اکتفا کردن


برابر پارسی: بسنده کردن

لغت نامه دهخدا

اکتفا کردن. [ اِ ت ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) بس دانستن. بسنده کردن به. قناعت کردن به. ( یادداشت مؤلف ) :
از دوستان توقع ما ترک دشمنی است
ما قانعیم گر به همین اکتفا کنند.
محسن تأثیر ( ازآنندراج ).
زخم دهان شکوه نمایان نمی شود
مردم به قدر حاجت اگر اکتفا کنند.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) کفایت کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس