امر مطلق

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امر به چیزی بدون مشروط بودن به چیز دیگر را امر مطلق گویند.
امر مطلق، امری است که تعلق آن به مامورٌ به، مشروط به وجود چیز دیگری نیست. برای مثال، تعلق امر به حج، مشروط به پیمودن مسافت تا مکه نمی باشد.یک امر ممکن است نسبت به چیزی مطلق و نسبت به چیزی دیگر مشروط باشد؛ برای مثال، تعلق امر به حج، نسبت به پیمودن مسافت تا مکه، مطلق، اما نسبت به استطاعت، مشروط است.
نکته
اگر امری به طبیعت به طور مطلق با صرف نظر از هر خصوصیت یا قیدی خارج از آن- تعلق گیرد، به آن نیز «امر مطلق» می گویند. چنین امری تمامی افراد مامورٌ به را به صورت بدلیت شامل می گردد؛ یعنی هر یک از افراد مامورٌ به که انجام شود امر ساقط می گردد، مثل: «صلّ» که در آن، امر به طبیعت نماز، صرف نظر از قید مرّة یا تکرار، فور یا تراخی و یا هر قید دیگری تعلق گرفته است.
عناوین مرتبط
...

[ویکی فقه] امر مطلق (ابهام زدایی). امر مطلق ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • امر مطلق (اصول)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم اصول فقه، به معنای امر به چیزی بدون مشروط بودن به چیز دیگر• امر مطلق (فلسفه اخلاق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در فلسفه اخلاق، یکی از واژگان کلیدی در تفکر اخلاقی کانت
...

[ویکی فقه] امر مطلق (اصول). امر به چیزی بدون مشروط بودن به چیز دیگر را امر مطلق گویند.
امر مطلق، امری است که تعلق آن به مامورٌ به، مشروط به وجود چیز دیگری نیست. برای مثال، تعلق امر به حج، مشروط به پیمودن مسافت تا مکه نمی باشد.یک امر ممکن است نسبت به چیزی مطلق و نسبت به چیزی دیگر مشروط باشد؛ برای مثال، تعلق امر به حج، نسبت به پیمودن مسافت تا مکه، مطلق، اما نسبت به استطاعت، مشروط است.
نکته
اگر امری به طبیعت به طور مطلق با صرف نظر از هر خصوصیت یا قیدی خارج از آن- تعلق گیرد، به آن نیز «امر مطلق» می گویند. چنین امری تمامی افراد مامورٌ به را به صورت بدلیت شامل می گردد؛ یعنی هر یک از افراد مامورٌ به که انجام شود امر ساقط می گردد، مثل: «صلّ» که در آن، امر به طبیعت نماز، صرف نظر از قید مرّة یا تکرار، فور یا تراخی و یا هر قید دیگری تعلق گرفته است.
حلی، جعفر بن حسن، معارج الاصول، ص۷۴.
...

[ویکی فقه] امر مطلق (فلسفه اخلاق). امر مطلق یکی از واژگان کلیدی در تفکر اخلاقی کانت است. کانت معتقد است اصل تکلیف اخلاقی برای انسانهای عادی به عنوان فاعل هایی که اراده های غیر قدسی دارند؛ به صورت امر مطلق جلوه می کند.
امر مطلق از دید کانت این است که همواره باید طوری رفتار کرد که بتوان اراده کرد قاعده عمل ما یک قانون عام و کلی برای همه انسانها باشد. برای فهم امر مطلق ابتدا باید دید امر به چه معناست و چرا قانون اخلاق همیشه باید به صورت امر بیان شود؟ و دیگر آن که چرا قانون اخلاق همواره مطلق است؟
معنای امر
به گفته کانت قوانین اخلاق به صورت امرها و بایدها به ما عرضه می شوند و گزاره های اخلاقی به شکل بایدها بیان می گردد. از نگاه او جملاتی نظیر «عدالت خوب است» یا «دروغگویی غیر اخلاقی است.» برای ما انسانهای عادی گزاره ای اخلاقی نیست. بلکه جمله اخلاقی لزوما باید در قالب دستوری و امری بیان شود. پس برای بیان گزاره ای اخلاقی در باره عدالت و دروغ باید چنین گفت: باید به عدالت رفتار کرد و نباید دروغ گفت. اما چرا گزاره اخلاقی باید دارای چنین خصیصه ای باشد؟ ابتدا باید به این نکته دقت کنیم که کانت میان اصول و قواعد تمایز قایل می شود. اصل، یک قانون محض است برخاسته از عقل عملی. این قانون را عقل عملی محض وضع می کند و همیشه ثابت است چه انسانها بر طبق آن عمل کنند چه نکنند. عقل عملی محض دستور می دهد باید بر طبق قانون عمل کرد. اما ما انسانها وقتی می خواهیم کاری را انجام دهیم آن را بر اساس قوانین و اصولی که در ذهن خود نسبت به لزوم یا عدم لزوم آن کار داریم انجام می دهیم. اراده ما از یک سری اصول پیروی می کند که این اصول در واقع اصول ذهنی اراده ما هستند. ما در ذهن خودمان اصلی را تصور می کنیم و بر اساس آن عمل می کنیم. کانت این اصول ذهنی را قوانین نام می دهد. به عنوان مثال شخصی بر اساس اصل لذت در ذهن خود اراده می کند به دیگری کمک کند و از این کار لذت ببرد. اینجا اصل ذهنی اراده لذت است یا به تعبیر کانت شخص بر اساس قاعده لذت عمل کرده است. کانت معتقد است اصول عینی اخلاق گاهی با اصول ذهنی اراده یا قواعدی که مردم بر اساس آن عمل می کنند، مطابق نیست. یا به تعبیری مردم بر اساس قواعدی عمل می کنند که با اصول عینی اخلاق متفاوت است. آنچه کانت به عنوان اصل ذهنی اراده و امکان عدم مطابقت آن با اصل عینی اخلاق مطرح کرده در واقع بیان پیچیده این مساله ساده است که گاهی به هر دلیلی نمی خواهیم اخلاقی باشیم و از قانون اخلاقی اطاعت کنیم. شاید یکی از دلایل عمده آن غلبه امیال و خواهش ها بر عقل باشد. به همین دلیل تمام قوانین اخلاقی به صورت اوامر مطرح می شوند. و این به دلیل آن است که ما موجوداتی دارای عقل محض نیستیم. اگر ما موجوداتی قدسی بودیم هیچ گاه چیزی غیر ازمقتضای اصول عینی اخلاق، اراده نمی کردیم. اما متاسفانه این گونه نیست و ما انسانهایی دارای امیال و خواسته های حیوانی هستیم. بنابراین عقل عملی وقتی می خواهد قوانین اخلاق را وضع کند ناچار باید آنها را طوری وضع نماید که ما را به عمل برانگیزد. و در ما ایجاد احساس الزام و تعهد کند. از همین رو قوانین خود را به صورت بایدها به ما عرضه می کنند. قوانین اخلاقی را با بایدها و نبایدها بیان می کند. بر این اساس قوانین اخلاقی به صورت اوامر جلوه می کنند. اما کانت سه شکل از امر را مطرح می کند که به نظروی تنها یک شکل آن می تواند امر اخلاقی باشد که از آن به امر مطلق تعبیر می کند.
امر شرطی تردیدی
یک شکل از اوامر، اوامری هستند که متعلق آنها یا کارهایی که بدان امر می شود خودشان هیچ خوبی ندارند و صرفا ابزاری برای رسیدن به یک مطلوب دیگرند. فرض کنید کسی به شما می گوید: «اگر می خواهید زبان انگلیسی بیآموزید باید به یک آموزشگاه بروید» امر به آموزشگاه رفتن به خودی خود هیچ ارزشی ندارد بلکه ابزاری است برای فرا گرفتن زبان و از همین رو بدان امر شده. بنابراین آموزشگاه رفتن شرطی است برای یاد گرفتن زبان از این رو به این اوامر شرطی می گویند. از سوی دیگر مطلوب بودن این امر در صورتی است که شخص بخواهد زبان یاد بگیرد پس امر دایر مدار مطلوبیت زبان برای شخص است به همین جهت به این اوامر شرطی تردیدی یا امر مهارت می گویند.
امر شرطی تاکیدی
...

دانشنامه عمومی

الزام نامشروط ( به آلمانی: kategorischer Imperativ ) یا امر مطلق یک مفهوم کلیدی در فلسفهٔ اخلاق ایمانوئل کانت، فیلسوف پروسی قرن هجدهم میلادی است. صورت بندی اولیۀ این مفهوم چنین است: «فقط بر مبنای آن اصلی عمل کن که با استناد به آن بتوانی همزمان خواهان تبدیل این اصل به قانونی جهانشمول شوی. »
عکس امر مطلق
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

امر مطلق (categorical imperative)
(یا: فرمان قطعی) عنوان پیش نهادۀ کانت برای اصل اعلای اخلاق. این اصل به قانونی از عقل وفادار است که عقل به گونه ای نامشروط به آن مقید است. این قانون در مقابل امر مشروطقرار دارد که همیشه بر سود و علاقه استوار است و بنابراین نمی تواند ما را به گونه ای نامشروط و اخلاقی مقید کند. نخستین صورت بندی امر مطلق چنین است: «فقط مطابق با آن دستوری عمل کن که در عین حال بتوانی آن را به قانونی همگانی تبدیل کنی». یکی از استلزام های اخلاقی عمدۀ این دستور در قانون زیر بیان می شود: «همواره با بشریت، خواه خودت و خواه دیگری، چنان رفتار کن که او را غایتی در خود بدانی و نه هرگز همچون وسیلۀ صرف». استلزام دیگر این است که انسان فقط تابع قوانینی است که خودش آن ها را وضع کند و بااین حال سرشتی کلی داشته باشد. کانت این اصل را اصل خودآیینیمی نامد و آن را شالودۀ هرگونه کرامت و عزّت انسانی می شمارد.

پیشنهاد کاربران

بپرس