باوجود

/bAvujude/

مترادف باوجود: باعرضه، باکفایت، کارآ، کاردان، لایق

متضاد باوجود: نالایق

معنی انگلیسی:
despite, after, for, notwithstanding, regardless, with, in spite of, of personality, efficient

لغت نامه دهخدا

باوجود. [ وُ ] ( ص مرکب ) باکفایت. باعرضه. باشخصیت. کس. صاحب وجود. || ( بکسرِحرف آخر یعنی «دال »، حرف اضافه مرکب و گاه حرف ربطمرکب ) اگرچه. با وصف ِ. ( آنندراج ). با وجود اینها. با همه اینها. با این وجودها. و رجوع به وجود شود.

فرهنگ فارسی

با کفایت با عرضه

مترادف ها

notwithstanding (قید)
باوجود اینکه، باوجود

despite (حرف اضافه)
مخالف، با وجود، علیرغم، با اینکه

notwithstanding (حرف اضافه)
مخالف، با وجود، علیرغم، باوجود اینکه

but (حرف اضافه)
جز، بدون، بل، با وجود، باستثنای

فارسی به عربی

علی الرغم من

پیشنهاد کاربران

بپرس