واژه اول
معادل ابجد 37
تعداد حروف 3
تلفظ 'avval
نقش دستوری صفت
ترکیب ( صفت ) [عربی، مقابلِ آخر، جمع: اَوائِل]
مختصات ( اَ وُ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی 'avval
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع واژگان مترادف و متضاد
این واژه در پهلوی اولا ( avlaa ) بوده که به مانند بسیاری از واژگان دیگر از پارسی وارد عربی شده و امروزه عربی دانسته می شود!
ترکی خراسانی: اول: فعل باش باشی است
به آقای علی همتی:در این واژه نامه ننوشته، اَوَّل، avval، نوشته است، اول، ul، به چَمِ وزن نه چَمِ یکم.
در کردی کرمانشانی په ر ( par ) هم می گوییم
متاسفانه تقریبا در تمامی واژه نامه ها این لغت را عربی دانسته اند، در حالی که این لغت کاملا پهلوی است و از فارسی به زبان عربی رفته است، برای صحت می توانید به واژه نامه پهلوی در اینترنت نگاهی بیندازید.
در پهلوی
naxvist و nazdist: نخست
fratom و frāhist: نخستین، اول ترین
frātomih: الویت
بدایت
او اول کسی بود که . . . . . . . . . . . . . .
واژه آیوا ( هخامنشی ) جایگزین درخور و برازنده ای برای واژه اول میباشد
اَوِل یکی از کلمات فراموش شده ی معماری در زبان و گویش لاری محسوب میشود که در تاریخ و ادبیات و فرهنگ این دیار به دست فراموشی سپرده شده است. اَوِل در زبان و گویش لاری به معنای سقف ( خانه و هر فضایی که در
... [مشاهده متن کامل] آن حضور داریم ) گفته میشود. و در شرایط و موقعیت های مختلف به معنای سرپناه و آسمان نیز مرتبط میشود. زِرِ اَوِل نیز در گویش لاری به معنای زیر سقف گفته میشده. که کاربری های متفاوتی را در آن زمان به وجود می آورده.
اَوِل یکی از کلمات فراموش شده ی معماری در زبان و گویش لاری محسوب میشود که در تاریخ و ادبیات و فرهنگ این دیار به دست فراموشی سپرده شده است. اَوِل در زبان و گویش لاری به معنای سقف ( خانه و هر فضایی که در
... [مشاهده متن کامل] آن حضور داریم ) گفته میشود. و در شرایط و موقعیت های مختلف به معنای سرپناه و آسمان نیز مرتبط میشود. زِرِ اَوِل نیز در گویش لاری به معنای زیر سقف گفته میشده. که کاربری های متفاوتی را در آن زمان داشته است.
اول واژه ایست ایرانی. در اوستا اَئِوَ به خط اوستایی ( 𐬀𐬉𐬎𐬎𐬀 ) میباشد{رجوع به واژه نامه ی اوستایی}. در پهلویگ اِوو یا آسل, ایوک. ای که در پایان واژه ها میآید برای نشان یکی بودن. مانند :دستی:یک دست. در پهلویگ بوده است : دستیو، دست ایو،
... [مشاهده متن کامل]
همچنین در نسک های پازند واژه ی: فرگرد اول ( 𐬟𐬀𐬭𐬔𐬀𐬭𐬝. 𐬀𐬎𐬎𐬀𐬮 )
اول اوستاییست ولی چون در زبان اوستایی واک لام نداریم ائو و در گویش پهلویگ لام به آن افزوده میشود .
عرب ها واک V ندارند و واک واو رو w u میخوانند در لهجه ی عربی اول را awal خوانند. مانند نگر که نظر یا پانیذ که فانید دستگرد که دستجرد خوانند
اوّل=دوستر مهمتر و این واژه اصلا یک تنها نیست و نمیتوان کسی که مقام اول را کسب کرده بگوییم مقام یکم شد اول یعنی انچه دوست داشت انچه اولا تر و بهتر بود و به همین خاطر یکی از صفات خداوندی هم است اگر اولی نباشد دومی و الی آخری هرگز به وجود نمی آید و در عربی هم یکمی واحد و یا احد نام دارد
اولِ بار، در گویش شهرستان بهاباد به معنای اولین کار و مترادف ( اولْ از همه ) ی لهجه ی تهرانی است.
این واژه آریایی است ؛
واژه آریایی اول ( av el ) از ریشه av ( یکم ) و پسوند اِل el ساخته شده که واژگان اَو av ( یکم ) و ایو ēv ( یک ) هر دو در نوشته های اوستایی زپت ( ضبط ) شده اند. هم اکنون مردمان اصفهان لپز ( لفظ ) درستتر اول را به کار میبرند که همان avel باشد. پسوند اِل نشانگر دارندگی است ولی پسوند *یِل که گویشی دیگر از اِل باشد در گویش تبرستانی ( مازندرانی ) نشانگر فاعل است و به معنای گذارندگی و نهندگی به کار میرود. یِل و اِل شاید از هشتن - هلیدن ( گذاشتن - گذاردن ) گرفته شده باشند که از هل واژه کارهل ( فاعل ) را به دست آورده ام.
... [مشاهده متن کامل]
نمونگان:
اول ( یکمین )
کاهل ( کاهیده - کاسته مند )
کامل ( به کام شده - دلخواسته - پسندیده )
شامل ( به درون کشیده شده همخانواده با آشامیدن. در اوستایی شام=پذیرفتن )
پازل ( فاضل - سرریز شده - از پاختن - پازیدن. همخانواده با فاضلاب )
واژه ایو ēv از او av ستانده شده زیرا در زبان پارسی با کشاندن یک صدای کوتاه هالت افزونگی و پایندگی پیدا میشود که هالتی مانند صیغه مبالغه در زبان عربی باشد. نمونگان:
پر ( دوروبری ) ←پیر ( پیرامون - دوروبر )
تر ( دوری - آن سری ) ←تیر ( دور - آن سر ) در کابل به پیاده رو روبرویی �تیر� میگویند.
یادآوری: تیر ( ابزار جنگی ) در گذشته تیگر بوده و از ریشه تر نیست.
سر ( پُری - لبریزی ) ←سیر ( پُر - اشباع )
زو zav ( توان - زندگی، زوار=پرستار یا نیرومند ) ←زیو ( توانا←زیویدن =توانا - زنده )
اوav ( یکم ) ←ایو ( یک ) مانند ایوواژ ( یک گفته=جمله - در دستور زبان ) و ایوور ( یک باور=یقین ) ایویچ ( یکی از همه=فقط ) .
*پیرس: tabarestan. ir/dictionary
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
آدی ãdi ( سنسکریت )
دَپیک dapik ( کردی: دَسپیک daspik )
اوسَب usab ( سنسکریت: اوتْسَوا utsavã )
لَپور lapur ( پشتو: لاس پوری lãspuri )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٧)