باد

/bAd/

مترادف باد: هوا، آماس، آماه، نفخ، ورم، پف، فوت، تیز، ریح، توفان، شمیم، صرصر، نسیم، نفخه، بادا، باشد، افاده، خودبینی، تکبر، خودبزرگ بینی، غرور، فیس، نخوت، ابهت، اهمیت، شکوه، دم، نفس، بارح، برآمدگی، دمل، باطل، بیهوده، لغو

معنی انگلیسی:
wind

لغت نامه دهخدا

باد. ( اِ ) هوایی که بجهت معینی تغییر مکان میدهد. هوایی که بسرعت بجهتی حرکت کند. ریح. ج ، ریاح.ریحه. ( منتهی الارب ) ( ترجمان القرآن ). تُرهة. رکاب السحاب. اَوب. سُمَهی. سمهاء. واد: مُشتَکِره ؛ باد سخت.( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). سَیهَک ، سَهوک ، سَکینَه ؛ باد تیزرو. هَراءَة؛ سخت سرد گردیدن باد. وَرهاء؛ باد تند و شتاب. خَجَوجاة؛ باد پیوسته وزان. رخاوة، رخامی ، نَسیم ؛ باد نرم. نَیسَم ، رَیده ، رَیدانه ، رادَه ، رَخاوَه ، عَیهَل ؛ باد تند. نَعَب ، مُعصِف ، مُعصِفة، صِندید، جَفجَف ، دَروج ؛ باد تند و تیز. نَئوج ؛باد وزان. هَلاّب ؛ باد سرد باباران. هَلاّبة. ( منتهی الارب ). یوم هلاب ؛ روز باد و باران ناک. وَعک ؛ ایستادن باد. تَهم ، لَواقح ؛ بادهائی که درختان را آبستن کند.مَعاجیج ؛ بادهای تند گردانگیز. هَوجاء؛ باد سخت تندکه از بن برگیرد و ویران کند خانه ها را. تَهویش ؛ گرد و خاک آوردن باد. خَرقاء؛ باد سخت که بر یک مهب مداومت نکند. اِنْساب ؛ سخت وزیدن باد و برداشتن آن خاک و سنگریزه را. خِبراق ؛ باد که از راه دیر برآید. اِعصار؛ باد آتش دار. عقیم ؛ باد که نه ابر آورد و نه باردار کند درخت را. بادی که برانگیزد ابر و رعد و برق را. باد سخت گردآمیز. هَیرَع ؛ باد شتاب و تند بسیارغبار. هَبیب ؛ باد گردانگیز. هَبوب ، هَبوبة، هَبیبة، سَوهَق ، ساف ، سافیاء، مُسفی ، مُسَفْسِفَة، سَفون ؛ باد خاک روب. سافنة، نَفح ؛ باد سرد، قال الاصمعی : ما کان من الریاح نفح فهو برد و ما کان لفح فهو حسر. خارِم ، صُنبور، خَریق ؛ باد سرد که سخت وزد. خَروق ، نسنسة؛ سرد وزیدن باد. شَفیف ؛ باد سرد و خنک. شَفشاف ، نَحس ؛ باد سرد. دبور، حَرور؛ باد گرم که شب وزد. ( منتهی الارب ) صُنبور؛ باد گرم. عجوز؛ باد گرم که چشم را بشکند از گرما. خوصاء. لفح. ( منتهی الارب ) :
میغ ماننده پنبه ست و ورا باد نَداف
هست سدکیس درونه که بدو پنبه زنند.
ابوالمؤید.
موی سر جغبوت و جامه ریمناک
وز درون سو باد سرد و بیمناک.
رودکی.
پرّ کنده چنگ و چنگل ریخته
خاک گشته باد خاکش بیخته.
رودکی.
گلیمی که خواهد ربودنْش باد
ز گردان بشخشد هم از بامداد.
ابوشکور ( از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 208 ).
ز تاک خوشه فروهشته و ز باد نوان
چو زنگیانند بر باد پیچ بازیگر.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

شهری در آلمان ( بادن و ورتمبرگ ) ۳۹/٠٠٠ سکنه . دارای آبهای گرم معدنی .
در ترکیب آید و معنی دارندگی و اتصاف دهد آذرباد گلباد .
بیابان نشین

فرهنگ معین

[ په . ] ( اِ. ) ۱ - وزشی که در اثر جابجا شدن هوای گرم و سرد بوجود می آید. ۲ - یکی از چهار عنصر (آب ، باد، خاک و آتش ) نزد قدما. ۳ - غرور، خودبینی . ۴ - هدر، بیهوده . ۵ - ورم ، پف کردگی . ۶ - هیچ ، پوچ . ۷ - آه و ناله . ، ~به آستین کسی کردن کنایه از: کس
[ په . ] (پس . )در ترکیب با کلمة دیگر معنای دارندگی می دهد، آذرباد، گلباد.

فرهنگ عمید

باشد: زنده باد، پاینده باد، مرده باد.
۱. (هواشناسی ) هوای متحرک، حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود می آید.
۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.
۳. [مجاز] غرور، نخوت، خودبینی.
* باد بروت: ‹باد و بروت› [قدیمی، مجاز] خودبینی، خودپسندی، عجب، تکبر، غرور، باد سبلت.
* باد برین (صبا ): [قدیمی] بادی که از سمت شرق یا شمال شرقی بوزد: گیتیت چنین آید گردنده بدین سان هم / هم باد برین آید و هم باد فرودین (رودکی: ۵۲۷ ).
* باد بهاران: باد بهار.
* باد بهاری: بادی که به موسم بهار بوزد، نسیم بهار.
* باد پیمودن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز] کار بیهوده کردن: سعدیا آتش سودای تو را آبی بس / باد بیهوده مپیمای که مشتی خاکی (سعدی: لغت نامه: باد پیمودن ).
* باد دبور: بادی که از طرف جنوب یا جنوب غربی بوزد.
* باد در سر داشتن: [مجاز] غرور و نخوت داشتن.
* باد سام: [قدیمی]
۱. باد سموم، باد زهرناک، باد زهرآگین.
۲. باد گرم.
* باد سبلت: [قدیمی، مجاز] = * باد بروت
* باد سرخ: ‹سرخ باد، بادرو، باد دژنام، بادژ، باد ژفا›
۱. (پزشکی ) نوعی بیماری پوستی که به وسیلۀ میکروب استرپتوکک تولید می شود و از عوارض آن سرخی و تورم پوست بدن به ویژه گونه ها است: آن ها که گرفتار به بادژنام اند / گر رگ نزنند درخور دشنام اند مطبوخ هلیله بعد از آن گر نخورند / در طور طریق پخته کاری خام اند (یوسفی طبیب: مجمع الفرس: بادژنام ).
۲. [قدیمی] باد سوزان.
* باد سرد:
۱. باد خنک، باد که با سرما همراه باشد.
۲. [مجاز] نفسی که از روی حسرت و ناامیدی از سینه برآورند، آه سرد: مر آن درد را راه چاره ندید / بسی باد سرد از جگر بر کشید (فردوسی: ۷/۴۷۶ ).
* باد سموم: [قدیمی] = * باد سام
* باد شُرطه: [قدیمی] باد موافق برای کشتی رانی، باد مساعد که کشتی را به سوی مقصد براند، شرته، شرتا.
* باد شمال: باد یا نسیمی که از سمت شمال می ورزد.
* باد صبا: [قدیمی] باد برین، بادی که از سمت شرق یا شمال شرقی بوزد.
* باد صرصر: باد سخت، باد تند و شکننده، تندباد.
* باد فرودین: [قدیمی] بادی که از سمت جنوب یا جنوب غربی بوزد، باد دبور، باد جنوب: خلقانش کرد جامهٴ زنگاری / این تندوتیز باد فرودینا (دقیقی: ۹۵ )، گیتیت چنین آید گردنده بدین سان هم / هم باد برین آید و هم باد فرودین (رودکی: ۵۲۷ ).
* باد کردن: (مصدر متعدی )
۱. دمیدن باد در چیزی.
۲. (مصدر لازم ) پرباد شدن داخل چیزی.
۳. (مصدر لازم ) ورم کردن.
۴. (مصدر لازم ) [مجاز] فیس وافاده کردن، با کبر و غرور رفتار کردن.
۵. (مصدر لازم ) [عامیانه] بر جا ماندن و به فروش نرسیدن کالایی.
۶. (مصدر لازم ) در بازی ورق، برنده نشدن ورق و باطل شدن آن.
* باد گشتن: (مصدر لازم ) [قدیمی، مجاز]
۱. بر باد شدن، بر باد رفتن، هدر شدن.
۲. هیچ شدن، نابود شدن: کنون آنچ دی بود بر ما گذشت / گذشته همه نزد ما باد گشت (فردوسی: ۵/۲۰۵ ).
* باد گلو: = آروغ
* باد گند: (پزشکی ) [قدیمی] ورمی که در خایۀ مرد پیدا می شود، باد خصیه، باد فتق، فتق.
* باد مخالف: [مقابلِ باد موافق] بادی که برخلاف جهت حرکت کشتی بوزد.
* باد مراد: باد موافق که کشتی را به سوی مقصد ببرد.
* باد مفاصل: (طب قدیم ) درد مفاصل، رماتیسم.
* بادوبروت: [قدیمی، مجاز] = * باد بروت: چند دعویّ و دَم و بادوبروت / ای تو را خانه چو بیت العنکبوت (مولوی: ۱۲۹ ).
* بادوبود: [قدیمی، مجاز] کبر، غرور، خودبینی.
* بادوبید: [قدیمی، مجاز]
۱. هدر.
۲. بی فایده، بیهوده.
* بر باد دادن: (مصدر متعدی )
۱. به باد دادن.
۲. در معرض باد قرار دادن چیزی تا باد آن را ببرد.
۳. تلف کردن و نابود ساختن چیزی از سرمایه و دارایی خود: عمر پیری چو جوانی مده ای پیر به باد / تیرت انداخته شد نیز کمان را منداز (ناصرخسرو: ۱۱۱ ).
* بر باد رفتن: (مصدر لازم ) نابود شدن، تلف شدن، ضایع شدن، از دست رفتن.

فرهنگستان زبان و ادب

{wind} [علوم جَوّ] حرکت هوا نسبت به سطح زمین

گویش مازنی

/baad/ ورم – آماس - رماتیسم

واژه نامه بختیاریکا

دردهای پیش از زایمان؛ باد گِریدِن
متوازن؛ هم ردیف. مثلاً نبش توت بیل به باد توا مو بو یعنی نبش اتاقت بزار به ردیف اتاقهای من باشه
با؛ بوف؛ پَندَو
وا

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باد به معنای هوای متحرک است. از آن به مناسبت در باب هایی همچون طهارت، صلاة، حج، سبق و رمایه، نکاح، صید و ذباحه، غصب و دیات سخن رفته است.
۱) برخی قدما باد را همچون آفتاب، از (مطهرات) شمرده اند. ۲)از شرایط حصول طهارت به آفتاب آن است که خشکانیدن، مستند به آن باشد؛ لیکن در اینکه آیا دخالت مثل باد در خشکیدن، به حصول طهارت زیان می رساند یا نه، اختلاف است.
ادرار کردن رو به باد
ادرار کردن رو به باد، کراهت دارد.
باد و وجوب نماز آیات
از اسباب وجوب نماز آیات، به قول مشهور، وزیدن بادهای ترسناک است.
تعیین قبله از روی جهت وزش باد
...

دانشنامه عمومی

باد یکی از نمودهای انرژی خورشید و همان هوای متحرک است. [ ۱] باد از نظر علم فیزیک دارای انرژی است و می تواند منبع تولید انرژی بوده یا از انرژی نهفته در آن برای مصارف بشری مانند آسیاب کردن گندم یا جو یا تولید الکتریسیته استفاده کرد. از آنجاییکه باد یک پدیده متحرک است می توان از آن به عنوان یک منبع طبیعی و یک منبع انرژی برای به حرکت درآوردن اجسام استفاده کرد. ماهیت باد هوا است و باد از ماده ای به نام هوا تشکیل شده است؛ بنابراین باد دارای گازهای مختلفی می باشد که این گازها، گازهای تشکیل دهنده هوا هستند. به طور کلی تر، به حرکت گاز در جَو باد گفته می شود.
باد جریان هوایی است که از مراکز دارای فشار زیاد به طرف مراکز کم فشار به حرکت در می آید؛ بنابراین عامل ایجاد و حرکت باد فشار است. به عبارتی اگر در بین دو نقطه از اتمسفر به طور طبیعی یا مصنوعی اختلاف فشار ایجاد شود باد بوجود آمده و باد حرکت خواهد کرد. هر چه شیب فشار ( تفاوت فشار ) بین دو نقطه بیشتر باشد شدت جریان هوا نیز بیشتر خواهد بود. تفاوت فشار دو نقطه را گرادیان فشار می گویند. گرادیان فشار را می توان تحت یک رابطه علمی بیان کرده و برای آن رابطه علمی و واحدی مستقل تعریف و بیان نمود.
گرم شدن زمین و جو به طور نابرابر و به وجود آمدن اختلاف فشار از عوامل اصلی تولید جریان های باد هستند. انرژی تابشی خورشید وقتی به سطح زمین برسد تبدیل به انرژی حرارتی می شود. این انرژی باعث تشکیل محدوده ای کم فشار می شود که باد را به وجود می آورد. سرعت باد نسبت به ارتفاع از سطح دریا تغییر می کند. ویژگی های فیزیکی عوارض سطح زمین یکی از مهم ترین عواملی است که در سرعت باد تأثیر می گذارد. [ ۲]
بادها عموماً براساس درجهٔ قدرت و سرعت، نوع نیرویی که موجب به وجود آوردنشان است و محل جغرافیایی که رخ می دهند یا اثر می گذارند دسته بندی می شوند. باد یک کمیت بُرداری است، دارای دو مشخصهٔ سَمت و سرعت. سمت و سرعت یا از طریق مشاهده یا با استفاده از ابزارهای ویژه اندازه گیری می شوند. [ ۳] [ ۴]
منظور از توان بادی تبدیل انرژی باد به نوع سودمندی از انرژی مانند انرژی الکتریکی است که این کار به وسیله توربین های بادی صورت می گیرد. در آسیاب های بادی از انرژی باد مستقیماً برای خرد کردن دانه ها یا پمپ کردن آب استفاده می شود. در انتهای سال ۲۰۰۶ میزان ظرفیت تولیدی برق بادی در سراسر جهان برابر ۷۳٫۹ گیگاوات بود. گرچه این میزان چیزی در حدود یک درصد از کل انرژی الکتریکی تولیدی در جهان به شمار می آمد، در طول بازهٔ زمانی میان سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۰۶ تقریباً چهار برابر شده است. در این میان، کشورهای دانمارک با ۲۰ درصد، اسپانیا با ۹ درصد و آلمان با ۷ درصد از نظر درصد تولید برق بادی از کل تولید انرژی الکتریکی در جایگاه های نخست قرار دارند.
عکس بادعکس بادعکس بادعکس باد

باد (آذربایجان). باد ( به لاتین: Bad ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان قوبا واقع شده است. [ ۱] باد ۴۸۲ نفر جمعیت دارد. [ ۲]
عکس باد (آذربایجان)عکس باد (آذربایجان)

باد (آلبوم). باد عنوان آلبومی مشترک از کیهان کلهر و اردال ارزنجان است که در نوامبر سال ۲۰۰۴ در استانبول ضبط شد و در سال ۲۰۰۶ توسط ئی سی ام رکوردز پخش شد و دوازده آهنگ دارد که بداهه نوازی بر اساس مقام های موسیقی ایران و ترکیه است. [ ۳]
این آلبوم در بهار ۱۳۸۵ نیز با عنوان تا بیکران دوردست در ایران توسط موسسه فرهنگی هنری آوای دوست پخش شد.
• کیهان کلهر - کمانچه
• اردال ارزنجان - باغلاما
• نسخه ئی سی ام رکوردز ۱۲ آهنگ دارد.
• «باد ۱»
• «باد ۲»
• «باد ۳»
• «باد ۴»
• «باد ۵»
• «باد ۶»
• «باد ۷»
• «باد ۸»
• «باد ۹»
• «باد ۱۰»
• «باد ۱۱»
• «باد ۱۲»
عکس باد (آلبوم)

باد (فیلم ۱۹۲۸). باد ( انگلیسی: The Wind ) فیلمی در ژانر رمانتیک به کارگردانی ویکتور شوستروم است که در سال ۱۹۲۸ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به لیلین گیش اشاره کرد.
عکس باد (فیلم ۱۹۲۸)

باد (فیلم ۱۹۹۲). «باد» ( انگلیسی: Wind ( film ) ) فیلمی در ژانر اکشن به کارگردانی کرول بالارد است که در سال ۱۹۹۲ منتشر شد.
متیو موداین
جنیفر گری
کلیف رابرتسون
جک تامپسون
استلان اسکارشگورد
• ربکا میلر
عکس باد (فیلم ۱۹۹۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

باد baud در مهندسی، واحد سرعت انتقال سیگنال هایی که معادل یک پالس در ثانیه است و نیز اندازه گیری سرعت انتقال سیگنال های بین دستگاه های الکترونیکی، مانند رایانه و تلگراف. تا اوایل دهه ۱۹۹۰، به عنوان واحد اندازه گیری سرعت مودم به کار می رفت، ولی چون مودم هایی با سرعت کمتر در دسترس بودند، سرعت باد را معمولاً معادل ارسال سیگنال ها، یعنی بیت بر ثانیه، به حساب می آورند. این مسئله در سرعت های بالاتر اما متفاوت است.

باد (باورهای عامیانه). پیشینیان باد را هشت قسم دانسته اند که چهار قسم از آن، بادهای رحمت و چهار قسم دیگر بادهای عذاب اند. تصور باد به سبب فایده در فصل خرمن کوبی، تصوّری از نوع دهقانی است. روستاییان به هنگام خرمن کوبی برای انگیزاندن باد، خشکه برگ های گیاهی را، که «بادانگیز» نامیده می شود، در دستان خود می سایند و به هوا می پاشند. عوام هرگاه بخواهند باد سخت را فروبنشانند، انبری به دست دختربچه ای می دهند و او را وامی دارند که آن را به حیاط پرتاب کند تا باد فرو بنشیند. مردمان به دیدن بادی که از سوی قبله می وزد دست به صورت می کشند و صلوات می فرستند. اگر مرغی پرهای خود را تکان دهد، نشانۀ آن است که باد خواهد وزید. باد در خوابگزاری ها نیز دلالت های فراوان دارد، مثلاًً، اگر باد درختی را از جا برکند تأویل آن این است که عذاب و هلاکی در خواهد رسید. یا آن که باد سرد نشانۀ عذاب و باد سخت نشانۀ آشنایی با بیگانه ای است. در مجموع، باد در خواب نشانۀ بشارت است.

مترادف ها

blast (اسم)
وزش، باد، دم، انفجار، صدای انفجار، بادزدگی، جریان هوا یا بخار، صدای شیپور، صدای ترکیدن

air (اسم)
هوا، باد، جریان هوا، فضا، نسیم، استنشاق، هر چیز شبیه هوا، نفس، شهیق، سیما، اوازه، اواز، اهنگ، نما

wind (اسم)
باد، نفس، نفخ، انحناء، پیچ دان

gale (اسم)
باد، طوفان

windiness (اسم)
باد، اطناب، دارای باد

flatulence (اسم)
باد، لاف، نفخ شکم، باد شکم، طمطراق

squall (اسم)
باد، فریاد، ضجه، بوران، توفان، باد بی سابقه و شدید

emphysema (اسم)
باد، نفخ، امفیزم

whiff (اسم)
وزش، باد، بو، پرچم، پف، دود، نفخه

flatulency (اسم)
باد، لاف، نفخ شکم، باد شکم، طمطراق

turgidity (اسم)
باد، بادکردگی، ورم، اماس، طمطراق، تورم

فارسی به عربی

انفجار , ریح , عاصفة , هواء
( باد(درعضوی از بدن ) ) انتفاخ

پیشنهاد کاربران

واژه باد کاملا پارسی است و ریشه ی پهلوی دارد در عربی می شود ریاح در ترکی می شود یوزگر این واژه یعنی باد صد درصد پارسی است.
منابع ها. فرهنگ لغت معین
فرهنگ بزرگ سخن
واژه باد کاملا پارسی است چون در عربی می شود ریاح در ترکی می شود R�zg�r این واژه یعنی باد صد درصد پارسی است.
#ترنج
این واژه از ریشه پارسی بادرنگ است که اورب ها ( عرب ها ) ان را ترنج گویند و امروزه در فارسی نیز از ان بهره میبرند.
واژه بادرنگ از ریشه ایران باستان و اوستایی است.
باد رنگ
در نسک ( کتاب ) پهلوی آن را وادرنگwādrūng گفته اند.
...
[مشاهده متن کامل]

مگول ها یا منگول ها ( مغول ) آن را باترنگ میگویند از ریشه وادرنگ پارسی
اورب ها آن را اترنج میگویند از ریشه وادرنگ پارسی
بادرنگ = واد رنگ = واد یا باد رنگ است
#باد
واژه باد از ریشه ایران باستان و آریایی
Hw�Hatah
است در اوستایی آن را وادتا یا وادها vāta گفته اند
که در گذر سده ها به واد و امروزه به باد دگرگون شده است.
تمام سرزمین های ترک زبان که در گذشته پارسی زبان بوده اند هنوز از ریشه پارسی باد بهره می برد
https://en. m. wiktionary. org/wiki/Reconstruction:Proto - Iranian/HwáHatah
واژه went ونت در انگلیسی
واژه went وونت ( با او گفته میشود ) در فرانسه
واژه ونتو vento در ایتالیایی
واژه vint وینت در رومانیایی
واژه. viento وینتو در اسپانیایی
همگی از ریشه پارسی و ایرانی واد و باد است.
https://en. m. wiktionary. org/wiki/ventus#Latin
بادرنگ یا وارد رنگ به چم برنگ واد یا باد است.
چرا این نام ؟
به لیمویی که در هندوستان و اپاختر ( شمال ) ایران کشت میشود و اسیدی تر است و بعد از خوردن آن شما دم بر میآوری و ها میکنی ( واکنش به خوردن تندی و ترشی زیاد ) بادرنگ گفته میشود. از این میوه برای بیماری های تنفسی مانند سرماخوردگی که باز کننده کانال های هوایی بدن است بهره برده میشود
و گزینش این نام از سوی ایرانی ها نشان دهنده آشنایی ایشان با ویژگی ها سودمند این میوه برای بیماری ها هزاران سال پیش است
@iranaryan
مارادر ایتا دنبال کنید

در ترکی آذری میگیم یِل.
فعل دعایی، هم برای دعای نیک وخیر بکارمی رود، مانند زنده باد، سلامت باد، و هم در نفرین مانند، مرده باد.
معنی هوا و. . . .
رکاب السحاب
توفان
نسیم
باد:
دکتر کزازی در مورد واژه ی باد می نویسد : ( ( باد در پهلوی وات wāt بوده است . ) )
( ( یکی آتشی برشده، تابناک؛
میانْ بادو آب از بَر ِتیره خاک. ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 188 )
باد :اسب تند رفتار
گفت بر باد نِه پی ِ خاکی
تا زمینت بگردد افلاکی
( جبرئیل ) گفت پای خاکی تن را بر اسب ( براق ) بگذار و سوار شو تا فرشته ی افلاکی غلام و بنده تو گردد.
هفت پیکر نظامی، تصحیح دکترثروتیان، ۱۳۸۷، ص۳۸۵.

می توان از باد روز که بیست و دومین روز در هرماه در گاهشمار یا گاهنامه پارسی است یاد کرد. .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس