اندیشه

/~andiSe/

مترادف اندیشه: پندار، تأمل، تفکر، خیال، رأی، سگال، ضمیر، فکر، سودا، احتیاط، صرافت، محابا، ملاحظه، قصد، نیت، اضطراب، بیم، پروا، ترس

معنی انگلیسی:
idea, mind, reflection, thinking, thought, fear, apprehensiveness

فرهنگ اسم ها

اسم: اندیشه (دختر) (فارسی) (تلفظ: andiše) (فارسی: انديشه) (انگلیسی: andishe)
معنی: فکر، اندیشه، آنچه از اندیشیدن حاصل می شود، ( در قدیم ) توجه، غم خواری، آنچه حاصل اندیشیدن است
برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم دختر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

اندیشه. [ اَ ش َ / ش ِ ] ( اِمص ) فکر. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( نصاب ). فکر و تدبیر و تأمل و تصور و گمان و خیال. ( ناظم الاطباء ). فکرة. فکری. رویة. هویس. ( از منتهی الارب ). وهم. هم. ( مهذب الاسماء ). خیال. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نیة. ضمیر. طویة. ( دهار ). تأمل. ( تاریخ بیهقی ). فکرت. تفکر. نظر. رای. صدد. عزیمه. عزیمت.صریمه. صریمت. سگالش. ج ، اندیشه ها و اندیشگان . ( یادداشت مؤلف ) :
در اندیشه دل نگنجد خدای
بهستی او باشدم رهنمای.
فردوسی.
بجز بندگی پیشه من مباد
جزاز داد اندیشه من مباد.
فردوسی.
بنام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
نیابد بدو نیز اندیشه راه
که او برتر از نام و از جایگاه.
فردوسی.
نیاید باندیشه از نیست هستی
نیاید بکوشیدن از جسم جانی.
فرخی.
نرود هیچ خطا بر دل و اندیشه تو
کز خطا دور ترا ذهن و ذکای تو کند.
منوچهری.
پیلان ترا رفتن باد است و دل کوه
دندان نهنگ و دل و اندیشه کندا.
عنصری.
و این هردو ( هردو گونه دانستن : اندر رسیدن [ = تصور ] و گرویدن ) دو گونه است یکی آن است کی به اندیشه شاید اندر یافتن... و دیگر آن است کی او را اندریابم و به وی بگرویم نه از جهت اندیشه. ( دانشنامه علایی چ احمد خراسانی ص 4 ). پس آنکه مرد نیست میمیراند و آن دیگر را میگذارد تا وقت موعود دررسد و در این علامتها و نشانیهاست از جمعی که اهل فکر و اندیشه اند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 307 ). این چه اندیشه های بیهوده است که خداوند ترا می افتد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 684 ). ما سخت ترسیدیم از آن سخن بی محابا که خلیفه را گفتی بایستی که اندر آن گفتار نرمی و اندیشه بودی. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 425 ). قوت پیغمبران معجزات آمد... و قوت پادشاهان اندیشه باریک. ( تاریخ بیهقی ).
آن به که چو چیزی محال جوید
اندیشه تو، گوش او بمالی.
ناصرخسرو.
اندیشه بود اسب من و عقلم
او را سوار همچو سلیمانی.
ناصرخسرو.
تاعادل دل شوی باندیشه
هرگه که تنت بعدل شد فاعل.
ناصرخسرو.
زاندیشه غمی گشت مرا جان بتفکر
پرسنده شد این نفس مفکر ز مفکر.
ناصرخسرو.
بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

فکر، گمان، ترس، بیم ، اندیشه کردن: فکرکردن، خیال کردن، احساس ترس وبیم کردن
۱ - ( اسم ) تفکر فکر تائ مل . ۲ - ( اسم ) ترس بیم اضطراب . جمع : اندیشه ها اندیشگان . یا اندیشه بودن کسی را از چیزی. بیم داشتن وی از آن

فرهنگ معین

(اَ ش ِ ) ۱ - (اِمص . )تفکر، تأمل . ۲ - (اِ. ) ترس ، اضطراب .

فرهنگ عمید

۱. آنچه از عمل آگاهانۀ ذهن حاصل می شود، فکر.
۲. گمان.
۳. [قدیمی] ترس، بیم.
۴. [قدیمی] توجه، ملاحظه.
* اندیشه کردن: (مصدر لازم )
۱. فکر کردن.
۲. خیال کردن.
۳. احساس ترس و بیم کردن.

دانشنامه عمومی

اَندیشه یا فکر، یکی از نیروهای درونی انسان است که به مفاهیم مربوط است. از اندیشه می توان به عنوان فرآیندی شناختی و خودآگاهانه نام برد که مستقل از محرک های حسی و فیزیکی رخ می دهد. ایمانوئل کانت از جمله فیلسوفانی است که در کتابش با عنوان «سنجش خرد ناب» دربارهٔ فکر و مفاهیم به بحث پرداخته است.
تلاش ذهنی برای حل مسئله را فکر می گویند.
«اندیشیدن، سازمان دادن و تجدید سازمان در یادگیری گذشته جهت استفاده در موقعیت کنونی یا آینده است. »[ ۱]
«اندیشیدن، فرایندی رمزی و درونی است که در ذهن اتفاق می افتد و منجر به یک حوزه شناختی می گردد که نظام شناختی شخص متفکر را تغییر می دهد. »[ ۲]
«اندیشیدن، فرایندی است که از طریق آن یک بازنمایی ذهنی جدید به وسیله تبدیل اطلاعات و تعامل بین خصوصیات ذهنی، قضاوت، انتزاع، استدلال و حل مسئله ایجاد می گردد. »[ ۳]
اندیشه و تفکر عبارتست از؛ آغاز یک فرایند و فعالیت ذهنی جهت طرح سؤال و پرسش، بررسی و تحلیل داده های مفروض، تعریف راهکار ملزوم جهت نیل به مقصود است
عبارت است از مرتب ساختن امور معلوم برای رسیدن به کشف مجهول. به عبارت دیگر فکر عبارت است از حرکت ذهن به سوی امور و مقدمات معلوم و سپس حرکت از آن امور معلوم به سوی کشف مقصود.
عامل یا ابزاری برای تحلیل و ارزیابی موضوعات مختلف از جمله ( شرایط و رفتار ) است که از این رو به عنوان نزدیک ترین عامل به محاسبات رفتاری و شرایطی و پایه ای ترین عامل انجام آنها نیز محسوب می شود. این وسیله که بسیار مشهور است و به کارگیری آن قبل از عرضهٔ هر رفتاری توسط افراد عادی و اندیشمند توصیه می شود، کارایی ای مبتنی بر شرایط روحی و روانی داشته که به جهت متعلق بودن کامل به ما ( از آغاز تولد ) ، قابلیت تحت اختیار داشتن و دسترسی مناسب ما را دارد.
هر یک از روش های اندیشیدن را می توان روش های دانست که به کمک آنها، بخشی از فرایند حل مسئله، با موفقیت طی می شود. تفکر برتر تفکری است که از بهترین روش ها به حل مسئله برسد.
اندیشیدن ( تفکر ) تحلیلی
|اندیشیدن ( تفکر ) انتقادی
اندیشیدن ( تفکر ) اجرایی
اندیشیدن ( تفکر ) راهبردی
اندیشیدن ( تفکر ) جانبی
اندیشیدن ( تفکر ) خلاق
اندیشیدن ( تفکر ) سیستمی
این واژه فقط در ایران بکار برده شده است. تا کنون هیچ تعریف و شاخصی برای آن بیان نشده است[ ۴]
عکس اندیشه
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

جدول کلمات

سگال

مترادف ها

deliberation (اسم)
مشورت، تامل، اندیشه، خیال، غور، شور، بررسی، سنجش

opinion (اسم)
نظر، گمان، اندیشه، رای، اعتقاد، عقیده، فکر، نظریه، پندار

reflection (اسم)
تامل، اندیشه، تفکر، باز گشت، پژواک، انعکاس، باز تاب، انعکس

thought (اسم)
نظر، گمان، قصد، اندیشه، خیال، استدلال، عقیده، تفکر، فکر، خاطر، خاطره، پندار، سگال، چیز فکری

anxiety (اسم)
تمایل، اضطراب، نگرانی، تشویش، دلواپسی، اشتیاق، اندیشه، غم، ارنگ، خوف

worry (اسم)
اضطراب، نگرانی، دلواپسی، اندیشه، بی قراری، بی آرامی، شورش، اندیشناکی

idea (اسم)
معنی، اگاهی، مراد، گمان، نیت، اندیشه، خیال، فکر، تصور، انگاره، خاطر، طرز تفکر، طرز فکر، خاطره، نقشه کار

solicitude (اسم)
نگرانی، اشتیاق، اندیشه، دقت زیاد

notion (اسم)
اندیشه، خیال، عقیده، ادراک، مفهوم، فکر، تصور، خاطر، خاطره، نظریه، پندار

device (اسم)
اندیشه، دستگاه، اسباب، اختراع، شعار، شیوه

meditation (اسم)
اندیشه، خیال، مراقبت، تفکر، تعمق، عبادت

plan (اسم)
اندیشه، خیال، برنامه، طرح، نقشه، تدبیر

reflexion (اسم)
اندیشه، تفکر، باز گشت، پژواک، انعکاس، باز تاب

mentality (اسم)
اندیشه، مشعر، قوه ذهنی، طرز فکر، ذهن، روحیه

notional (صفت)
اندیشه، ادراک، تصور، نظریه

فارسی به عربی

انعکاس , تشاور , خطة , رای , عقلیة , فکر , فکرة , قلق

پیشنهاد کاربران

اندیشه واژه ایست فارسی و از هنتشک و هنتشیدن فارسی میانه گرفته شده
پانترکها همواره خیالات و عقده های بی هویتی خود را با واژه سازی بی ریشه و بی سند جبران می نمایند حال اینکه اگر همه واژه های جهان را هم در خیالاتشان صاحب شوند نژادشان را چه خواهند کرد ؟
...
[مشاهده متن کامل]

چرا که در همه جهان به عقب مانده های ذهنی مونگول ( مغول در انگلیسی ) گویند .

از کلمه آنگلاماک کلمات زیر مشتق شده است
انگار
انگاره
انگدیشه یا اندیشه
همه در معنای فرضیه و فکر هستند و ریشه کاملا ترکی دارد
دان و آن ریشه کلمات مرتبط به تفکر و فهم
آنلاماک
آنلاینش
دانیش
دانماک
دانقا دانماز
اندیشه از خانواده دیدن است
انیدن - آن دیدن -
در گذشته در ابتدای بسیاری افعال واکه ( الف ) سوار بود
که در بسیاری گویشهای محلی همچنان حفظ شده است
اشکست یا اشکفت=شکست
اووفتاد=فتاد
...
[مشاهده متن کامل]

اشنید یا اشنفت=شنید
اسپید=سپید=سفید
اشکار=شکار
کلمه اندیشه از واژه اندیدن یا انیدن یا ان دیدن. . . دانستن
که از دیده درون می آید گرفته شده است

تصور
خیلی عالی و کاربردی ه .
کافیه برای هر کلمه - واژه - چند دیقه وقت گذاشته بشه . تقریباً اون واژه جا میفته . یه تمرین هم میشه برا یادگیری عمومی
دستتون درد نکنه .
اگه شرایطش باشه در ادامه ی معنی واژه ها ، برای هر واژه چندتا جمله هم مثال بزنین ، و مثل ویس کلمه ها ، ویس جمله هارو هم بگین ، و در نهایت برای ویدئوهای چندثانیه ای هم برای هر جمله بزارین خیلی خیلی کاربردی تر می شه .
...
[مشاهده متن کامل]

اندیشه
هر اندیشه که آید در درون
صد جهان گردد به یک دم سرنگون
مولوی
بهتر است بجای بهره از واژه بیگانه فکر، از واژه زیبا و پارسی اندیشه بهره برد
از آنجایی که در همه زبانها ( س ) و ( ش ) نزدیک یکدیگر هستند و دگرگونی آوایی میان این دو رخ می دهد، چنانچه در زبان پارسی نیز نمونه ها بسیار است همانند:هستن/هشتن، اشکانی/سکایی و. . . گمان می کنم واژه ( اَندیشیدن یا هَندیشیدن ) با واژه ( دیس ( شکل ) ، دیسیدن ) در پیوند باشد و از انجایی که پیشوند ( اَن یا هَن ) همان ( هَم ) می باشد، به گمانم این واژه با واژگان ( همدیس، همدیسیدن ) در پیوند باشد. اگر چنین باشد، این کارواژه به پنداره هایی اشاره دارد که در میان همه ذهن های بشری همسان و همشکل است، برای نمونه:جمع 2 و2 برابر است با 4 . چیزی که در فلسفه به آن بین الاذهانی می گویند. ولی واژه پنداشتن به ذهن فردی اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

( این دیدگاه شخصی می باشد ودر درست یا نادرست بودن این دیدگاه شک دارم ) .

اندیشه:
( ( اندیشه در پهلوی در ریخت هندشگ handēšhag بکار می رفته است ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 332. )

هر که تیشه نزند بر اندیشه خویش
با دو دست خود هم تواند شانه کشد بر ریش خویش!
نگاشتن درنگ کردن. تامل کردن. تمورکردنس
بدرد نخور است هم خانواده ندارد ولی معنی پیشنهاد شده من فکر کردن
پندار، تأمل، تفکر، خیال، رأی، سگال، ضمیر، فکر، سودا، احتیاط، صرافت، محابا، ملاحظه، قصد، نیت، اضطراب، بیم، پروا، ترس

اندیشه اسم دخترانه نیست. در ثبت احوال هم به عنوان نام پسرانه ثبت می شود. در من، حرف ه در آخر این نام، ه تانیث نیست. ایت حرف جزو ساختار واژه اندیشه است. از این رو نامی تنها دخترانه نیست. از آن جایی که اسم
...
[مشاهده متن کامل]
معنا است، می تواند نام هر دو جنس باشد. اگر هم قرار باشد تنها به عنوان نام یکی از دوجنس مورد استفاده قرار بگیرد، می تواند با اولویت، نام پسر باشد.

فکر کردن به چیزی
گمان هم گفته می شود
سگالش
زکاوت
سگال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس