ایزدخواست

لغت نامه دهخدا

ایزدخواست. [ زَ خوا / خا ] ( اِخ ) دهی است از دهات آباده اقلید و یازده فرسخ میانه جنوب و مغرب آباده است. ( فارسنامه ناصری ). شهرکیست در میانه ٔعراق و فارس و اول خاک فارس از آنجا میباشد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام یکی از دهستانهای دوازده گانه بخش مرکزی شهرستان آباده و تقریباً در شمال باختری بخش واقع گردیده است. حد شمالی آن کوه نیدک و لاتور، حد باختری ارتفاعات سمیرم ، حد جنوبی کوه عریان و حد خاوری دشت شورجستان. رودخانه ایزدخواست از وسط دهستان میگذرد. آب مشروب و زراعتی آن از رودخانه ایزدخواست است. محصولات آنجا عبارتند از غلات ، بادام ، لبنیات.شغل اهالی زراعت و گله داری و گیوه بافی است. این دهستان از یک آبادی بنام ایزد خواست تشکیل شده و جمعیت آن 3470 تن است و چون در کنار راه اصفهان شیراز واقعشده اهمیت دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7 ).

ایزدخواست. [ زَ خا ] ( اِخ ) صحرای وسیعی است مغرب مزایجان بمسافت سه فرسخ و نشیمن گاه ایل بهارلو است. ( فارسنامه ناصری ). به این ده اولاد عالی نیز گویند که جمعیت آن طبق فرهنگ جغرافیایی ( ج 7 ) 148 تن است.

فرهنگ فارسی

صحرای وسیعی است مغرب مزایجان بمسافت سه فرسخ و نشیمن گاه ایل بهارلو است .

پیشنهاد کاربران

بپرس