اویس قرنى

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] اُوِیْس ِ قَرَنی ، ابوعمرو (نیمه نخست سده ۱ق /۷م )، تابعی نام آور و از اصحاب امیرالمؤمنین علی (ع ) که نزد صوفیه به زهد و پارسایی شناخته می شود.
او از تیره قَرَن ، شاخه ای از قبیله یمانی بنی مراد بود.
هشام کلبی ، نسب معد و الیمن الکبیر، ج۱، ص۳۳۴، به کوشش ناجی حسن ، بیروت ، ۱۴۰۸ق /۱۹۸۸م .
ظاهراً اویس در عهد پیامبر (ص )، در یمن می زیست ، ولی هرگز موفق به دیدار آن حضرت نشد.طبق روایاتی نه چندان موثق ، اویس همراه هیأتی از یمن یا کوفه به مدینه آمد.گفته اند که بر اثر نشانه هایی که پیامبر (ص ) از اویس گفته بود، عمر بن خطاب وی را شناخت .
محمد ابن سعد، الطبقات الکبری ، ج۶، ص۱۶۲-۱۶۳، بیروت ، دارصادر.
درباره محل درگذشت اویس قرنی روایت بسیار است
احمد بن حنبل ، الزهد، ج۱، ص۴۷۹- ۴۸۰، به کوشش محمدسعید بن بسیونی زغلول ، بیروت ، ۱۴۰۹ق / ۱۹۸۸م .
...

[ویکی اهل البیت] اویس قرنی از تابعین پیامبر(ص) و از یاران باوفای امام علی(ع) است.
اویس بن عامر قَرَنی، از پارسایانِ نامدار صدرِ اسلام، مُلَقب به «سیّدُ التابعین» و از اصحاب و حواریون حضرت امام علی علیه السلام بود. وی در قَرَن، از نواحی یمن دیده به جهان گشود و زمانی که خبر رسالت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به او رسید، ایمان آورد. اویس به دلیل پرستاری از مادر پیر و ناتوانش، موفق به زیارت ظاهری پیامبر اسلام نشد، ولی پیامبر او را «نَفَسُ الرحمان» نامید و فرمود: «من از سوی یمن، بوی خدا می شنوم». او سرانجام در جنگ صفین، به یاری حضرت علی علیه السلام شتافت و در نبردی سخت با سپاهیان معاویه، به درجه والای شهادت نایل آمد.
سفر اویس برای دیدار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
مادر اویس، پیرزنی ناتوان، بیمار و نابینا بود. اویس به حکم فطرت و همچنین فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله به نیکی و مهربانی با والدین، مراقب مادر بود. هنگامی که شوق دیدار پیامبر نور و رحمت، سرتاسر وجودش را فراگرفته بود، بر خویش واجب دانست با اجازه مادر، برای دیدار پیامبر به مدینه سفر کند. مادر که کسی جز اویس نداشت و نیازمند پرستاری بود، گفت: اگر پیامبر در مدینه نبود، توقف نکن و زود بازگرد.
اویس با شور و شوق دیدار پیامبر به مدینه سفر کرد. وقتی به مدینه رسید، باخبر شد که پیامبر به سفر رفته است. او که می دانست پیامبر راضی نیست برای دیدارش به مادری بی احترامی شود، آخرین نگاه را به خانه گلین پیامبر دوخت و با سختی از شهر پیامبر خارج شد. هنگامی که پیامبر به مدینه بازگشت، به او عرض کردند: شترچرانی از یمن به نام اویس به این جا آمد و به شما سلام رسانید و بازگشت. پیامبر فرمود: «آری، این نور اویس است که در خانه ما هدیه گذاشته و خود رفته است».
خاندان اویس قرنی در سرزمین یمن می زیستند. در سال دهم هجرت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را به قصد تبلیغ اسلام به سوی یمن فرستاد. آن حضرت، مردم یمن را به اسلام دعوت کرد و مردم، گروه گروه دعوت حق را پذیرفتند و اویس قرنی هم که مشتاق نورِ معرفت و هدایت بود و تاریکی جهل و نادانی برای او آزاردهنده می نمود، با شور و اشتیاق بسیار به اسلام گروید و خالصانه ندا برآورد: اشهدُ اَنْ لا اِله اِلا اللّه و اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّدا رسولُ اللّه.
لبیک یا محمد! اینک من باتمام وجود، وارد وادی اسلام می شوم. لبیک یا محمد! با تو پیمان می بندم که تا بندبندِ وجودم از هم نپاشد، وفادار تو باشم. لبیک یا محمد! هیچ گاه تو را ندیده ام، ولی پیام دلنشین و کلام نورانی تو را با گوش جان شنیده ام. این گونه بود که اویس به آغوش اسلام پناه آورد و به سرمنزل کمال، رهنمون شد و یکی از بهترین مُبلغان اسلام گردید.

پیشنهاد کاربران

بپرس