اور

/~Avar/

معنی انگلیسی:
belief, aorta

لغت نامه دهخدا

( آور ) آور. [ وَ ] ( نف مرخم ) مخفف آورنده : بارآور. برآور: درختی بارآور یا برآور. دین آور. سودائی زیان آور. معاملتی سودآور. شرم آور. ننگ آور :
جهاندار گفتا به نام خدای
بدین نام دین آور پاکرای.
دقیقی.
به ره هست چندانکه آید بکار
درختان بارآور سایه دار.
فردوسی.
به صورتگری گفت [ مانی ] پیغمبرم
ز دین آوران جهان برترم.
فردوسی.
ز دین آوران این سخن کس نگفت
تو دیوانگی داشتی در نهفت.
فردوسی.
مسیح فریبنده خود کشته شد
چو از دین یزدان سرش گشته شد
ز دین آوران دین آن کس مجوی
که او کار خود را ندانست روی.
فردوسی.
چنین گفت دین آور تازیان
که خشم پدر جانت آرد زیان.
فردوسی.
|| ( ن مف مرخم ) مخفف آورده : گنج بادآور. شاهدی خطآور. رودآور :
دگر گنج بادآورش خواندند
شمارش بکردند و درماندند.
فردوسی.
فراوان ز نامش سخن راندیم
سرانجام بادآورش خواندیم.
فردوسی.
دی کآمدم ز غاتفر آمد مرا به پیش
شیرین خطآوری چو شکر در قمیطره.
سوزنی.
|| ( پسوند ) دارنده. دارا. مالک. صاحب. خداوند: بخت آور. پرندآور. جاناور. سُروآور: شاةٌ قَرْناء؛ میشی سُروآور. کمین آور؛ خداوند کمین :
بینداخت تیغ پرندآورش
همی خواست از تن بریدن سرش.
فردوسی.
کمندی بفتراک و اسبی دوان
پرندآور و جامه هندوان.
فردوسی.
جهانی پر از دشمن و از بدان
نماند بتو تاج تاج آوران ( کذا ).
فردوسی.
بزیر اندرون بود و هامون و دشت
که بدبخت و بخت آور آنجا گذشت.
فردوسی.
|| بسیار. پُر: تکاور؛ بسیارتک. خارآور؛ پرخار: العضاة؛ درختان خارآور. ( ربنجنی ). خشم آور؛ بسیارخشم. دلاور؛ پردل. زورآور؛ پرزور. شتاب آور؛ پرشتاب. کین آور؛ پرکین :
ستاره شناسان و دین آوران
سواران جنگی و کین آوران.
فردوسی.
بپردازی و خود بتوران شوی
ز جنگ و ز کین آوران بغنوی.
فردوسی.
یلان سینه آمد پس ِ اردوان
بر اسب تکاور ببسته میان.
فردوسی.
یکی داستان زد بر این بر پلنگ
چو با شیر زورآورش خاست جنگ.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( آور ) یقینا قطعا براستی .
شهری قدیمی در بین النهرین پایتخت سومر که حدود ۲۵٠٠ ق . م . دارای اهمیت بود . او در موطن ابراهیم خلیل بود . کاوشهای مهم باستان شناسان در آنجا موجب کشف مقابر امرای سومری شده است .
یقین، به تحقیق، براستی، بی شک، راست و درست، آوری: صاحب یقین، باایمان، معتقد، گرویده
یا در تورات اور کلدانیان شهر و ناحیه قدیم سومر جنوب بابل .

فرهنگ معین

( آور ) (و َ ) ۱ - ( اِ. )یقین . ۲ - (ق . ) براستی ،بی گمان .

فرهنگ عمید

( آور ) ۱. = آوردن
۲. آورنده، دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): بارآور، سودآور، شرم آور، ننگ آور.
۱. یقین، ایمان، اعتقاد، باور.
۲. (قید ) راست، درست، به قطع و یقین: زمانِ گذشته ست کاندر گذشت او / ازیرا کش اندر نیابد کس آور (عنصری: ۴۴ ).
نازوکرشمۀ نامطلوب: اورواطوار.

گویش مازنی

/oor/ از لغت های سومری است به معنی شهر و آبادی بزرگ ولی بصورت پسوندی در بسیاری اسامی خاص زبان تبری وجود دارد که در تمامی آن ها مفهوم آبادی، زیستگاه و شهر را دارد & دره - جنبش موزون و حرکت رقص گونه با بالاتنه و کمر
/o var/ کنار آب - مستراح

واژه نامه بختیاریکا

( اَور ) ابر
( اُوَر ) انور؛ از اسامی مردانه قدیمی
عشوه؛ ادا؛ اطوار
( اَوُر ) وسیله و ابزار

دانشنامه عمومی

آور. آوورد ( به فرانسوی: Avord ) یک کمون در فرانسه است که در Canton of Baugy واقع شده است. [ ۱]
آوورد ۲۷٫۹۸ کیلومترمربع مساحت و ۲٬۶۲۸ نفر جمعیت دارد و ۱۷۳ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس آورعکس آورعکس آور

اور ( به انگلیسی: Ur ) نام شهری باستانی در جنوب میانرودان در دهانه دو رود دجله و فرات آنجا که به سوی خلیج فارس می ریزند و چسبیده به اریدو. این مکان به عنوان یکی از شهرهای تمدن سومر و اکد، یکی از مناطق باستانی پرابهت در عراق به حساب می آید. این شهر که از آن چندین بار در کتاب مقدس به عنوان زادگاه ابراهیم، پیامبر عبرانی و جد اسرائیل، نامبرده شده یکی از مهم ترین شهرهای تمدن سومر در ربع اول هزاره سوم پیش از میلاد، از زنده ترین و فعالترین مراکز شهری در جنوب بین النهرین در قرونِ ذکر شده بود. اور پایتخت تمدن باستانی سومر بود. چنین می نماید که اور نخستین تمدن بشری است. به دلیل پسرفت دریا سرزمینی که امروزه بخشی از عراق خوانده می شود پدید آمد، جنوب بستر راست فرات، که تل المقیر خوانده می شود و نزدیک شهر ناصریه در ۳۶۵ کیلومتری جنوب بغداد.
در دهه ۱۹۳۰ میلادی طی کاوش های باستان شناسی بقایایی از زیگورات اور در این منطقه کشف شد. این نیایشگاه که در ارتفاع ۲۱ متری بناشده و از آن ننا خدای ماه در اسطوره های سومری است دارای دو اشکوب می باشد و از آجر ساخته شده است. بعدها بابلی ها از نیایشگاه ننا برای نیایش همتای بابلی اش ( سین ) استفاده کردند. در اشکوب پایینی آجرها با قیر به هم چسبانده شده اند و در طبقه بالا برای چسباندنشان از ساروج بهره گرفته شده است. سومریان بدین شهر آوریم می گفتند.
در جنوب میانرودان در دوره عبید گروهی در این سرزمین جاگیر شدند و نخستین تمدن روستایی را پایه ریزی نمودند. ولی به ناگاه اینان جایگاهشان را رها کردند و رفتند. بررسیها نشان از خشک شدن آب و هوا در هزاره سوم پیش از میلاد می دهد و این روستانشینان نیاز به آبیاری کشتزارهایشان داشته اند. به هر روی در نزدیک ۲۶۰۰ ( پیش از میلاد ) در سومر این شهر دوباره آبادان شد و ویژه ننا خداوند ماه گشت.
این شهر در راه عربستان و در کنار دریا جایگاه خوبی داشت. در آن نیایشگاه های استادانه ای از آن دسته آرامگاه شهبانو پوآبی ساخته شد. در این آرامگاه ها چیزهایی به دست آمد که بر روی آنها نام پادشاهان مسکالامدوگ و آکالامدوگ نوشته شده بود. پادشاهان اور در سومر نفوذ داشتند، از آنها می توان از مس آنیپادا بنیانگذار نخستین دودمان فرمانروایی اور نام برد.
دودمان نخست اور با تازش سارگون بزرگ در نزدیک به سال ۲۳۴۰ ( پیش از میلاد ) نابود شد. از دودمان دوم این شهر چیز چندانی در دست نیست.
عکس اورعکس اورعکس اورعکس اورعکس اور

اور (آردن). اور ( به فرانسوی: Aure ) یک کمون در فرانسه است که در canton of Monthois واقع شده است. [ ۱] اور ۱۲٫۷۲ کیلومتر مربع مساحت دارد ۱۳۵ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
عکس اور (آردن)عکس اور (آردن)عکس اور (آردن)

اور (اسطوره). در اساطیر اسکاندیناوی، اور ( در نورس باستان: Óðr، به معنای «خدای جنون، آشفتگی، عصبانیت، حریص» ) چهره ای است که با الهه فریا مرتبط است.
اور همسر فریا و پدر دختر او ناس ( Hnoss ) و یِقسِمی ( Gersemi ) است.
عکس اور (اسطوره)

اور (بلژیک). شهر اور ( به فرانسوی: Evere ) در شهرستان بروسل در منطقه بروکسل در کشور بلژیک واقع شده است.
عکس اور (بلژیک)عکس اور (بلژیک)عکس اور (بلژیک)عکس اور (بلژیک)عکس اور (بلژیک)

اور (رود). اور رودی است که از نورماندی سرچشمه می گیرد و به سن می ریزد. این رود از کشور فرانسه می گذرد.
عکس اور (رود)

اور (مجارستان). اور ( به مجاری: Őr ) یک منطقهٔ مسکونی در مجارستان است که در سابولچ - ساتمار - برگ واقع شده است. [ ۱] اور ۱۷٫۷۸ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۳۸۰ نفر جمعیت دارد.
عکس اور (مجارستان)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دوستانی که درباره ابر گفتند نزد همه ایرانیان وازگانی که میانشان ب و ف هست بویژه سه حرفی در زبان همه ایرانیان به او میگردد مانند کفش کوش کبک کوک ابر اور ( الف اغازین نیز ه میشود مانند انار هنار انجیز هنجیر ) اگر ب در پایان هم باشد به او میگردد مانند اب او خواب خو - گاو گاب/ گو -
...
[مشاهده متن کامل]

- این تنها نزد کرد و بختیاری نیست و میان کرد و بختیاری و دری زبان فرق نژادی و زبانی نیست انچه فرق است طبیعی است

واژه اور سومری به چم شهر است و نه پارسی و نه کردی است کلدانیان سامی هستند اخر کردان مگر سامی زبانند؟ اما ترک زبانان آذربایجان و یونان ایرانی و یونانی هستند و ترک نیستند ترکان زرد پوستند از چین امدند زمان امدنشان از چین را میدانیم این چرت و پرتا چیست که انرا نشر میکنید
الکنداکِر را اقرب الموارد از محیط المحیط بستانی از فریتغ گرفته و گویا ان فریتغ کنت عکا /کنت اکر را که کنداکر نوشته اند دیده بوده
دنباله ای در جهت نوشته پیشینم عکسی از کتاب برای واژه پارسی ( اور ) .
پَسگشت ( =مرجع ) :
- برگه30 از نبیگِ ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .
اور
در زبان بلوچی رخشانی اور به معنی باران است و اوران به معنی بارش شدید باران می باشد
نگاهی به واژه "اور" در سومری که در هزاران هزار کتیبه تکرار شده است و مقایسه آن با ترکی حاوی نکات جالبی است. این کلمه که در اسامی شهرهای مهم سومریان مانند اوروک. اور. اورکیش. نیپ اور. اوریدو. . . استفاده شده است در ترکیب شهرهای ترک زبان چون اورمیه، اورومچی. اورکند، اورگنج. . . نیز استفاده شده است. شکل پروترکی کلمه در زمان کنونی بیشتر به "هور"یعنی نوعی بافتن و چیدمان ( نه توخوماق. نه دوزماق ) مربوط است که معادل فارسی ندارد و به بافتن مثلا آجرهای دیوار و یا گیسوان استفاده می شود. این کلمه در هورومجک یعنی عنکبوت که شبکه سازی می کند نیز دیده می شود. احتمال اندکی نیز برای "قور"یعنی ایجاد وجود دارد که قوروماق مصدر آن است. در لغتنامه های ما این کلمه هنوز به صورت فرم سومری موجود است و به همان معنی استفاده می گردد.
...
[مشاهده متن کامل]

اور= برج و بارو
اور - چین=خیمه گاه سلاطین
اور - دو=محل اقامت لشگر یا سلطان
اورده=حرمخانه سلاطین
اورک - اریم=استحکام دژ
اورک - وج=برج
اور - وق=سلاله
اوروک=دسته نظامی. سپاه
من اینها را از لغتنامه ازبکی البخارایی صفحه سیصد و پنجاه و شش انتخاب کردم.
نظر شما در این مورد چیست؟
بر اساس گزارشهای هرودوت جمعیت ماد را شامل غیر تحلیلی زبانان و از ماننا و قوت ها می داند.
دیاکونوف بر خلاف دانشمندان آریائیست اروپایی سکوت در خصوص مانناها را تقبیح نموده و مادها را غیر تحلیلی زبان می داند.
یامپولسکی بر اساس منابع آشوری سه هزار و چهارصد سال قبل آشوریان می نویسد، مردمان اطراف دریاچه اورمیه را "توروک" نامیده اند. "پومپونیوس"مورخ و جغرافی دان نیمه نخست میلادی نوشته است که ترکان در سده نخست میلادی و حتی پیش از آن در چراگاههای دشت شروان زندگی می کرده اند. بر اساس سنگ نوشته اورارتویی نیز نام "توریخی" ( تورکی ) به مردمان آذربایجان در اوایل هزاره نخست قبل از میلاد گفته شده است. ایریکی ها در منابع یونان و توریخی ها در منابع اورارتو و توروکی ها در منابع آشور، به عقیده محققان اقوام ترک هستند که در ساخته شدن نام "تورک"موثر بودند.
شاه نشین ها:
- میشی تا ( میشو. دا / میشو داغی ) اسم کوهی در اطراف مرند
- گیل زان ( گیل نام قومی سومری، ترکی , سان یعنی مشابه )
- آلابریا ( آلا یعنی سیاه ) نام حکمرانش � ایتی� در ترکی یعنی بُرنده
- اوئیش دیش ( اون ایش دیش ) کلمه ای سومری , ترکی یعنی سیزده دندانه
- آندیا ( آند یعنی قسم. اندی یعنی فرود آمدن )
- قیزیل بوندا ( رساله فوخس در دانشگاه توبینگن در حوالی قیزیل اوزن نشان می دهد/محل طلا )
- زیگرتو ( زوگورتی/سر خوردن )
- سانگی بوتو ( به معنی مشابه کامل )
- پولو آدی ( آدی در ترکی به معنی اسم او می باشد )
شهرها:
تئورلی ( تاپ اور ایز لی/تبریز لی )
هوندور ( به معنی بزرگ. این نام در متن شمش ادد پنجم آشوری آمده است اسمی که اکنون تپه باستانی در گرمی اردبیل است )
اوش کایا ( اسکو ) زیمانسکی آن را حوالی مرند می داند. با هوب اوش کایا در جنوب غربی دریاچه متفاوت است.
سو. آ ( به آب )
سوری قاش ( نگین رمه ها )
سوبَی ( بیگ آب )
آرماری لی ( اریماق و پسوند ترکی لی )
آیا دی ( متعلق به خدایگان ماه است )
کول لارا داغ ( کوه برای رعایا/داغ عینا آمده است )
قالادی ( نام دریا/بزرگ است )
منابع:
- تاریخ ماد، ایگور میخائیلوویچ دیاکنف، ترجمه خشایار بهاری، انتشارات فرزان، 1395 - ص 42و41
- قوم های ایرانی پیش از آریاییان و آریائیان، دکتر فریدون عبدلی فرد، نشر هیرمند1396 ص ۱۵۷
- گزارش لشکرکشی سارگون به اورارتو، اشتفان کرول، گرد آوری، دکتر اسکار وایت ماسکارلا و صمد علیون، نشراختر1390 ص ۲۵ تا ۱۱۰
- آذری یا زبان باستان آذربایجان، عدالت طاهرزاده، برگردان، محمد علی آرش فر، چاپ اطلس ۱۳۹۷ - ص ۴۶
- ویژه نامه تاریخ منطقه اردبیل از دوران باستان وتا ظهور اسلام، منصور جدی، چاپ یاشماق ص ۱۲۸
- رحیم رئیس نیا. تاریخ آذربایجان. ص877 - 87
.
"اور"در زبان سومری به معنی شهر است و همین کلمه به زبانهای آشوری و اورارتویی نیز راه یافته است.
این کلمه امروزه به صورت "هور"یعنی شبکه سازی در زبان ترکی استفاده می شود. ( هورمه. هورمی. هورمیه. هوروم. هورومجک ) کلماتی از این ریشه هستند که در زبان ترکی کاربرد دارند.
این کلمه در زبان ترکی به صورت "اردو" ( هوردو ) نیز وجود دارد که به زبانهای روسی و فارسی نیز راه یافته است.
شهرهای اورشلیم. اورومچی. اوروماشی. اوردوباد. اورلا. اورال. اورمان. اوری. اورکندی. اورمو. اورگنج. اورکند. اورفا. . . نیز از چنین ساختاری استفاده کرده اند.
"مو"در زبان سومری به معنی خوب است. ( اور. مو=شهر خوب )
در وقایع سال دوم سلطنت شاه آشوری ( ۸۸۳ سال قبل از میلاد ) ستون دوم سطور بیست و چهار به بعد آمده است که:
در زمانی که در شهر توشا بودم از سرزمین نیردون ، از لاپ دوری، فرزند توبی سی و در عین حال از سرزمین "اورمه"احترام گرفتم و از پادشاهان سرزمین ناییری ارابه ها و نقره ها و طلاها و ظروف برنزی و. . . قبول کردم.
این سند مذکور از سرزمین آذربایجان به روشنی نشانگر وجود چنین نامی در این منطقه بوده و قدمت نام این شهر را حداقل به سه هزار سال می رساند.
منابع:
- لغت نامه سومری آنلاین دانشگاه پنسیلوانیا . مو
- مکانهای اورارتو در شمالغرب ایران. دکتر نزاهت جیلان. ترجمه دکتر لیلا جلالی. نشر اختر امسال. صفحه ۱۰۹
دکتر رحیم آک بایراک

اور یک واژه ای سومری است، سومری ها در بین النهرین زندگی می کردند و اولین تمدن را ساختند. مورخان برجسته تاکید می کنند که سومری ها اجداد کردها و کلدانیان بوده اند.
کلمه اور در زبان کردی بە "ارد Erd ' و 'هرد Herd' باقی مانه است و هیچ ربطی به فارسی باستان ندارد
واژه ( اور ) یک واژه کاملن پارسی است به چَم: زمین خوار ( پَست ) ، هموار
واژه ( اور ) که به معنی ( زمین خوار و هموار ) است
که این واژه پارسی باکمی دگرگونی درون زبان های دیگر هم شده است.
نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

در زبان انگلیسی: به ریخت earth
در زبان آلمانی: به ریخت erde
در زبان اَربی ( عربی ) : به ریخت ارض
در زبان های اسکاندیناوی: به ریخت jord
در زبان تورکی: به ریخت yer

نکته: واژه ( اور ) دگرگون واژه ( هور ) پارسی است که ( اور ) همریشه با واژگان: گور، کور، پور، نور، خور، سور، سول، ایر و. . . است که تمام این واژگان از ریشه نخست واژه ( هور ) دگرگون شدند و پدید آمدند که از هر کدام بسیار واژه ها ساخته شده است.
واژه ( هور ) که به معنی خورشید است در دوران کهن در زبان پارسی بکار میرفته که هور بریخت ( خور ) درآمد و واژه خورشید را ما امروز بکار میبریم. واژه ( هور ) که همان خورشید است نخستین باور های انسانهای هوشمند بوده است که خاستگاه، سرچشمه نخست آنها ایران بوده است، هور همان خورشید نخستین باورهای ایرانیان بوده است که دین، آیین های میتراپرستی ( مهرپرستی ) را پدید می آورد که همان خورشید پرستی است و بخواطر همین باور ها بسیاری از واژه های نخستین در جهان ساخته میشوند که بدلیل باور ها به خورشید واژگان زیادی از ( هور ) ساخته شده که بخش بسیار زیادی از واژگان پارسی به همین ریشه هور میرسند از آنجایی که زبانهای دیگر جهان بوجود آمده از زبان پارسی هستند تمام ریشه آنها نیز به هور و زبان پارسی میرسد که استاد مجید قدیمی بدلیل کاربرد ریشه ای زیاد واژه هور نام ( قانون هور ) را به آن دادند و در کتابشان اورده اند، در نوشته های پارسی کهن با دبیره میخی بدست هخامنشیان کلمه ( هوریوه، هریوه ) آمده است و آنها به سرزمین خود این نام را داده بودند که به معنی سرزمین خورشید است، هور ( خورشید ) مهم ترین و اصلی ترین نماد ما ایرانیان است، واژه ( هور، هُر ) بریخت آر و آریا در می آید و واژه آریایی=هُریایی را پدید می آورد بنابر این آریایی یعنی خورشید پرست و خورشید باور ، هور بریخت ( ایر ) در می آید و واژه ایران را میسازد، با افزودن صدا به آغاز و پایان واژه ( هور ) نام ( اهورا ) ساخته میشود و واژه اهورا مزدا را پدید می آورد، دین و آیین زرتشتی نیز از همان باور های نخستین انسانهای هوشمند که ایرانیان بودند پدید آمده است. مقدس بودن آتش در زرتشتیگری و نیایش با آتش یکی از دلیل های مهم آن این است که آتش از جنس خورشید است که درخواست انسان نیایش کننده را به آسمان میبرد. با مهاجرت ایرانیان به بخشی که امروز آن را اراک ( =عراق ) مینامیم سومریان را شکل میدهند و مردم سومر که همان مردم ایران با زبان پارسی بودند زبان خود را که به سمت جهت جنوب ایران ( جایگاه گهواره تمدنی ) بود را به بخش غربی ایران بزرگ ( همان اراک=عراق امروزین ) بردند و بکار گرفتند که در طول زمان دگرگونی هایی درش رُخ میدهد و زبان خاص اون منطقه را پدید می آورد که به آن زبان سومری میگویم و امروز واژه ( اور ) که خود دگرگون هور است را با دگرگونی های اندَک در بسیاری از زبانهای جهان میبینیم که تمام ریشه آنها به زبان پارسی میرسد و از پارسی گرفته شدند.
واژه پارسی ( اور ) به گستردگی و در سراسر ایران بزرگ به کار رفته است:
اورمیه ( زمین کنار آب )
اورزم ( خوارزم، زمین خوار و پست )
اوروک ( عراق، زمین پست و جلگه ای )
اوردن ( اردن، زمین کنار آب )
اورشلیم ( سرزمین خورشید و صلح )
اورال ( زمین بلند، کوه هایی که مرز اورپا و آسیا هستند )
ارو گوئه: اور ( جلگه ) آکوا ( آب ) ، جلگه پایین رودخانه
پَسگشت ( =مرجع ) :
- برگه30 از کتاب ( ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی ) نوشته مجید قدیمی ( نوبت چاپ:یکم1401 ) .

اور
اُور در زبان اَرَم نارَم که مختص به جنوب استان کرمان است، به معنی باران میباشد.
اور با تلفظ ( Aur یا آور ) در لری به خصوص بختیاری به معنی آب است، در گویش های کردی با اندکی تفاوت این واژه به صورت هور با نحوه تلفظ ( Haur ) بیان می شود که به معنی ابر است. همانگونه که مشاهده می شود واژه
...
[مشاهده متن کامل]
های ابر در فارسی و اور در لری و هور در کردی بسیار شبیه به یکدیگرند و معلوم است از یک ریشه منشعب شده اند.

او ر ur . یکی دیگر از معنی های اور =ur برجستگی ، دمل ، غده بزرگ
تو دهنی
آور : زودباش ؛ حاضر باش
آور ، تا گیهان گیریم ، بشویم ؛ اگر یزدان فره ایرانشهر به یاری ما رسد
کارنامه اردشیر پاپکان ؛. در سوم
زادگاه ابراهیم ( ع )
در جنوب استان کرمان اُر یا هور به معنی باران گفته میشود.
سرزمین
اورشلیم = اور سلیم = سرزمین سلامت
آوَر ( اوستایی ) در گمراهی ـ ضلالت بودن، منحرف شدن یا کردن
اور ( اوستایی ) . ابر؛ ابری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس