باداورد

/bAdAvard/

مترادف باداورد: ( بادآورد ) بادآورده، مفت

معنی انگلیسی:
blessed thistle

لغت نامه دهخدا

( بادآورد ) بادآورد. [ وَ ] ( اِخ ) نام گنج دویم است از هشت گنج خسروپرویز. گویند قیصر گنجی از زر و گوهر بیکی از جزایر حصینه میفرستاد اتفاقاً باد کشتی را بحوالی اردوی خسروپرویز آورد و او آنرا متصرف شد و باین نام موسوم گشت. ( برهان : بادآور ) ( آنندراج ) ( غیاث ) ( انجمن آرا ) ( سروری ) ( جهانگیری ) ( رشیدی ) ( ناظم الاطباء ) :
گر بگرد گنج بادآورد گردم فی المثل
آن ز بختم خار بادآورد گردد درزمان.
منجیک.
نعمت فردوس یک لفظ متینش را ثمر
گنج بادآورد یک بیت مدیحش را ثمن.
منوچهری.
و ازجمله گنجها چون... و گنج بادآورد... ( مجمل التواریخ و القصص ص 81 ).
بخدمت پیش تخت شاه شاپور
چو پیش گنج بادآورد گنجور.
نظامی.
رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 250 و گنج بادآورد شود.

بادآورد. [ وَ ] ( اِ مرکب ) بمعنی بادآورد است که بوته خار شوکةالبیضاء باشد. ( برهان ). نام بوته خاریست سفید و دراز بقدر یک ذرع در نهایت خفت و سبکی که بیشتر در زمین ریگ بوم و دامن کوهها روییده و خارش انبوه شود و گل آن بنفش و سرخ و سفید هم میباشد و تخمش بخسک میماند و بعربی شوکةالبیضاء خوانند. ( برهان : بادآور ). و رجوع به غیاث و آنندراج و جهانگیری شود. گیاهی است که بتازی شوکةالبیضاء خوانند، بواسطه سبکی آنرا بادآورد گویند. ( فرهنگ سروری ). خاریست که بوته آن در زمین ریگ و دامن کوهها بیشتر بود و ساقش بسطبری انگشت و قد آن بمقدار یک گز بود، اول که برگ بیرون آورد چون گیاهی باشد و در آخر خار گردد و خارش انبوه و دراز و سفید باشد و گل او بنفش و سرخ و سفید. منجیک گوید :
گر بگرد گنج بادآورد گردم فی المثل
آن ز بختم خار بادآورد گردد درزمان.
( از فرهنگ رشیدی ).
گیاهی است داروئی از تیره سینانتره و از جنس کنگر و خاردار و قمه آن سفید و بتازی شوکةالبیضاء و بادآور نیز گویند. ( ناظم الاطباء ). مانند خسک است و خارش از خسک درازتر است. ( نزهةالقلوب ). سفیدخار. سپیدخار. اسفیدخار. اسپیدخار. خِنگ بید. کنگر سفید. اشترگیاه. سَزَد. جاورد. گوالفت. حباورد. رأس القنفذ. اقنثالوقی . اقنتالوقی. اقنیتون. خسک. شوک الدواب. خارخسک. حسک. شویکه. شوکة. خرشف. حکه. شوکةالمبارکه.رأس الشیخ. باذآور. رجوع به ذخیره خوارزمشاهی و قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 237 و الفاظ الادویه و تحفه حکیم مؤمن شود. ( فرهنگ فرانسه بفارسی نفیسی ، ذیل ). و رجوع به اشترغاز شود. مؤلف اختیارات بدیعی آرد:بادآورد را شوکةالبیضاء گویند و نبات وی در زمین ریگ ، دامن کوهها بیشتر روید و ساق وی بستبری انگشت بودو قد آن مقدار یک گز باشد و کمتر باشد و بیشتر در روی زمین پهن باشد، رنگ وی بسپیدی زند و گل وی بنفش وسفید رنگ بود و سرخ و سفید نیز بود و تخم وی مانند تخم خسک دانه بود و نبات وی خارناک بود خارهای دراز وسفید و بهترین وی آنست که ورق وی سفید بود و تازه وطبیعت آن گرم و خشک در درجه اول و گویند سرد است در اول و بیخ وی سرد و خشک است و منفعت وی آنست که مسهل بلغم لزج بود و در وی قوه محلل و مفتح هست خاصه تخم وی و نافع بود جهت اورام بلغمی و نفث دم و تبهاءبلغمی کهن و ضعف درد دندان چون بطیخ آن مضمضه کنند و گزندگی جانوران و عقرب چون بر وی ضماد کنند نافع بود و دیسوقوریدوس گوید: بیخ وی چون بجوشانند جهت نفث دم و درد معده و اسهال کهن نافع بود و بول براند و بر اورام بلغمی ضماد کنند نافع بود و اگر تخم وی بیاشامند کزاز را نافع بود و گزندگی جانوران ، و اگر دأالثعلب به بیخ آن حک کنند بغایت سودمند بود و مجرب وشربتی از وی یک درم و نیم بود اما مضر بود بشش و مصلح وی افسنتین بود و شیخ الرئیس گوید بدل وی در تبهای بلغمی شاه ترج بود، روستائیان شیراز آنرا بدرود خوانند. ( اختیارات بدیعی ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( باد آورد ) گنج خسرو پرویز . گویند قیصر گنجی از زر و گوهر بیکی از جزایر حصین میفرستاده اتفاقا باد کشتی را به حوالی اردوی خسرو پرویز آورد و او آن را متصرف شد و گنج باین نام موسوم گشت .
( اسم ) ۱ - گیاهی خاردار از تیر. مرکبیان و از دست. لوله گلی ها و از جنس خار تاتاری ( در حقیقت گونه ای از خار تاتاری است ) . این گیاه یکساله است و در اکثر نقاط زمین خصوصا آسیا و اروپای مرکزی میروید و گلهایش در تداوی مورد استعمال دارند خار مقدس شوک مبارک مبارک دیکنی شوقت اوتی شوکه المبر که باذ آورد . ۲ - کنگر خر ۳ - نام عام گونه های مختلف گیاهان خاردار تیر. مرکبیان از نوع خارخسک و غیره . ۴- نوایی است از موسیقی .

فرهنگ معین

( باد آورد ) (وَ ) (اِمر. ) ۱ - گیاهی است خاردار و سفید رنگ با ساقة راست و برگ های بزرگ پوشیده از تار و گل های سفید، سرخ یا بنفش . ۲ - نوایی است از موسیقی .

فرهنگ عمید

( بادآورد ) گیاهی خودرو با ساقه های راست و خاردار و گل های بنفش که برگ آن مصرف دارویی دارد، کنگر سفید، خاراسپید، خارسپید، سپیدخار، اقتنالوقی، شوکة البیضا: گر به گرد گنج بادآورد گردم فی المثل / آن ز بختم خار «بادآورد» گردد درزمان (منجیک: شاعران بی دیوان: ۲۴۵ ).

واژه نامه بختیاریکا

( باد آورد ) از قرن 8 بزرگترین واحد ایل بختیاری از تیره تبدیل به طایفه گردید. چهارلنگ و هفت لنگ تعریف شد و از آن تاریخ تحولات زیادی در زمینه جغرافیا، تقسیمات بصورت مداوم بوجود آمد. بدین سبب هنوز اجماعی بر روی چارت بختیاری وجود ندارد. برآیند نظریات متعدد از میان کتب و ماخذ شفاهی بدین گونه می باشد. ( تش ) ( ت ) شیخ روات؛ ( ط ) بابادی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بادآورد. بادآوَرْد، گیاهی از تیره مرکبان خاردار است.
واژه بادآورد (معرب آن باذاوَرد یا بادَوَرْدْ) فارسی و به معنی «بادآورده» است، و دلیل این نامگذاری، همچنان که برخی از مؤلفان و فرهنگ نویسان نیز ذکر کرده اند، سبکی بوته آن بوده «که چون خشک گردد باد آن را برکَنَد و پراکنده نماید». ازینرو، گفته داود انطاکی که این واژه «فارسیٌ نَبَطیٌ معناهُ الشَوکة البیضاء» یا نظر ابن بِکْلارِش المُستعینی فی الطّب ، که «بادَوَرد» معرّب «بادِوَرد» فارسی به معنی «بادِ گل سرخ» است، درست نیست.

نامهای دیگر گیاه بادآورد و علت نامگذاری
چنانکه از منقولات ابن بیطار برمی آید، گیاه بادآورد همان اقنثالوقی دیسقوریدوس، به معنی «خارسفید»، است که مؤلفان یا مترجمان قدیم آن را در عربی به «الشَوْکَة البیضاء»، به همان معنی، ترجمه کرده اند. این نامگذاری یونانی و ترجمه آن به دلیل سفیدنمایی ساقه ها و برگهای کُرکْدار بوته این گیاه بوده است.در گویشهای فارسی و عربی این گیاه را به نامهای دیگری نیز خوانده اند، مانند «نقد»، «عُصْفُر بَرّی»، «مرجون»، «عس» در عربی و «جُولاه کَش» در گویش سیستانی.

عدم قطعیت دانشمندان در مورد هویت گیاه بادآورد
مؤلفان قدیم بادآورد را به اختلاف (مثلاً در مورد گُلهای مرکّب مدوّر، درازای ساقه ها و برخی از خواص درمانی آن) وصف کرده اند.
این اختلاف ناشی از خَلط دو یا چند گیاه از همان تیره مرکّبان یا جز آن ها بوده که کمابیش مشابهتهایی از حیث ظاهر یا خواص دارویی داشته اند؛ مثلاً مؤلف ناشناخته تحفة الاحباب و عبد الرزّاق جزائری در کشف الرموز آن را مرادف «عُصْفُر» (کاجیره) و بسیاری آن را معادل «شُکاعی» عربی، و برخی آن را معادل «فَراسیون» دانسته اند، در حالی که عصفر (= قُرطُم = کاجیره) معادل L.
Carthamus tinctorius، شُکاعی (= اَقَسون) معادل Onopordon acanthium یا Bon.
O.
arabicum (محتملاً)، و فراسیون معادل L.
Marrubium vulgare است.(برخی از مؤلفان، مانند ابوریحان بیرونی و ابن میمون و عقیلی خراسانی، تفاوت میان بادآورد و شکاعی را تصریح کرده اند).به هرحال، به سبب نارسایی وصفهای قدیم یا اختلاط چند گیاه، دانشمندان غربی نتوانسته بودند هویت قطعی بادآورد را تعیین کنند؛ لذا گیاهان گوناگونی از تیرة مرکّبانِ خاردار (از جنس Cirsium و Onopordon و Echinops و جز اینها) پیشنهاد شده است .
L.
Schlimmer, Terminologie medico-pharmaceutique et anthropologique francaise-persane, typeset repr.
, Tehran ۱۹۷۰.
، ص ۱۱۰. و ظاهراً به اقتباس از او، محمد معین و دایرة المعارف فارسی، ذیل «بادآورد»، نام علمی آن را، به صورت نادرست، Cardus benedictus (در واقع، Cnicus Gaertn.
benedictus = «الشوکة المُبارکة») ذکر کرده اند. سرانجام دایماک و همکاران پس از بررسی بادآوردهایی که از ایران به بازارهای هند صادر می شده، آنها را با تحقیق عقیلی خراسانی منطبق یافته و هویت واقعی آن ها را Volutarella divaricata تشخیص داده اند.

خواص دارویی گیاه بادآورد
...

دانشنامه عمومی

بادآورد. بادآورد ( نام علمی: Notobasis ) نام یک سرده از تیره کاسنیان است.
عکس بادآوردعکس بادآوردعکس بادآورد

بادآورد (گیاه). بادآورد ( نام علمی: Notobasis syriaca ) نام یک گونه از سرده بادآورد است.
عکس بادآورد (گیاه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بادآورد. بادْآوَرْد
این نام احتمالاً به گیاهانی از خانوادۀ کاسنیاطلاق می شده که به علت سبکی آن ها به راحتی به وسیلۀ باد جابه جا می شده اند. گاهی به آن ها نام شوکة البیضاء به معنی خارِ سفید داده اند زیرا ساقۀ این گیاهان سفید و برگ های آن ها کرکدار بوده است. برای بادآورد نام های علمی گوناگونی نقل کرده اند، اما نمی توان به یقین در مورد هیچ کدام از آن ها اظهار نظر قطعی کرد، ولی آنچه مسلّم است، این گیاهان می توانند به جنس هایی از قبیل Cirsium، Onopordon، Echinups و Volutaria متعلّق باشند. در منابع گیاه داروشناسی قدیم برای این گیاه مزاج گرم و خشک و خواص دارویی فراوان از قبیل مقوّی معده، ادرارآور، خردکنندۀ سنگ های کلیه و مثانه، بهبود خارش داءالثّعلب و پادزهر برای سمّ عقرب و مار ذکر کرده اند.

پیشنهاد کاربران

بپرس