الست

/~alast/

معنی انگلیسی:
the day when god made his covenant

لغت نامه دهخدا

( آلست ) آلست. [ ل َ ] ( اِ ) سُرین. آلر. آرست :
همچون رطب اندام و چو روغنْش سراپای
همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست.
عسجدی.
در بعض فرهنگها بکلمه معنی اِست نیز داده اند.
الست. [ اَ ل َ ] ( اِ ) سرین. کون فربه باشد. ( فرهنگ اسدی ). کفل و سرین. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( هفت قلزم ) :
همچون رطب اندام و چو روغنش سرین
همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست.
عسجدی ( از فرهنگ اسدی ).
شاید مصراع دوم بیت عسجدی بدین صورت باشد: همچون شبه زلفانش و چون دنبه الست. ( یادداشت مؤلف ). در ذیل آلست همین لغت نامه مصراع دوم چنین است :
همچون شبه زلفین و چو پیلسته ش آلست ، رجوع به آلست شود.

الست. [ اَ ل َ ] ( ع جمله فعلیه استفهامی ) در عربی تاء آن مضموم است ولی فارسی زبانان به سکون آن تلفظ میکنند بمعنی آیا نیستم ؟ یا آیا نباشم ؟ الف در اول آن برای استفهام ، و «لست » صیغه متکلم وحده از «لیس » است ، و لفظ «الست » اشاره است به آیه «الست بربکم ؟ قالوا: بلی ». ( قرآن 172/7 ). ( از غیاث اللغات ) ( از آنندراج ). جزء آیه ای از قرآنست یعنی خداوند تعالی قبل از خلق اجساد به ارواح فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم ؟ گفتند بلی. ( از فرهنگ نظام ). روزی که خداوند در عالم ذر خطاب به مردم کرده الست بربکم فرمود. ( ناظم الاطباء ). در تفسیر کشف الاسرار ( ج 3 ص 784 ) درباره آیه «و اذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و أشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا...» ( قرآن 172/7 ) روایتی از ابی بن کعب آمده است که ترجمه آن چنین است : «خدای تعالی آن روز ( روز خلقت آدم ) همه آنچه را تا روز رستاخیز به هستی می آمد فراهم آورد، پس آنان را ارواح ساخت سپس آنان را صورت بخشید و ایشان را بسخن آورد و با ایشان سخن گفت و از آنان عهد و پیمان گرفت و آنان را بر خودشان گواه کرد و فرمود: آیا من خدای شما نیستم ؟ گفتند: آری ،گواه شدیم. آنگاه فرمود: تا شما در روز رستاخیز نگویید که ما از رستاخیز ناآگاه بودیم... بدانید که شمارا جز من خدایی نیست چیزی را به من شریک مدانید، و من رسولان خود را بسوی شما میفرستم تا پیمان مرا بیادتان آرند و کتابها بشما خواهم فرستاد. گفتند: گواهی میدهیم که تو خدای مایی و جز تو ما را خدایی نیست. در آن روز گروهی از روی طوع و گروهی از روی تقیه اقرار کردند و خدای بر این پیمان گرفت ، شیخ طبرسی در ضمن بیان اقوال ، قول مذکور را رد کرده گوید: قول دوم اینست که خداوند بنی آدم را از اصلاب پدرانشان به ارحام مادرانشان بیرون آورد و پس از آن ایشان مراحلی چند پیمودند تا آنکه بشر کامل و مکلف شدند، سپس آثار صنع خود را به آنان نمود و ایشان را به معرفت دلایل توحیدراهنمایی کرد، گویی آنان را بر این امر گواه کرد و گفت : الست بربکم ؟ و آنان گفتند: بلی ، بنابراین معنی اشهاد در این آیه راهنمایی بشر به توحید بوسیله آفرینش خود اوست زیرا به وی خردی داد تا بوسیله آن راه یگانه پرستی را پیش گیرد. خلاصه این قول که شیخ طبرسی ظاهراً آن را پسندیده ، اینست که اشهاد فطری و نظیرزبان حال است و اگر عالم ذری نیز وجود داشته باشد آیه بدان ناظر نیست. رجوع به تفسیر مجمعالبیان شود.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آلست ) دختر پلیاس و زن آدمت . وی برای نجات شوهر تن به مرگ داد . بروایتی هراکلس به دوزخ رفت تا او را باز گرداند و بروایت دیگر پرسفون که ازین فداکاری متاثر شده بود خود را بجهان مادی باز گردانید ( اساطیر ) این داستان موجب الهام اریپیدس در تصنیف تراژدی معروف وی ( ۴۳۸ ق . م . ) گردید.
( اسم ) سرین کفل آلست آرست الست .
۱- ( فعل ) آیا نیستم . اشاره بیه ۱۷۱ سوره ۷ اعراف : (( و اذا اخذ ربک من بنی آدم من ظهور هم ذریتهم و اشهد هم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی .... ( و چون گفت خدای تو از بنی آدم از پشتهای ایشان اولادشان را و آنان را برخودشان گواه کرد ( فرمود ) : آیا من خدای شما نیستم ? گفتند آری .. ) : هر دمی از وی همی آید الست جوهر و اعراض می گردند هست . گر نمی آید بلی زیشان ولی آمدنشان از عدم باشد بلی . ( مثنوی ) ۲ - ( اسم ) به روزی که خدا پیمان مذکور را گرفت اطلاق میشود . یاالست اقلیم . کشور الست . سرزمین پادشاهی خدای تعالی : لاجر دنیا مقدم آمدست تا بدانی قدر اقلیم الست . ( مثنوی ) الست عهد . پیمانی که در روز الست خدای از ارواح بنی آدم گرفت .
دهی است از دهستان مرکزی بخش صفی آباد شهرستان سبزوار .

فرهنگ معین

( آلست ) (لَ ) ( اِ. ) = آلسن : نک آلر.

فرهنگ عمید

( آلست ) آلر، سرین، کفل، ران.
ازل، زمانی که ابتدا ندارد. &delta، مٲخوذ از قرآن کریم: «اَلَستُ بربِّکُم؟» (اعراف: ۱۷۳ ) (= آیا من پروردگار شما نیستم؟ ): برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر / که ندادند جز این تحفه به ما روز الست (حافظ: ۶۰ ).
سرین، کفل، ران: همچون رطب اندام و چو روغنْش سرین / همچون شبه زلفکان و چون دنبه الست (عسجدی: ۲۵ ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اَلَسْت ، اصطلاحی است برگرفته از قرآن که بنابر نظر شماری از محدثان ، مفسران و عارفان به پیمانی اشاره دارد که خداوند در نشأه خاصی در عالمی به نام « عالم ذرّ » از همه آدمیان گرفته ، و مضمون و محتوای آن اقرار به ربوبیت خداوند بوده ، و ناظر است به توحید فطری و ذاتی انسان .
تعبیر «اَلَسْت » از یکی از آیه های سوره اعراف گرفته شده است : «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّک َ مِن ْ بَنی آدَم َ مِن ْ ظُهورِهِم ْ ذُرّیَّتَهُم ْ وَ اَشْهَدَهُم ْ عَلی اَنْفُسِهِم ْ اَلَسْت ُ بِرَبَّکُم ْ قالُوا بَلی شَهِدْنا اَن ْ تَقُولُوا یَوْم َ القیامَةِ اِنّا کُنّا عَن ْ هذا غافِلین َ اَوْ تَقُولُوا اِنَّما اَشْرَک َ آباؤنا مِن ْ قَبْل ُ و کُنّا ذُرّیَّةً مِن ْ بَعْدِهم ْ اَفَتُهْلِکُنا بِما فَعَل َ الْمُبْطِلُون َ».
ترکیب واژه ألست
این تعبیر مرکب است از حرف استفهام «أ»، فعل ناقص «لَیْس َ» و ضمیر متصل مرفوع «ت ُ». کاربرد همزه در اینجا برای استفهام حقیقی نیست ، بلکه برای انکار ابطالی است . همزه انکارِ ابطالی در مواردی به کار می رود که مابعد همزه ، واقع شدنی نیست و مدعی واقع شدنش دروغگوست . به هر روی ، اَلَسْت ُ مرکب از ۳ جزء است که قسمتی از یک جمله را تشکیل می دهد.
کاربرد
کاربرد این واژه در ترکیب هایی چون «عالم الست »، «روزِ الست » یا «بزم الست » - که شکل اخیر بیش تر در ادبیات عثمانی به کار رفته - موجب شده است که الست به صورت اسم خاص درآید و نامی باشد برای مرحله ای از جهان هستی که به آن « عالم ذر » نیز می گویند.
دلیل گواهی گرفتن از آدمیان
...

دانشنامه عمومی

الست ( به هلندی: Elst ) یک منطقهٔ مسکونی در هلند است که در افربیتووه واقع شده است. [ ۱] الست ۲۱٫۴۴۷ نفر جمعیت دارد.
عکس الستعکس الست

الست (بلژیک). شهر الست ( به فرانسوی: Aalst ) در شهرستان الست در استان فلاندری شرقی در منطقه فلاندری در کشور بلژیک واقع شده است.
عکس الست (بلژیک)عکس الست (بلژیک)عکس الست (بلژیک)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

آلست. آلسْت (Aalst)
(به زبان فرانسه: آلوست) شهر صنعتی در فلاندر شرقی، در بلژیک، کنار رود دندر، به فاصلۀ ۲۴کیلومتری شمال غربی بروکسل. جمعیت آن ۷۶,۲۰۰ نفر است (۱۹۹۷).

اَلَسْت
(به معنی «آیا نیستم؟») در ادبیات فارسی از این واژه تعبیرهایی در قالب اسم خاص مانند «عالم الست»، «روز الست»، «بزم الست» و «مهد الست» ساخته شده است و مراد از آن، اشاره به پیمانی است که خداوند از آدمیان گرفته است. مفهوم این واژه از قرآن گرفته شده است (سورۀ اعراف، آیۀ ۱۷۲). در بخشی از این آیه، ـ که به آیۀ میثاق معروف است ـ خداوند می پرسد: «آیا من پروردگار تو نیستم؟» آنان پاسخ دادند: «آری تو خدای مایی و ما به این معنی گواهی می دهیم (و خدا این کار را انجام داد) تا روز قیامت نگویید که ما از این مطلب غافل بودیم». خداوند در آیات دیگری از قرآن کریم به این پیمان ازلی اشاره می کند. ابن عربی از این مفهوم با عنوان «سِرُّالقَدَر» یاد کرده و آن را بالاترین دانش ها دانسته است. برخی مفسران از آن به شناخت فطری و حضوری انسان از خداوند تعبیر کرده اند، ازجمله علامه طباطبایی در المیزان آن را شناخت حضوری انسان نسبت به خداوند، که در نهاد هر انسانی نهفته است، می داند. این مفسران در توجیه نظر خود گفته اند که چنان رویارویی و مکالمۀ حضوری و عذربراندازی که خطای در تطبیق را هم نفی می کند، جز با علم حضوری و شهود قلبی، حاصل نمی شود و مؤیّد آن روایات زیادی است که مشتمل بر تعبیرات «رؤیت» و «معاینه» می باشد. تفسیرهای دیگری نیز از این آیه شده است.

پیشنهاد کاربران

به نظر می رسد این پیام عاشقانه از جانب آفریدگار نیاز به حساب کتاب نداشت فقط تلنگری برای دوری از غفلت از معشوق حقیقی بود استفهام انکاری ناز معشوق است برای عاشق نیازمند
در زمینه انسان شناسی ؛ هستی یا وجود شناسی ؛ جهان شناسی و خدا شناسی ، اندیشمندان و متفکرین دینی از قبیل متکلمین و مفسرین و حکیمان و عارفان و فلاسفه آزاد تاکنون نتوانسته اند بین بر ترین حالت ملکوتی کیهان
...
[مشاهده متن کامل]
یا جهان یعنی نظام احسن آفرینش مبداء و حیات بهشتی طولانی مدت درون آن از یک طرف و از طرف دیگر نظم های دنیوی فرق و تمیز قائل شوند و این دو نظام را یکی نپندارند. همچنین نتوانسته اند که تصور روشنی از پدیده ها یا مفاهیم دینی - فلسفی - عرفانی نزول و صعود داشته باشند. این مفاهیم به معنای پایین آمدن و بالا رفتن از نرده بان یا پله کان فیزیکی نمی باشند بلکه تحول محتوای کیهان یا جهان از یک حالت کلی به یک حالت کلی دیگر . این تحولات کلی و نو آوری های همه جانبه بدون وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان یا جهان مطلقا محال و غیر ممکن می باشند. پیش بینی و تخمین و محاسبه و تعیین طول عمر نظام احسن آفرینش و طول عمر زندگی بهشتی درون آن از عهده توان معارف وحیانی و حدیثی و روائی و تفسیر دینی و استدلالات منطقی و عقلانی فلسفی و کشف و شهود ذوقانی عرفانی و شناخت و دانش علمی خارج می باشد و فقط خداوند متعال به آن علم و آگاهی کامل دارد. آن نظام احسن آفرینش مبداء و حیات بهشتی درون آن دیگر وجود ندارد بلکه با آغاز سفر مقطعی نزولی و صعودی محتوای جهان به پایان رسیده است . چگونه آن نظام به پایان رسیده است ؟ در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه های اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن، بر اثر انقباض محتوا و تراکم آن در مرکز جهان به دمای محض بسیار داغ و چگال و سنگین ( به زبان علم کیهان شناسی : تجرد یا تکینگی فیزیکی : singularity ) تبدیل گردیده و پس از وقوع اولین مه بانگ، آن نطفه داغ کیهانی انبساط یافته و سرد شده و در نهایت مرتبه یا درجه نقصان به کثرت رسیده است. از آن به بعد، محتوای کیهان یا جهان در سیر صعودی به سر می برد با هدف رجعت یا باز گشتن به همان حالت کمال ملکوتی اولیه که در معاد پس از وقوع آخرین مه بانگ دوباره از نو آفریده خواهد شد و کلیه افراد انسانی دوباره زندگی بهشتی خودرا از نو آغاز خواهند نمود و آنهم بدون هیچگونه عذاب و جزای جهنمی . در این زمینه نکته مهم دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم این است که خداوند متعال قبل تصمیم گرفتن به آفرینش مجموعه وسیعی از جهان ها بطور همزمان و هم سان و موجودات درون آنها، بینهایت زمان را در اختیار داشته است و نه اینکه یک شب خواب آفرینش جهان و آدم و حوا را دیده بوده باشد و فردای آن شب دست به کار آفرینش زده باشد. نکته بسیار مهم دیگر این است که داستان های دینی خلقت آدم و حوا و آفرینش شش روزه جهان ، افسانه های تخیلی - توهمی ساخته شده توسط فهم و عقل پرورش نیافته و نا بالغ بشر در طول زندگی های ابتدایی ایلیاتی و طایفه ای و قبیله ای و قومی و بین اقوام در شرائط تاریخی و اعصار مختلف باستان، بیش نمی باشند و لذا حقیقت ندارند و انسان دینی بخصوص در سطح پیشوایی و مرجعیت تقلید تا زمانی که نتواند این داستان ها را کنار بگذارد و از زاویه شناخت و دانش علمی به خداوند بیاندیشد، در ظلمت ژرف و جهل علاج ناپذیر به سر خواهد برد. نکته مهم دیگر این است که مفاهیم بیمکانی و بیزمانی که از صفات خداوند متعال می باشند، به معنای عدم وجود مکان و زمان نمی باشند بلکه نیم زوج های بنیادی همزاد و هم بازی زمان و مکان می باشند و واقعیت عینی نیمی از این و نیمی از آن آفریده شده است. نکته مهم دیگر اینکه خداوند متعال تنها یک جهان را نیآفریده بلکه در مرحله اولین آفرینش ، مجموعه وسیعی از جهان ها را آفریده و پس از آن در کلیه جهات در اطراف آن جهان های اولیه لایه به لایه بسوی بیکرانی و بیشماری جهان های نو می آفریند و این آفرینش بسوی بیکرانی هرگز به پایان نخواهد رسید. و این به این معناست که هر فرد انسانی و هر موجود زنده و غیر زنده از لحاظ عددی در طول یک سفر بی پایان افزایشی در کلیه جهات بسوی بیکرانی و بیشماری قرار دارد و در محتوای هر کدام از جهان ها در طول یک سفر بی پایان دیگر به نام سفر تکاملی بسوی رسیدن به سطح مطلقیت خداوند متعال و لذا این سفر هم هرگز به پایان نخواهد رسید. البته در این سفر بی پایان در محتوای هرکدام از جهان ها، در بین راه ، انسان همیشه پس از پشت سر گذاشتن سلسله بسیار طویل نظم ها و زندگی های دنیوی یعنی در پایان هرکدام از سفر های مقطعی نزولی و صعودی، نظام احسن آفرینش مبداء و حیات بهشتی طولانی مدت درون آنرا تجربه خواهد کرد و به همان سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی و هنرمندی و دانایی و توانایی بهشتی خواهد رسید. تعداد نظم ها و حیات های دنیوی ؛ تعداد تولد و مرگ های افراد انسانی ( و موجودات دیگر ) ؛ تعداد تولد و مرگ های کیهانی ؛ تعداد ظهورات متوالی آسمان ها و زمین ها ؛ تعداد مراتب یا درجات تکاملی عالم غیب ؛ تعداد وقوع مه بانگ های متوالی ؛ بین نظام احسن آفرینش مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بی شمار ، همگی برابر اند و به روش ریاضی قابل محاسبه و تعیین می باشند. برطبق محاسبات کودکانه این حقیر ، این تعداد برابر است با حاصلضرب عدد 2 در 10 بتوان 26 با پسوند بار یا دفعه یا مرتبه و یا درجه. در طول سفر بی پایان تکاملی در محتوای هرکدام از جهان همیشه پس از پشت سر گذاشتن این تعداد حیات یا زندگی دنیوی ، یک نظام احسن آفرینش و یک زندگی بهشتی تجربه می شود . معنای این سخن این است که تعداد نظام های احسن و حیات بهشتی در طول سفر بی پایان تکاملی هم بیشمار می باشند، اما میزان یا نرخ پیدایش آنها نسبت به تعداد حیات دنیوی در بین دو نظام احسن متوالی بسیار اندک و همیشه برابر با عدد 1 تقسیم بر ( 2 ضربدر 10 بتوان 26 ) . برای سهولت در جهت درک این موضوع یک مثال ساده : تعداد تکرار تحویل سال و روز نوروز در طی اعصار نسبت به تعداد روز و شب های سال شمسی همیشه برابر است با 1/365 بار یا دفعه. به استثنای سال های کبیسه که هر چهار سال یک بار این نسبت برابر 1/366 خواهد بود. نکته مهم دیگر این است که عالم غیب و شهود یکی می باشند و نه دو تا، با این تفاوت که عالم شهود فقط یکی از مراتب یا درجات تکاملی فراوان عالم غیب می باشد و بقیه مراتب یا درجات بصورت طرح و برنامه و امکانات استعلائی یا بالقوه در خمیر مایه ساختاری عالم شهود موجود می باشند و با حواس پنجگانه غیر قابل دریافت و درک و نه به شکل موجودات مجرد و مستقل و مجزا و جدا از عالم شهود. به بیانی دیگر اینکه ماوراء طبیعت در باطن طبیعت موجود است و نه در ورای طبیعت. در پایان امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.

تفسیر صحیح و حقیقی میثاق ؛ عهد و یا پیمان الست ( اَل است ) بطور خلاصه و مختصر و فشرده به شرح زیر می باشد. طبیعت و یا کیهانی که در حال حاضر در آن مشغول زندگی هستیم دارای نظم و سامان های کلی و فراوانی بین
...
[مشاهده متن کامل]
دو سر حد یکی حالت کمال بهشتی مبدئی و دیگری حالت کمال بهشتی معادی می باشد و انسان درست به تعداد این نظم و سامان های کلی و فراوان کیهانی دارای حیات های فراوان دنیوی با درجات مختلف تکاملی بین این حالت می باشد. دو حالت بهشت مبدئی و بهشت معادی هردو یک حالت واحد و یگانه اند و هیچگونه اختلافی با همدیگر ندارند. اختلاف لفظی آنها اعتباری است و نه اصالتی و ماهیتی. مفاهیم دینی و فلسفی و عرفانی مبداء و معاد به معنای آغاز و پایان نیستند بلکه قبل از آغاز و پس از پایان. حالت بهشتی مبداء به اعتبار قبل از آغاز و حالت بهشتی معاد به اعتبار پس از پایان سفر نزولی و صعودی هستی و وجود کل یعنی قبل از شروع حرکت تحولی محتوای جهان و پس از پایان این حرکت تحولی می باشند. طبع یا طبیعت کیهانی هم مادی است و هم روحی و نظم و سامان های کلی و فراون کیهانی هم میتوانند بطور کامل مادی باشند با نطفه یا بذر قابل رشد روحی و هم می توانند بطور کامل روحی باشند و در بر گیرنده بذر قابل رشد مادی. به این معنا که بهمراه طبیعت کیهانی و منطبق بر آن ، کالبد یا بدن و یا تن گیاهی و حیوانی و انسانی هم میتوانند مادی باشند با بذر قابل رشد روحی و هم روحی باشند با بذر قابل رشد مادی. به این معنا که روح و ماده هردو به یک اندازه و میزان امر خداوند می باشند و نه تنها روح . مهم این نکته می باشد که این نظم و سامان های فراوان و گوناگون کیهانی و همگام و هم قدم با آنها ، حیات های بیشمار دنیوی انسانی چگونه پدیدار می شوند و به ظهور میرسند و از قوه به فعل در می آیند؟ اگر یکی از مهمترین اکتشافات علمی عصر جدید یعنی نوسانات انقباض و انبساط کیهانی را در نظر نگیریم و به آن اهمیت ندهیم، هرگز قادر نخواهیم بود که پاسخی صحیح و حقیقی و منطبق بر واقعیت عینی به سوال مطرح شده بدهیم. همچنین بدون آگاهی از این نوسان و اصل علمی تکامل و اصل دینی - فلسفی - عرفانی سیر و سلوک انسان بسوی کمال ، نمی توانیم تفسیری صحیح و حقیقی از پیمان الست ارائه دهیم. لذا کلیه تفاسیری که تاکنون از این پیمان ارائه گردیده اند و در آنها اشاره ای به نوسانات کیهانی و نظم و سامان های کلی و فراوان آن و بهمراه آنها ، حیات های دنیوی فراوان و گوناگون انسانی، نشده است نمیتوانند حقیقت داشته باشند. نظم و سامان های کلی و فراوان کیهانی در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و براساس مفاد ثابت و تغییر ناپذیر آن هرکدام با نظم و ترتیب و نوبه خاص و ویژه از پیش تعیین شده خویش از یک خمیر مایه واحد و یگانه و پشت سر هم ( به احتمال بسیار قوی با قدم های 90 میلیارد سالی ) از طریق سلسله قیامت ها و یا وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات متواتر یا پی در پی ( با پریود هائی مساوی با عدد و سال اشاره شده در پرانتز بالا ) انقباض و انبساط یا باز و بسته شدن محتوای جهان ( و بطور همزمان و همسان در کلیه جهان های موازی و همسان و بیشمار در پهنه بیکرانی و بینهایت ) و با درجات مختلف تکاملی به ظهور می رسند و محو می شوند و در پایان بهمان حالت بهشتی اولیه صعود می یابند. برای سهولت در عمل دریافت و هضم و درک و فهم پیام و یا خبر نهفته در معنای پیمان الست ، می توان به زبان عادی و روزمره آنرا به بزم و شام آخر دانست که قبل پایان حیات بهشتی در سطح کمال و آغاز هبوط یا نزول آن حالت بهشتی بر اثر انقباض و افت یکباره آن تا رسیدن به سر حد نقصان دانست. قول و وعده خداوند به تک تک افراد انسانی برخلاف باور غالب بر خیال و تفکر و شهود اندیشمندان دینی، تهدیدی نبوده است بلکه قول به رجعت و بازگشت بطور صحیح و سالم به آن حالت بهشتی اولیه در پایان سفر بوده است. بر اثر انقباض هستی و وجود کل یعنی محتوای کل جهان در حالت بهشتی ، شناخت و دانش کامل اولیه کلیه افراد انسانی محو گردیده است، اما نطفه و بذر قابل رشد و مستعد به یاد آوری مجدد آن دانش اولیه در وجود دنیوی تک تک افراد انسانی موجود می باشد که بین متفکرین و اندیشمندان دینی به معرفت فطری یا مادر زادی و در فلسفه ماوراء طبیعه افلاطونی و فلسفه استعلایی کانتی به شناخت ماقبل تجربه معروف است. یک مثال ساده: نوزادان انسانی قبل از اینکه در عمل تجربه کرده باشند که از طریق وَق زدن نیاز هایشان میتوانند رفع شوند، بهنگام نیاز و احساس ناراحتی شروع به وق زدن می کنند که حاکی از همان شناخت ماقبل تجربه در ضمیر ناخودآگاه می باشد.

شماره آیه سوره اعراف عدد172 می باشد. اگر این عدد را از چپ به راست به حروف تبدیل کنیم و آنرا از راست به چپ بنویسیم به شکل زیر می رسیم :
الف چ ب . مخفف عبارت : اول چه بود ؟ طوری که میدانیم، اندیشمندان دین اسلام از محدثین و متکلمین و مفسرین گرفته تا حکیمان و عارفان بر سر کشف معنای این آیه نهایت کوشش فکری و خیالی خودرا بخرج داده و به نظریات مختلف و متناقضی رسیده اند که اشاره به جزئیات آنها سر هر خواننده حقیقت جو را بدرد می آورد. این حقیر در این فرصت کوتاه سعی میکنم به اختصار تفسیر خودم از این آیه را خدمت خوانندگان گرامی بیان دارم. جمع رقمی شماره آیه یعنی 172 برابر با 10 می باشد. این عدد به ما چه می گوید ؟ آیا هستی و وجود از صفر و یک تشکیل شده اند و یا اینکه 0 و 1 سمبل عددی هستی و نیستی ؛ وجود و عدم وجود می باشند و یا عدد10 تعداد ارقام 0 تا 9 می باشد؟ از طرفی دیگر اگر بجای حروف واژه الست از اعداد استفاده کنیم و آنها را از راست به چپ بنویسیم ، به عدد زیر می رسیم : 127154. عدد 1 برای حرف الف ؛ عدد 27 برای حرف لام ؛ عدد 15 برای حرف سین و سرانجام عدد 4 برای حرف ت. اگر عدد یک را کنار بگذاریم و حرف الف را به معنای اول یا آغاز تعبیر نمائیم، جمع سه عدد دیگر یعنی 27 و 15 و 4 اگر اشتباه نکنم برابر با عدد46 خواهد شد که مرا به یاد تعداد کروموزوم ها می اندازد که پایه هایی پروتئینی اند به شکل x و y که نوار ژن ها ( دوپل هلیکس ) روی آنها در هسته سلول های بدن موجودات زنده پیچیده شده اند. منظور اینکه قبل از آفرینش ژنها و پیچده شدن آنها روی شاخه های کروموزوم ها ، در قدم اول تعداد آنها تعیین گردیده است. به قول فیثاغورث ( پیتاگوراز ) اعداد مقدم بر هستی و وجود اند. اگر در تفسیر این این آیه راه بازی کابلا را ادامه دهیم، دچار مخمسه فلسفه و حکمت و عرفان خواهیم گردید. لذا انتخاب راه ساده تر مفیدتر است و آنرا با سوال : اول چه بود ؟ آغاز می کنیم و عدد 10 را هم بخاطر می سپاریم. اول هیچی نبود غیر از خدا و هستی و وجود نامتناهی ؛ بیکران و بینهایت وی. نه جهانی وجود داشت و نه انسانی و نه موجودی دیگر. آیا ساده تر از این، تصور دیگری می تواند وجود داشته باشد؟ آیا این تصویر ساده تر است یا اینکه بگوئیم اول کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خود خدا بود و خدا کلمه را بیان داشت و گفت : بشو و همه چیز شد! از طرفی دیگر با عبارت دینی " من عرف نفسه فقد عرف ربّه " در دین اسلام هم آشنایی داریم که به معنای زیر است : شناخت خدا بدون شناخت خود محال است. و یا شناخت خود مقدمه شناخت خدا می باشد. این عبارت طبق باور این حقیر ناقص و ناکامل می باشد و فرمول بندی صحیح و کمال آن میتواند به شکل زیر باشد : من عرف طبیعه فقد عرف نفسه و ربّه. به این معنا که شناخت خود و خداوند بدون شناخت طبیعت ( و بخصوص طبع انسان ) محال و غیر ممکن می باشد. شناخت طبیعت انسان تنها محدود به شناخت ساختمان ژن ها و سلول ها و بافت ها و ارگان ها و طرز کار و رابطه آنها با همدیگر محدود نمی شود. معرفت و یا شناخت جنبه های وجود و هستی انسان از قبیل روح و روان و جان و قوای ادراکی فهم و عقل بجای خود بمانند. و از تقسیم نفس هم به اماره و لوامه و ملامه و مطمئنه بگذریم به جنبه های دیگری از طبع و وجود انسان می رسیم که تاکنون مورد لطف و توجه عالِمین به اصطلاح نفس شناس و انسان شناس و خدا شناس قرار نگرفته اند و آن تمایلات جنسی پنهانی و غیر آشکار جنسی می باشند که در پشت ظاهر میل اصلی و آشکار جنسی مثل گنجینه ای گرانبها دفن گردیده اند و در انتظار به ظهور رسیدن و به فعلیت در آمدن و تجربه شدن به سر می برند و نیازمند مکاشفه و شهود. در این فرصت کوتاه نمی توان به جزئیات آن پرداخت. بهر حال بطور خیلی خلاصه باور این حقیر این است که داستان دینی خلقت آدم و حوا و آفرینش شش روزه جهان توسط خداوند متعال افسانه هایی واهی و اوهامی بیش نیستند و حقیقت ندارند و تفسیر صحیح و حقیقی پیمان الست هم دال بر افسانه بودن داستان آدم و حوا می باشد. حقیقت این است که خداوند متعال در مبداء یعنی در برترین حالت هستی و وجود خویش کلیه افراد انسانی و موجودات زنده و غیر زنده را از هستی و وجود خویش آفریده است و نه از عدم و نیستی و یا از ترکیب آب و خاک یعنی گِل. کلیه افراد انسانی بطور همزمان و هم سن و با یک سن معتدل ( به احتمال قریب به یقین در سن چهل سالگی ) و هرکدام در سطح کمال ایده آل زیبایی و خوبی و دانایی و توانایی بسان خود خداوند آفریده شده اند و از حیات یا زندگی جاودانه بهشتی برخوردار گردیده اند. سوال : آن حیات تا قبل از نزول هستی و وجود و آغاز سَفَر آفرینش بین مبداء و معاد چه مدت طول کشیده است ؟ ارائه یک پاسخ حقیقی و منطبق بر واقعیت به این سوال ساده از عهده معرفت یا شناخت و دانش علمی و معارف وحیانی دینی خارج است و فقط خداوند متعال به طول آن آگاهی کامل دارد. در پیرامون آفرینش افراد انسانی حقیقت ژرف تر این است که هرکدام از افراد انسانی در مبداء از یک خانواده 10 عضوی مشتمل بر پنج آدم و پنج حوای خودی و با هدف زوجیت با خویش و تجربه عشق خویشتن آفریده شده اند و از پنج نوع زوجیت برخوردار گردیده اند. زوجیت با غیر و تولید مثل از طریق آمیزش جنسی والدین و روند تسلسل نسل ها فقط متعلق به طول راه و سفر است و محصور و محدود بین آغاز و پایان سفر. پس از برپایی قیامت کبرا ( به زبان علمی بعد از وقوع آخرین مه بانگ ) یعنی در معاد کلیه افراد انسانی چه نوزاد و چه کهن سال بطور همزمان و با همان سن معتدل اولیه به ظهور می رسند و بدون استثناء از همان حیات بی نقص اولیه در سطح کمال ایده آل بهشتی برخوردار خواهند گردید و آن زندگانی تا زمانی ادامه خواهد یافت که خداوند متعال بهمراه اجزای هستی و وجود خویش تصمیم به سفری دیگر و با حالات و کیفیاتی دیگر بگیرد. پیمان الست یک قول الاهی است به کلیه افراد انسانی در مبداء و قبل از آغاز سفر و آن قول این بوده است که کلیه افراد انسانی هستند و از حیات جاودانه برخوردار اند و در پایان سفر هم همگی بطور صحیح و سالم به همان حالت اولیه باز خواهند گشت ، طوریکه حتا یکی از آنها در طول سفر در یکی از گوشه و کناره های هستی و وجود گم و گول و تلف و مفقود نخواهد گردید. تفسیر این آیه به میثاق یا پیمان بندگی و وعده های پاداش بهشتی و عذاب جهنمی بطور واضح و آشکار مخالف حقیقت اند. کلیه افراد انسانی بدون استثناء در پیشگاه خداوند متعال بسان نقاط هندسی برابر و مساوی اند و هیچ انسانی حتا به اندازه یک ذره زیر اتمی و یا بقدر کوتاه ترین طول موج نوری بر انسان های دیگر هیچگونه ارجحیت و برتری ندارد و از هیچگونه امتیاز خاص و ویژه ای برخوردار نمی باشد. و عالم ذر چیزی نیست غیر از درخشان ترین یا طلایی ترین حالت هستی و وجود یعنی حالت ایده آل بهشتی .
...
[مشاهده متن کامل]

تفسیر عدد 46 : از خود ها یا نفس های دهگانه در طول سفر آفرینش همیشه در در سه منزل اول نزولی و سه منزل آخر صعودی به ترتیب 6 تا بصورت سه زوج خودی به ظهور می رسند و همان زوجیت با خودرا که حالت بهشتی موجود بود در عوالم دنیوی تجربه می کنند و بدون زاد و ولد پدیدار می شوند. در چهار منزل آخر نزولی و چهار منزل اول صعودی 4 تا از نفس ها بصورت انفرادی به ظهور می رسند و زوجیت با غیر را تجربه می کنند و تولید مثل آنها از طریق آمیزش جنسی والدین و تسلسل نسل صورت می پذیرد.

زمانی که ابتدا ندارد و زمانی است که زمانی وجود ندارد بلکه زمان در وجود و در درون خود زمان هست
عهد و پیمان اَلسَت را خداوند متعال قبل از آغاز سفر نزول با زندگان و آشنایان بست و نه با مردگان و نا آشنایان. فرمود بچه ها من شمارا به همراه خود به یک سفر طولانی میبرم و این سفر دو بخش خواهد داشت یکی بخش نزولی و دیگری بخش صعودی و شما میتوانید به من که خالق شما هستم و همگی شما را از وجود خویش آفریده ام اطمینان و اعتماد کامل داشته باشید از اینکه شما ها را در پایان سفر دوباره صحیح و سالم و شاداب به همین حالت بر میگردانم، بدون اینکه حتا یکی از شما ها در طول سفر در گوشه و کناری گم و گول شود. پس از ختم کلام همگی کف زدند و یک دل و یک صدا پرسیدند، ای آفریننده مهربان و رحمان و رحیم کی این سفر آغاز میشود؟ پاسخ شنیدند : بزودی
...
[مشاهده متن کامل]

آدم از ته صف بانگ بر آورد و پرسید: آیا همگی سوار بر کشتی نوح خواهیم شد و بر پشت امواج طوفان به چپ و به راست و به بالا و پایین لغزان خواهیم گشت و چه کسی نقش سکانداری را به عهده خواهد گرفت؟ حوا ایستاده در کنار آدم و نگران با صدای بلند و لرزان پرسید: آیا شیطان کشتی را غرق نخواهد کرد؟ پاسخ شنیده شد :
تا من با شما عزیزان هستم و شما ها با من هستید، هیچگونه جای نگرانی نیست. همگی بانگ بر آوردند که تا زمانیکه تو با ما و ما با تو هستیم از شیطان نخواهیم ترسید و نگران غرق شدن نخواهیم بود. کلام وی طنین افکند: مرحبا و باریکلا به همگی شما. عده ای دیگر پرسیدند که از خود آفریدگار چطور ؟ آیا ترس برخی از ما در مقابل شما جایز است ؟ فرمود : طوریکه همگی حضار محترم واقف و آگاه هستند، این جانب مقابل ندارد که عده ای از شما در آنجا قرار گیرند و از من بترسند. و ادامه داد و گفت مگر شما آگاه نیستید که هرکدام از شما ها از وجود و در وجود من بوده و هستید و خواهید بود، لذا ترس از من جایز نیست. همگی همدل و همصدا کلام مبارک وی را تصدیق کردند. عده ای از نخبگان گفتند، ما همه گوشه کناره های وجود مبارکتان را بازی کنان جستجو کردیم و به آنها دست نیافتیم و به این نتیجه رسیدیم که وجود مبارک شما نه گوشه دارد و نه کناره. پاسخ شنیدند:
آفرین بر شما بچه های خوب و تیز هوش، وجود من و خود من بیکران و بی بدایت و بی نهایت ایم و اگر راستش را بخواهید خودم هم خیلی سعی و کوشش کردم و تاکنون الا رغم دارا بودن قدرت و علم لایه تناهیم نتوانستم گوشه کناره های خودم را لمس کنم ، انگار که ساحل و کرانه نداشته باشم. و از شما هم هیچ انتظاری ندارم که به سواحل و کرانه های اقیانوس وجود من دست یابید و پی ببرید. شما ها را آفریده ام که به همراه همدیگر از حیات جاودانه لذت ببریم. اما باید بدانید که در طول سفر دور و دراز در قوس نزول و صعود به همراه همدیگر هم لذت خواهیم برد و درد و رنج و عذاب خواهیم کشید و بدانید و آگاه باشید که در طول سفر خواهید مرد و دوباره متولد خواهید شد و آنهم نه یک بار و دوبار بلکه بسیار بار و سفارش من به شما عزیزان این است که در طول سفر از مرگ طبیعی در بین راه نترسید، زیرا پس از مرگ " من ها " یا خود های مجرد و حیات های انفرادی شما ها در ذهن و خاطره من هربار به خواب ژرف و عمیق فرو خواهند رفت و در تولد های متوالی کیهانی دوباره از خواب بیدار و از حیات برخوردار خواهند شد. لذا بچه ها خیالتان از این بابت کاملا راحت باشد و منتظر آغاز سفر باشید و خودرا آماده کنید. و این پیمان الست که با شما می بندم همان عهد و پیمان جاودانه بودن زندگی شما در حیات جاودانه خودم میباشد. در پایان کلام وی چقدر کف زده شد و چقدر سرور و شادی تجلی گشت و به پا شد، در حال حاظر فقط خدا میداند و ما هم پس از برگشت به حالت قبل از آغاز سفر با آن آشنا خواهیم شد و هم اکنون در آغاز سفر صعودی بسر می بریم. البته در این زمینه به چند نکته نمیتوانیم در حال حاظر به معرفت یقینی برسیم یا دست یابیم، که آنهم البته از اهمیت چندانی برخوردار نیست. نکته اول: آیا این زندگی که در حال حاضر به تجربه آن مشغولیم ، آخرین مرحله سفر نزولی است یا یک مرحله ماقبل آن ؟ نکته دوم : اگر این زندگی در جهان های صعودی تجربه میشود، این زندگیِ اول است یا دوم ؟

سِت نام یکی از خدایان مصر باستان است ودر افسانه ها گاهی اوقات نقش خدای خدایان را بازی میکرده است. به احتمال قوی کلمه اَلست ( اَل سِت ) اشاره به آن موجد افسانه ای دارد. در زبان عربی کلمه دو حرفی " اَل "
...
[مشاهده متن کامل]
علاوه بر حرف تعیین، نقش علامت کسره " ِ " در زبان فارسی را بازی میکند. مثال : به زبان فارسی : خدایِ عالمیان یا ربِ عالمیان و به زبان عربی : رّب العالمین. یا شبِ قدر : لیلته القدر. عهدِ سِت : عهد الست. بزمِ سِت : بزم الست.

اَل در زبان عربی همان نقش the در زبان انگلیسی را بازی میکند که آنرا حرف معین یا تعیین کننده می نامند. گویا در زبان فارسی معادل آن یافت نمیشود. مثلا در زبان فارسی می گوییم : شب ، روز بدون اینکه از حرف معین استفاده کنیم. در زبان عربی حرف معین در مقابل این اسامی یا مفاهیم گذاشته میشود به شکل: اَل یوم ؛ اَل لیل.
...
[مشاهده متن کامل]

کلمه الَلَست در اصل از حرف معین اَل عربی و " است " فارسی ساخته شده است و به معنی " هستی " می باشد.
یعنی هست. حرف تعریف اَل گاهی اوقات حرف اول کلمه ای که بعد از آن می آید، را یا حذف میکند و یا آنرا مشدد می نماید.

آغاز خلقت ، روز ازل
زال_زمانی که ابتدا ندارد
روز�اَلَست، زمانی است که خداوند پیمانی از انسان برای گواهی دادن بر یگانگیش گرفته است.
اَلَسْت ، اصطلاحى است برگرفته از قرآن که بنابر نظر شماری از محدثان ، مفسران و عارفان به پیمانى اشاره دارد که خداوند در نشأة خاصى در عالمى به نام «عالم ذرّ» از همة آدمیان گرفته ، و مضمون و محتوای آن اقرار
...
[مشاهده متن کامل]
به ربوبیت خداوند بوده ، و ناظر است به توحید فطری و ذاتى انسان . تعبیر «اَلَسْت » از یکى از آیه های سورة اعراف گرفته شده است : «وَ اِذْ اَخَذَ رَبُّک َ مِن ْ بَنى آدَم َ مِن ْ ظُهورِهِم ْ ذُرّیَّتَهُم ْ وَ اَشْهَدَهُم ْ عَلى اَنْفُسِهِم ْ اَلَسْت ُ بِرَبَّکُم ْ قالُوا بَلى شَهِدْنا اَن ْ تَقُولُوا یَوْم َ القیامَةِ اِنّا کُنّا عَن ْ هذا غافِلین َ اَوْ تَقُولُوا اِنَّما اَشْرَک َ آباؤنا مِن ْ قَبْل ُ و کُنّا ذُرّیَّةً مِن ْ بَعْدِهم ْ اَفَتُهْلِکُنا بِما فَعَل َ الْمُبْطِلُون َ» ( 7/172، 173 ) . این تعبیر مرکب است از حرف استفهام «أ»، فعل ناقص «لَیْس َ» و ضمیر متصل مرفوع «ت ُ». کاربرد همزه در اینجا برای استفهام حقیقى نیست ، بلکه برای انکار ابطالى است . همزة انکارِ ابطالى در مواردی به کار مى رود که مابعد همزه ، واقع شدنى نیست و مدعى واقع شدنش دروغگوست ( ابن هشام ، 24 ) . به هر روی ، اَلَسْت ُ مرکب از 3 جزء است که قسمتى از یک جمله را تشکیل مى دهد. کاربرد این واژه در ترکیبهایى چون «عالم الست »، «روزِ الست » یا «بزم الست » - که شکل اخیر بیشتر در ادبیات عثمانى به کار رفته ( نک: ، IA ذیل بزم الست ) - موجب شده است که الست به صورت اسم خاص درآید و نامى باشد برای مرحله ای از جهان هستى که به آن «عالم ذر» نیز مى گویند.

الست به معنی به وجود آوردن - موجودیت -
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس