اقسام تعلیق

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واژه تعلیق در اصطلاح علم فقه، وابسته کردن به شرط یا وصفی است که طرفین در عقد (منشاء) انشا می کنند برای مثال: فروشنده در عقد بیع، تملیک و تملک را به آمدن زید از سفر بداند، به طوری که اگر زید آمد، مشتری مالک مبیع شود و در غیر این صورت، مالک آن نگردد.به اعتبارات مختلف، تعلیق را بر اقسام چندگانه ای می توان شمرد که برخی از فقهای بزرگوار، به گونه ای پراکنده، اقسام و احکام آن را بررسیده اند. در این بخش، برخی از اقسام تعلیق را برمی شمریم و حکم هر یک را بر می رسیم:
تعلیق وصفی، تعلیق شرطی. تعلیق به اعتبار نوع معلّق علیه، بر دو قسم است:
← تعلیق وصفی
تعلیق معلوم الحصول و ممکن الحصول حالی و آینده ای. معلّق علیه، خواه در مفهوم عقد دخیل باشد و یا در صحت آن، و یا هرگز مداخله ای در مفهوم عقد و صحت آن نداشته باشد، به اعتبار تحقق یا عدم تحققش در حال یا آینده، بر اقسامی است:۱. معلّق علیه، در زمان حال، معلوم الحصول باشد، مانند آن که فروشنده دانا به جمعه بودن امروز، بگوید: اگر امروز، روز جمعه است، کتابم را به تو فروختم، این قسم را (تعلیق معلوم الحصول حالی) نام نهادیم.۲. معلّق علیه، در زمان آینده معلوم الحصول است و به طور حتمی تحقق می یابد، اگر چه اکنون و در زمان حال، معلوم الحصول نیست، چنان که فروشنده بگوید: (بعت داری إذا دخل شهر رمضان) و یا موکل، در روز شنبه بگوید: تو وکیل من هستی در روز پنجشنبه. این قسم را (تعلیق معلوم الحصول استقبالی) نامیدیم.۳. معلّق علیه، در زمان حال، محتمل الوقوع باشد، مثل آن که موکل بگوید: (أنت وکیلی إن کان محمد فی الدار)؛ تو وکیل من هستی، اگر که اکنون محمد در خانه باشد. این قسم را (تعلیق ممکن الوقوع حالی) برشمردیم.۴. معلّق علیه، در زمان آینده، محتمل الوقوع باشد، امّا بی تردید در زمان حال تحقق ندارد، مانند: بعتک داری إن جاء محمد غدا. ۵ و ۶. معلّق علیه، در زمان آینده و حال، معدوم الوقوع باشد، چنان که مرد مطلِّق بگوید: (انتِ طالق إن اجتمعت الضّدان) یا فروشنده بگوید: کتاب را به تو فروختم، اگر از آسمان خون ببارد.
تقسیم سوم
تعلیق عام، صوری و معنوی. برای آن که در معلّق علیه، کلمه ای دلالت بر تعلیق کند و یا از نظر معنی، مفهوم تعلیق در آن نهفته باشد، تعلیق را می توان بر اقسامی شمرد: اوّل: گاهی عقد یا ایقاع، هم از جهت صورت معلّق است، چنان که ادات و حروفی که دلالت بر تعلیق می کند، در آن وجود دارد و هم از جهت معنی و مفهوم، مانند: إن دخلت الدار فأنت طالق.دوم: گاهی عقد یا ایقاع، از جهت معنی معلّق است، امّا از جهت ظاهر و صورت، ادات تعلیق در آن وجود ندارد. چنان که صاحب برده، به کنیزش می گوید: (کل ولد تلدینه فهو حرّ؛ هر فرزندی که به دنیا آوردی آزاد است.) در این گفتار این قسم را، (تعلیق معنوی) نام نهادیم، زیرا تعلیق، در مفهوم جمله نهفته است.سوم: گاهی عقد یا ایقاع، از جهت صورت معلّق است، امّا از جهت معنی، مفهوم تعلیق در آن وجود ندارد، مانند آن که فروشنده با علم بر این که خریدار، معامله را می پذیرد، می گوید: (بعتک داری إن قبلت.)
تقسیم چهارم
...

پیشنهاد کاربران

بپرس