اولویت

/~owlaviyyat/

مترادف اولویت: برتری، ترجیح، تفوق، تقدم، رجحان، مزیت

برابر پارسی: نخستینگی، برتری

معنی انگلیسی:
antecedence, precession, primacy, priority, superiority, preference

لغت نامه دهخدا

اولویت. [ اَ ل َ وِی ْ ی َ ] ( ع مص جعلی ) تفوق و رجحان. ( ناظم الاطباء ). برتری و رجحان و تفوق و افضلیت و سبقت و تقدم. ( ناظم الاطباء ).
- اولویت ذاتیه ؛ نزد حکماء بدو معنی اطلاق میشود اول اینکه یکی از دو طرف ممکن نسبت به ذات آن سزاوارتر بوده باشد. و دوم آنکه ذات ممکن یکی از دو طرف را اقتضاء کند بر سبیل اولویت بقیاس آنچه حکماء و متکلمان درواجب بالذات میگویند. و هر یک بر دو وجه متصور است یکی آنکه اولویت نسبت بذات ممکن ضروری باشد. دوم اینکه ذات ممکن اولویت یکی از دو طرف را بر سبیل اولویت اقتضاء کند و همچنین است اولویت اولویت. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
- بطریق اولویت ؛ بطریق برتری. ( ناظم الاطباء ).
- حق اولویت ؛ حق تقدم و برتری.

فرهنگ فارسی

تفوق، رجحان، برتری
(مصدر ) سزاوارتری تقدم. یا حق اولویت. حق تقدم حق برتری .
تفوق و رجحان

فرهنگ معین

(ا ُ لَ یَّ ) [ ع . ] (مص جع . ) برتری داشتن .

فرهنگ عمید

۱. تفوق، رجحان، برتری.
۲. مقدم بودن، پیش از چیزی یا کسی قرار داشتن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اولویت (ابهام زدایی). واژه اولویت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • اولویت (فقه)، حقّ تقدّم و بحث شده در باب های طهارت، صلات، رهن، نکاح و احیاء موات• اولویت (فلسفه)، مفاد قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد• مفهوم اولویت، به مفهوم موافقِ ماخوذ به ملاک اولویت• قیاس اولویت، به معنای اقوی و اشدّ بودن «علّت» در «فرع» قیاس فقهی
...

[ویکی فقه] اولویت (فقه). حقّ تقدّم همچنین افضلیّت را اولویّت می گویند و اولویّت به معنای اول در بابهایی همچون طهارت، صلات، رهن، نکاح و احیاء موات آمده است و معنای دوم در باب صلات آمده است. اولویّت به معنای اول، اولویّت تعیینیّه است؛ یعنی تنها، صاحب اولویّت حق انجام دادن عمل را دارد و دیگران جز با اذن او نمی‏توانند اقدام به آن عمل کنند؛ ولی به معنای دوم، اذن صاحب اولویّت لازم نیست و پیشی گرفتن دیگران بر او جایز است؛ گرچه صاحب اولویّت برای انجام دادن آن عمل سزاوارتر است.
اگر هریک از پدر و جدّ پدری ـ که در شوهر دادن دختر نابالغ و نیز بنابرقول گروهی، بالغ باکره ولایت دارند ـ شوهری را برای دختر برگزینند، برگزیده جدّ مقدّم است، به شرط آنکه هر دو عقد در یک زمان انجام شده باشد. در صورت تقدیم و تأخیر، عقد کسی صحیح است که زودتر جاری شده باشد.
شیردهی و حضانت
مادر نوزاد در شیردادن به او ـ در صورتی که مجّانی شیر دهد و یا قیمتی همسان قیمت دیگران طلب نماید ـ بر دیگران اولویّت دارد وگرنه، پدر حق دارد کودک را به دیگری واگذار کند. در این صورت، حق حضانت نیز از مادر ساقط می‏شود.
مادر در صورتی که مسلمان، آزاد و عاقل باشد و با مردی دیگر ازدواج نکرده باشد، برای حضانت کودک در دوران شیردهی (دو سال)؛ چه پسر و چه دختر اولویّت دارد، و اگر فرزند دختر باشد، بنابر قول مشهور تا سنّ هفت‏سالگی، برای حضانت او اولویّت دارد و پس از آن، پدر اولویّت خواهد داشت، مگر کودک بی پدر، که باز هم مادر، در حضانت، بر وصیّ پدر و دیگر نزدیکان او، حتّی پدر و مادر میّت اولویّت دارد.

الویت مرتهن در استیفای دین (رهن)
در صورتی که رهن گذارنده (راهن) مفلّس شود یا بمیرد، رهن گیرنده (مرتهن) در استیفای دین خود از مال رهنی، بر دیگر طلبکاران اولویّت دارد.

الویت در مکان نشستن مسجد
...

[ویکی فقه] اولویت (فلسفه). در فلسفه، قاعده ای به نام "الشیء ما لم یجب لم یوجد"وجود دارد و مفادش، چنین است که هر چیزی که ممکن بالذات است، برای آنکه به وجود آید، باید حتماً موجود دیگری وجود را برایش ضروری کند؛ یعنی به آن وجوب دهد و لذا هیچ ممکن بالذاتی تا واجب بالغیر نشود، موجود نمی شود.
نتیجه طبیعیِ قاعده فلسفی "الشیء ما لم یجب لم یوجد"، در مورد وجود ممکنات آن است که ممکنات برای معدوم بودن نیز باید از سوی شیء مفروضِ دیگری، عدم برایشان ضروری شود و ممتنع بالغیر شوند.
اولویت
گروهی از متکلمان که از معتزله می باشند، در مقابل این نظریه، عقیده دارند که برای موجود شدنِ یک ممکن بالذات که نسبتش با وجود و عدم مساوی است، لازم نیست وجود برایش ضروری شود؛ بلکه همین که وجودِ آن شیء بر عدمِ آن، رجحان و برتری بیابد (ولو آنکه وجودْ ضروری نشود و تنها قوت و شدتِ آن نسبت به عدم بیشتر شود) آن شیء به وجود خواهد آمد. همین طور برای معدوم شدنِ آن، رجحانِ غیر ضروریِ عدم بر وجود کافی است. این رجحان و برتری را متکلمان "اولویت" می نامند و لذا این دیدگاه، به دیدگاهِ "اولویت" مشهور شده است.
اقسام اولویت
اولویت در نزد این متکلمان، دارای اقسامی است:
← اولویت ذاتی
...

مترادف ها

precedence (اسم)
سبقت، برتری، تقدم، پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم

preference (اسم)
ترفیع، مزیت، برتری، تقدم، رجحان، ترجیح، اولویت، صلیقه

priority (اسم)
برتری، تقدم، پیشی، تفاضل، اولویت، حق تقدم

precedency (اسم)
پیشی، امتیاز، اولویت، حق تقدم

hegemony (اسم)
برتری، تفوق، استیلاء، تسلط، پیشوایی، اولویت

premiership (اسم)
اولویت، نخست وزیری، دفتر نخست وزیری، مقام نخست وزیری

فارسی به عربی

تفضیل , هیمنة ، أحقِّیة ، الأسبقیة

پیشنهاد کاربران

آشکار است که نخستینگی نرمی و روانی ای ندارد،
در پارسیگ برای مفهوم اولویت واژهٔ زیبایی داشتیم که متأسفانه به پارسی نرسیده است:
در پارسیگ برای مفهوم اولینْ دو واژهٔ نخستین و فرَدُم بکار می رفتند و برای اولویت از فرَدُمیه بهره می بردند، اگر بخواهیم فرَدُم را به پارسی بیاوریم می شود فَرادُم، فرا در این واژه همان پیشوند فراست که در کارواژگانی چون فراآمدن و فراآوردن می بینیمْ و معنای نزدیک و پیش را از آن دریافت می کنیم. دم هم پسوندی ست برای تفضیل که معنای برتر را می دهد.
...
[مشاهده متن کامل]

فرادم یعنی فراترْ نزدیک تر یا همان اولین ( نزدیک ترین چیزی که رخ می دهد ) . اولویت نیز به پارسی می شود فَرادُمی.
متضاد این واژه اَفدم یا آفدم بوده به معنای آخرین که در گنجینهٔ اشعار پارسی و شعر بزرگان ادب ایرانی بکاررفته، از این واژه نیز می توان افدمی را ساختْ مخالفِ اولویت و به معنای آخرین بودن.

واژه اولویت
معادل ابجد 453
تعداد حروف 6
تلفظ 'o[w]laviy[y]at
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: اَولویَّة]
مختصات ( ا ُ لَ یَّ ) [ ع . ] ( مص جع . )
آواشناسی 'owlaviyyat
الگوی تکیه WWWS
...
[مشاهده متن کامل]

شمارگان هجا 4
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار

🇮🇷 همتای پارسی: نخستینگی 🇮🇷
اولویت = بریّت
متولی = سریّت
پیشینگی
پیش نیاز
الَویّت:فَراتُمی برگرفته از فرهنگ پهلوی.
ترتیب
برتری= الویت= پیش روا، پیشینگی، یکینگی، نخستینگی، اولیک، هدف مهین تر
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) .
اسل شناسی واژگان فارسی از ( ( زبان روزمره ) ) و ( ( زبان سازی دیرینه و نو ) ) .
...
[مشاهده متن کامل]

نویسنده:
# امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
# آسانیک گری
# asanism
# asaniqism
راهنمای بهره برداری و اسفایده.
ساختار نوشته شدن برابری واژه ها :
اسل= ساختگی= اسل های دیگر

برگزیدن و استفاده کردن و به کار گیری
محل دادن ، اعتنا کردن ، اولویت دادن به کسی ، اهمیت دادن به او
پیش داشت
به عربی میشه أولویة نمیدونم حالا ریشه فارسی داره یا اصلا عربیه
این واژه همخانواده اولی است و همه اینها از اول گرفته شده اند که خود این واژه " اول" ایرانی است
چیزی که بر مخالفش مورد انتخاب قرار می گیرد.
اُلَویَّت
پیشینِگی، یِکینِگی
اولویت حق تقدم اولی = priority
هدف مهم تر
Pridity دوستان عزیز برای اسفاده این کلمه می توان گفت ـ
The first pridity goes to price
خب اینجا به عنوان مثال گفته میشود ، ، ، ، ، اولویت اول قیمت است ـخب برای اینجور جمله ها می توان از کلمه ی goes بعد از pridity استفاده کرد ☺☺
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس