انجمن حجتیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] انجمن حجتیه از گروه های فعال معاصر در حوزۀ مهدویت با دیدگاه های ویژه است.
یکی از گروه هایی که در بیش از نیم قرن گذشته در بحث های مهدویت به نوعی در کانون توجه بوده اند انجمن حجتیه است. سابقۀ شکل گیری این گروه به جریان های دهۀ ۱۳۲۰ ش تا میانه های دهۀ ۳۰ در جامعۀ ایران برمی گردد.
← عوامل شکل گیری
از میانۀ دهۀ ۳۰ یک تشکل مذهبی ویژه با هدف مبارزه با بهائیت تهران و سپس دیگر شهرها پدید آمد. انجمن خیریۀ حجتیۀ مهدویه به سال ۱۳۳۲ ش با تلاش شیخ محمود ذاکرزاده تولایی، معروف به شیخ محمود حلبی (۱۲۷۹-۱۳۷۶ ش) با همکاری جمع زیادی از متدینان که تحت عنوان هیئت مدیره، امور انجمن را اداره می کردند، فعالیت خود را آغاز پیروزی انقلاب اسلامی ، به فعالیت فرهنگی بر ضد این فرقه اشتغال داشت و تلاش می کرد افزون بر جمع آوری اطلاعات، به تربیت نیرو برای مقابله با بهائیان و تبلیغات آنان بپردازد. از آن جا که کار عمدۀ آقای حلبی پس از شهریور بیست، کارهای تبلیغی در قالب منبر بود و در این کار، مهارت و شهرت خاصی به دست آورده بود، همراه جمعی از فعالان مذهبی مشهد و نیز انجمن ها و هیات های مذهبی، به طور منظم با بهائیان درگیر شدند.
اساسنامه انجمن
اساسنامۀ انجمن حاوی اصولی بود که چهارچوب فعالیت آن را مشخص می کرد: تبلیغ دین اسلام و مذهب جعفری و دفاع علمی از آن، تشکیل کنفرانس ها و سمینارهای علمی و دینی در نقاط گوناگون کشور با رعایت مقررات عمومی، چاپ و پخش جزوات و نشریه های علمی و دینی با رعایت مقررات مطبوعاتی کشور، تاسیس کلاس های تعلیم و تدریس اخلاق و معارف اسلامی با رعایت مقررات عمومی، ایجاد کتابخانه و قرائتخانه و اماکن ورزشی با رعایت قوانین مربوطه، انجام امور خیریه عمومی و مساعدت فرهنگی مؤسسات اسلامی و برقراری تماس با مجامع بین المللی با نظر مقامات ذی صلاحیت و... در تبصرۀ دوم این اساس نامه تاکید شده بود که «انجمن به هیچ وجه در امور سیاسی مداخله نخواهد داشت و نیز مسؤلیت هرنوع دخالتی را که در زمینه های سیاسی از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گیرد، بر عهده نخواهد داشت.» این، همان تبصره ای بود که انقلابیون پیش و پس از انقلاب، از آن ناراحت بودند.
ساختار تشکیلاتی
...

دانشنامه آزاد فارسی

انجمن حُجَتیّه
(نام اصلی: انجمن خیریۀ حجتیّۀ مهدویّه) عنوان تشکیلاتی مخالف و معارض بهائیت در ایران، پایه گذاری شده در اوایل دهۀ ۱۳۳۰ش، توسط شیخ محمود ذاکرزادۀ تولّایی مشهور به شیخ محمود حلبی. سابقۀ مخالفت با فرقه های بابیه و بهائیت در ایران به عهد قاجار بازمی گردد. در دورۀ جدید، از دهۀ ۱۳۳۰ش به بعد، فرقۀ بهائیت با تشکیلات و سازماندهی خاص و با برخورداری از حمایت های کشورهای انگلیس و سپس امریکا دست به تبلیغ و فعالیت در ایران زد و نفوذ گسترده ای در رژیم پهلوی پیدا کرد. همین امر موجب ایجاد حساسیت و واکنش در برخی اشخاص و نهادهای مذهبی ایران شد. حلبی ساکن مشهد و از هواداران نهضت مقاومت ملّی بود، امّا به تهران رفت و در آن جا انجمن را پایه گذاری کرد. به زودی انجمن رشد بسیاری کرد و با تبلیغات خود هزاران تن از جوانان مذهبی را آموزش داد، به نحوی که به انجمن ضد بهائیت اشتهار یافت و کتب و نشریات زیادی نیز منتشر کرد. با ریاستِ شیخ حلبی، انجمن دارای یک هیئت مدیره بود که همۀ فعالیت های انجمن زیر نظر آن قرار داشت. فعالیت انجمن با اخذ پروانۀ دولتی و کاملاً قانونی بود و کمیته های مختلفی داشت که زیر نظر هیئت مدیره فعالیت می کردند. انجمن حجتّیه با سه دهه کار تشکیلاتی و لزوم فعالیت های پیچیده در برابر تشکیلات وسیع و منسجم بهائیت، رفته رفته به سازمانی پیچیده و مجرّب بدل شد. اعضای انجمن در کمیتۀ تدریس آموزش می دیدند و آموزش آن ها سه مرحلۀ مشخص داشت: پایه، ویژه و عالی. حساس ترین مسئلۀ مربوط به انجمن، مواضع سیاسی آن بود، زیرا آنان مبارزۀ با بهائیت را اصل دانسته و در برخی امور خیریه نظیر صدقات و تشکیل مجالس جشن یا عزاداری در مناسبت های دینی فعال بودند. در امور سیاسی، به ویژه در مقابل رژیم پهلوی به هیچ وجه معتقد و علاقه مند به مبارزۀ سیاسی نبودند. همین مسئله، موجب تقابل آنان با گروه های مبارز مذهبی و روحانیانی شد که معتقد به براندازی حکومت شاه و ایجاد حکومت اسلامی بودند. این گروه فعالیت هایی نظیر حجتّیه و سایر نهادهای دینی غیرسیاسی را که تعداد زیادی از جوانان مستعد را دور خود جمع کرده بودند نوعی انحراف از مسیر اصلی مبارزه دانسته و به شدت مورد حمله قرار می دادند. در آستانۀ انقلاب اسلامی ایران این تقابل روشن تر شد و با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی ایران، انجمن و تشکیلات وسیع آن در سراسر کشور درگیر وضعیتی پیچیده و خاص شدند. پس از انقلاب، به رغم همۀ این مشکلات و برخی اختلافات با نظام و مسئولان جدید، فعالیت های آموزشی، خیریه و تشکیلاتی انجمن حجتّیه ادامه یافت. زمزمه های انتقادی علیه انجمن از ۱۳۶۰ رو به گسترش نهاد. امام خمینی (ره)طی خطابه ای تند و انتقادی در تاریخ ۲۱ تیرماه ۱۳۶۲ در مقابل انجمن اعلام موضع کرد و به نفی دیدگاه های آنان پرداخت. انجمن نیز ده روز بعد، در مقابل موج مخالفت های بیرونی و درونی، در روز یکم مردادماه ۱۳۶۲ طی اعلامیه ای، با اشاره به سخنرانی و نارضایتی امام خمینی (ره)، تصمیم به تعطیل فعالیت های انجمن گرفت.

پیشنهاد کاربران

انجمن حجتیه تشکیلاتی که هدف اصلی آن، دفاع از اسلام در مقابل بهائیت و تلاش برای «فراهم کردن زمینه ظهور امام عصر» است. این انجمن در سال ۱۳۳۲ به رهبری یک روحانی شیعه به نام شیخ محمود حلبی تأسیس شد. [۱] حلبی این گروه را در سال ۱۳۶۲ پس از تهدید روح الله خمینی و متهم شدن به خیانت و ارتجاع، تعطیل کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

اختلاف اصلی اعتقادی انجمن حجتیه با دیدگاه حاکم در جمهوری اسلامی ایران، آنست که آنها معتقد به تلاش برای تشکیل حکومتی اسلامی تا پیش از ظهور امام عصر نیستند. [۲]
محتویات [نمایش]
تاریخچه [ویرایش]
انجمن حجتیه پس از کودتای ۱۳۳۲ با هدف تعلیم کادرهایی برای دفاع علمی از اسلام و تشیع در برابر چالش الهیاتی بهائیت ایجاد شد. شیخ محمود حلبی بنیان گذار این سازمان از اساتید حوزه علمیه مشهد و از طرفداران نهضت ملی در دوران حکومت مصدق بود که پس از کودتای ۱۳۳۲ فعالیت سیاسی را کنار گذاشت. مبلغان بهائی این نظر را تبلیغ می کردند که منجی منتظَر شیعیان ظهور کرده و پس از او پیامبری جدید ظهور کرده و اسلام با آمدن این پیامبر آیین جدیدش که بهائیت نام دارد، منسوخ شده است.
حجتیه به دنبال دفاع از موقعیت شیعه با مراجعه به متون اسلامی و بهائی بود. حساسیت حلبی نسبت به این موضوع از یک تجربه شخصی سرچشمه می گرفت. در دوران طلبگی، او و همشاگردیش سید عباس علوی توسط یک مبلغ بهایی به آئین بهائی دعوت شده بودند و دوست او به بهائیت گرویده بود. این موضوع زنگ خطری را برای حلبی به صدا درآورد و او با کنار گذاشتن تحصیلات و مطالعات معمول، وقت خود را وقف مطالعه تاریخ و متن های اصلی بهائیت کرد تا یک پاسخ جامع اسلامی برای مسئله بهائیت بیابد. طرح اولیه حلبی آموزش گروهی از طلبه ها برای انجام این وظیفه بود، برگزاری کلاس هایی برای آموزش این دروس به طلبه ها با مخالفت مقامات مذهبی بلندپایه حوزه علمیه قم روبرو شد. حلبی آن گاه یک گروه داوطلب غیر روحانی متبحر در مباحثه و مناظره را برای این منظور استخدام کرد. این گروه ابتدا به نام انجمن ضد بهائیت و پس از انقلاب به انجمن حجتیه معروف شد.
مراحل اولیه پروژه حلبی در مشهد سپری شد. پیشرفت پروژه در مشهد امیدوارکننده نبود و حدود ۶ ماه طول کشید تا او بتواند یک دانشجوی جدی را استخدام کرده و آموزش دهد.
تصمیم حلبی برای سفر به تهران موفقیت های استراتژیکی را برای او به ارمغان آورد. نخستین حلقهٔ شاگردان او از بازاری ها و پیشه وران مذهبی تشکیل می شد و آن ها توانستند گروهی از دانش آموزان مشتاق و بااستعداد حوزه های علمیه و دبیرستان ها را به خدمت گیرند.
عقاید [ویرایش]
اعتقادات انجمن حجتیه خوانشی از عقاید شیعه امامیه با مکتب فقهی غیرسیاسی و جنبهٔ موعودگرایانهٔ قوی است.
انجمن حجتیه به شدت مخالف تشکیل حکومت اسلامی و دخالت عالمان دینی در سیاست بود. آنها با تمسک به روایت «رایت» ( پرچم ) ؛ «هر پرچمی که قبل از قیام قایم برپاداشته شود، صاحبش طاغوت است، غیر از خدای عز و جل پرستیده می شود»[۳] معتقد بودند قبل از قیام مهدی موعود شیعیان هر قیامی اشتباه است و به شکست می انجامد. همچنین با تمسک به روایتی از جعفر صادق تشکیل حکومت خالص را تنها در زمان موعود ممکن می دانستند؛ «هیچیک از ما اهل بیت تا روز قیام قائم ما، برای جلوگیری از ستمی یا برای بپاداشتن حقی خروج نمی کند، مگر آنکه بلا و آفتی، او را از بیخ برکند و قیام او بر اندوه ما و شیعیانمان بیافزاید. »[۴]
بر خلاف مشهور، آنها معتقد نبودند که باید گناه و ستم به اوج خود برسد تا زمینه قیام مهدی فراهم شود. بلکه آنان را اعتقاد بر این بوده و هست که راه گشایش از فتنهٔ غیبت، خواست و ارادهٔ الهی است و خواست خداوند، تنها با درخواست مردم از او و دعا کردن برای فرج امکان پذیر است. لذا از دید آنها توجه دادن به این موضوع مصداق بارز امر به معروف است و بدین وسیله، باید مردم را به دعای برای ظهور آن حضرت توجه داد. این گروه در دوران غیبت امام عصر، مخالف جهاد ابتدایی ( آغاز جنگ ) بوده هر چند که منکر دفاع در صورت تجاوز نیستند. [۵]
این سازمان در دوران غیبت امام عصر، قایل به تقیه بوده، معتقد بودند که «مبارزه» نابخردانه و ماجراجویانه، هدر دادن نیروهاست. آنان در عصر غیبت یکی از مسئولیت ها و وظایف یک انسان مسلمان را «انتظار» می دانند و البته در کنار انتظار، سایر وظایف یک مسلمان شیعه، همچون برقراری نماز، روزه، پرداخت خمس و زکات و اقامه امر به معروف و نهی از منکر را برقرار می دانند.
آنها فلسفه را نوعی بدعت و ورود فلسفه یونان را به اسلام از طرحهای خلفای بنی عباس برای مقابله با مکتب امامان شیعه و مبانی اندیشهٔ دینی تشیع می دانستند.
آنها معتقد بودند هر گونه مبارزهٔ هیجانی و نابخردانه با استعمار و استبداد نه تنها سودی ندارد بلکه مایه نیرومندی و پیشرفت دشمنان خواهد شد و پیوسته این اندیشهٔ شیعی را پراکنده می ساختند که مبارزه با زورمندان و قدرتهای جهانی ویژه مهدی است و قرآن با صدای رسا اعلام می دارد که خود را به دست خویش هلاک نکنید. [۶]
آنها خود را پیرو افرادی که «علما و فقهای اسلام شناس، آگاه، عالم و دلسوز برای اسلام» می نامیدند دانسته و معتقد بودند، رهبر و ولی و حاکم جامعه باید معصوم باشد، و عدالت تنها برای مرجعیت دینی کافی است، و برای تشکیل حکومت اسلامی به عصمت و علم الهی نیز احتیاج است. سه اصل اساسی آنها در زمان شاه چنین بود: ۱. مبارزهٔ منطقی و علمی با گروه های از نظر آنان منحرف که اعتقادات شیعیان را هدف قرار گرفته بودند؛ ۲. خودداری از دخالت در سیاست به منظور حفظ کیان خود وجلوگیری از زد و خورد بی مورد با دولت مستقر در کشور؛۳. پیروی از مرجعیت دینی. [۲]
ساختار [ویرایش]
در اواخر دهه ۱۳۴۰ نسل دوم نوآموزان حجتیه وارد دانشگاه ها شدند و در پی مدرنیزه و استاندارد کردن مدیریت انجمن برآمدند. به این ترتیب ابتدای دهه ۱۳۵۰ شاهد اصلاحات سازمانی در داخل انجمن بود که به تخصصی شدن و تقسیم ک . . .

بپرس