انحنا

/~enhenA/

مترادف انحنا: اعوجاج، پیچ، خم، خمیدگی، قوس، کجی، گوژی

برابر پارسی: خَمیدگی، خمیدگی، کژی، کمانش

معنی انگلیسی:
bend, bight, bow, camber, crook, crookedness, curvature, curve

لغت نامه دهخدا

انحنا. [ اِح ِ ] ( ع اِمص ) خمیدگی و کجی و اعوجاج. ( ناظم الاطباء ). خمیدگی. ( از اصطلاحات فرهنگستان ). کجی. اعوجاج. چفتگی. ( فرهنگ فارسی معین ). بخمی. کوژی. دوتایی. دوتاهی. دولایی. خوهلی. کژی. ( یادداشت مؤلف ) :
ابیات من چو تیر است از شست طبع من
زیرا یکی کشیده کمانم ز انحنا.
مسعودسعد.
- انحنا داشتن ؛ خمیدگی و کجی داشتن. ( ناظم الاطباء ).
- قابل انحنا ؛ چیزی که بتوان آنرا کج کرد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - ( مصدر ) خمیده شدن کج گردیدن چفته شدن . ۲ - ( اسم ) خمیدگی کجی اعوجاج چفتگی . ۳ - خمیدگی خط .

فرهنگ عمید

خمیده شدن، کج شدن، خمیدگی.

مترادف ها

curvature (اسم)
خمیدگی، کجی، انحنا، انحناء، پیچش، مقدار انحناء

پیشنهاد کاربران

بپرس