ایفا

/~ifA/

مترادف ایفا: اجرا، اعمال، انجام، ادا، وفای به عهد

برابر پارسی: انجام دادن، انجام، بجای آوردن

معنی انگلیسی:
rendition, execution

فرهنگ فارسی

(مصدر ) ۱ - بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده . ۲ - حق کسی را تمام دادن .

فرهنگ عمید

۱. وفا کردن به عهد، به سر بردن پیمان دوستی.
۲. حق کسی را تمام دادن.

مترادف ها

performance (اسم)
انجام، اجرا، نمایش، ساخت، کارایی، شاهکار، کار برجسته، ایفا

فارسی به عربی

اداء

پیشنهاد کاربران

ایفا: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
کِتیا ( سغدی )
ایفا: ( عربی ) ( اسم مصدر ) انجام دادن، بجا آوردن.
ایفای نقش: 1 - بازی کردن در جایگاهی که برای یک بازیگر تعیین شده است. 2 - انجام دادن وظیفه ای که بر دوش کسی گذاشته شده است. ( فرهنگ بزرگ سخن ) .
در قانون مدنی به معنی وفای به عهد.
ایفا
یعنی حق کسی را کامل دادن.
در حقوق میتوان به ایفای مهریه اشاره کرد.
ایلا
برای مثال
فلانی درفیلم. فلان نقش خوبی ایفاکرد

بپرس