الم شنگه

/~alamSange/

مترادف الم شنگه: دادوبیداد، سروصدا، شلوغی، غلغله، غوغا، قشقرق، کولی بازی، همهمه، هنگامه، هیاهو

معنی انگلیسی:
circus, shenanigan, clamor, deviltry, free-for-all, fuss, kerfuffle, palaver, scene, song and dance, razzmatazz

لغت نامه دهخدا

الم شنگه. [ اَ ل َ ش َ گ َ / گ ِ ] ( اِ مرکب ) علم شنگه. قیل و قال و شلوغ کردن یک نفر یا جمعی ، و با لفظ «درآوردن » استعمال میشود، شایدشنگه دهی بوده است که اهل آن وقتی که در محرم دسته بیرون میاوردند بی ترتیب و با داد و قال بودند. ( فرهنگ نظام ج 3 ذیل «علم شنگه » ) مثل علم صلوة و الم قِرقِر ( تندتند نوشتن ). ( یادداشت مؤلف ). آشوب جزع و فزع بدروغ. جار و جنجال. در فرهنگها «شنگه » را بمعانی آلت تناسل و لته حیض و مزبله آورده اند و بنظر میرسد که «الم شنگه » بگفته فرهنگ نظام با عین صحیح باشد اگرچه امروزه با همزه می نویسند. رجوع به علم شنگه شود.
- الم شنگه درآوردن یا برپا کردن و یا راه انداختن ؛ آشوب کردن. بدروغ جزع و فزع کردن. شلوغی راه انداختن. جار و جنجال برپا ساختن : برای یک شاهی زیان که میدهد الم شنگه ای برپا میکند که آن سرش پیدا نیست ، همانند «ننه من غریبم درآوردن » یا «جهودبازی درآوردن ». ( از فرهنگ عوام تألیف امینی ). و رجوع به علم شنگه شود.

فرهنگ معین

(اَ لَ شَ گِ ) (اِ. ) (عا. ) جنجال ، سر و صدا، هیاهو.

فرهنگ عمید

دادوقال، آشوب، جاروجنجال.
* الم شنگه راه انداختن (برپا کردن، درآوردن ): [عامیانه] آشوب کردن، شلوغی راه انداختن، جاروجنجال برپا ساختن.

گویش مازنی

/alem shange/ سر و صدای غیرمعمولی – سروصدا به راه انداختن

پیشنهاد کاربران

make a fuss/kick up a fuss ( about something )
الو: [عامیانه، اصطلاح] شعله ی آتش، در پاسخ به زنگ تلفن یا خانه می گویند ( یعنی می شنوم ) .
دعوا. . . قشقرق. . . . کتک کاری. . . دادوبیداد. . .
اَلَم شَنگه یا عَلَم شَنگه عبارتی با ریشه سانسکریت است به معنای داد و قال راه انداختن و نفرین و فحش دادن است . در زبان سنسکریت alam abhIsaGga ( اَلَمَ ابِِی شنگه ) به معنای تماماً فحش و نفرین است
قال و مقال
الم شنگه به معنای سراسر نفرین و ناسزا بوده وانگهی امروز به معنای هیاهوی بسیار برای هیچ است
در زبان لری بختیاری به معنی دعوا

بپرس