاوی ، 22/11 - 12، از قول اریباسیوس ؛ اسحاق بن سلیمان ، 2/128 - 129؛ ابن سینا، 1/257؛ بیرونى ، 65، ترجمة فارسى ، 77 - 78؛ ابن جزار، ابن بیطار، همانجاها ) .
احتمالاً کهن ترین گزارش دربارة نحوة استحصال افیون از خشخاش از آن دیوسکوریدس است . وی دو روش برای تهیة افیون از خشخاش یاد کرده که در یکى از آنها عصاره و در دیگری که قوی تر است از شیره یا صمغ خشخاش سیاه گرفته مى شود ( نک: ابن جزار، 155 - 156 ) . بیرونى افزون بر سخن دیوسکوریدس ، با استناد به گفتة ابونصر خطیبى روشى برای به دست آوردن افیون از خشخاش سپید در ناحیة اشمون مصر یاد کرده است ( ص 66، ترجمة فارسى ، 78 - 79؛ ابن بیطار، الجامع ، 1/45؛ قوصونى ، همانجا، به نقل از الشامل ؛ نیز نک: عقیلى ، 155 ) . اغلب داروشناسان دورة اسلامى تأکید کرده اند که افیون تنها در مصر ( نزدیک اسیوط ) به دست مى آید ( ابن بیطار، همانجا، به نقل از تمیمى ؛ غسانى ، 24؛ عطار، 217 ) . اما انطاکى بهترین نوع افیون را مصری ، و سپس رومى دانسته ، و نیز افیون به دست آمده در ماه مارس یا آذار را مرغوب ترین شمرده است ( ص 52 ) . از این سخن مى توان نتیجه گرفت که در زمان وی ( سدة 10ق ) کشت خشخاش سیاه در جایهای دیگ . . .

بپرس