انصراف

/~enserAf/

مترادف انصراف: اعراض، پشیمانی، تغییرعقیده، عدول

برابر پارسی: چشم پوشی، رها کردن، دل برگرفتن، برگشت

معنی انگلیسی:
dissuasion, relinquishment, renunciation, withdrawal, dispensing, dispensing(with)

لغت نامه دهخدا

انصراف. [ اِ ص ِ ] ( ع مص ) برگشتن و بازماندن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بازگشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( مجمل اللغة ) ( ترجمان القرآن جرجانی ). انکفاء. ( از اقرب الموارد ). بازگشتن و مراجعت و انقلاب. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). واگشتن. انصفاق. بازگشتن از جایی. بازگشتن از رای و عقیدتی. بازگشتن از قصدی. ( یادداشت مؤلف ). || ( اصطلاح نجوم ) دور شدن کوکبی است از کوکب دیگر بتمام جرم خود. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) بازگشت و روانگی و رحلت. ( ناظم الاطباء ).
- انصراف از خدمت ؛ بازگشت از خدمت. ( ناظم الاطباء ).
- انصراف دادن ؛ منصرف کردن. منقلب کردن. مراجعت دادن. ( یادداشت لغت نامه ).
- || منصرف شدن.

فرهنگ فارسی

بازگشتن، برگشتن، بازماندن
۱ - ( مصدر ) باز گشتن بر گشتن باز گردیدن مراجعت کردن . ۲ - باز ماندن . ۳ - دل بر گرفتن دل بر داشتن . ۴ - تغییر عقیده دادن . ۵ - ( اسم ) باز گشت واگشت . جمع : انصرافات .

فرهنگ معین

(اِ ص ِ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بازگشتن ، مراجعت کردن . ۲ - باز ماندن . ۳ - از عقیدة خود برگشتن .

فرهنگ عمید

۱. برگشتن از تصمیم.
۲. بازگشتن.
۳. چشم پوشی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ــ روی گرداندن و همچنین بازگشت را انصراف می گویند. ــ انصراف توجه ذهن به برخی از افراد طبیعت، هنگام شنیدن لفظ مطلق است.
انصراف، به معنای توجه ذهن به برخی ازافراد طبیعت، هنگام شنیدن لفظ مطلق می باشد؛ به بیان دیگر، انصراف عبارت است از حضور معنایی معین به ذهن، هنگام شنیدن لفظ مطلق، در حالی که لفظ دارای معنایی فراگیر و شامل افراد متعدد است، مثل این که از شنیدن کلمه « حیوان »، ذهن به غیر انسان انصراف پیدا می کند و خود انسان به ذهن نمی آید، در حالی که حیوان، انسان را نیز شامل می شود. و یا با شنیدن جمله «امسحوا» در آیه وضو ، ذهن انسان به سوی مسح با دست می رود نه چیز دیگر.
نکته
منشا انس ذهن با فرد یا معنای خاص، یا کثرت استعمال لفظ در معنای خاص و یا غلبه وجودی فرد یا مصداق خاص می باشد.
انصراف در معنای اول
روی گرداندن از حالت یا عملی به حالت یا عملی دیگر را انصراف گویند؛ خواه عمل قبلی ناقص رها شود یا کامل گردد که در این صورت، به معنای فارغ شدن از عمل می باشد، مانند قابل اعتنا نبودن شک در افعال وضو پس از انصراف و تمام شدن وضو.
انصراف در معنای دوم
...

مترادف ها

refuse (اسم)
ترک، اشغال، انصراف، پس مانده، فضولات، ادم بیکاره

dissuasion (اسم)
بازداشت، بازداری، انصراف، دلسرد سازی

determent (اسم)
انصراف، تحذیر

relinquishment (اسم)
انصراف

put-off (اسم)
بهانه، طفره، تعویق، انصراف، عذر

فارسی به عربی

خطا

پیشنهاد کاربران

فسخ عزیمت ؛ انصراف و بازگشتن از عقیده و تصمیمی. ( فرهنگ فارسی معین ) .
واگشت، واگردانی

بپرس