با جبان

لغت نامه دهخدا

باجبان. ( ص مرکب ، اِ مرکب )باجگیر. باج گیرنده که عبارت از صاحب باج است. کالرصد الذی علی طریق القافلة؛ بمانند باجبان که بسر راه باشد. ( فتوح البلدان ص 411 س 11 ): مرصاد و مرصد جای رصد باشد که باجبان بایستد. ( فتوح البلدان ص 257 س 13 ). باج گیرنده که عبارت از صاحب باج است. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( صفت اسم ) ۱ - باج گیرنده باج ستان ۲ - متصدی گرفتن باج .

پیشنهاد کاربران

بپرس