بادبه دست


مترادف بادبه دست: اسراف کننده، خراج، باددست، متلف، مسرف، ول خرج ، آس وپاس، تهی دست، مفلس، هیچ کاره ، بدبخت، بدشانس، بی طالع، مفلوک

متضاد بادبه دست: مقتصد، ثروتمند، غنی، خوش شانس

فرهنگ معین

(بِ. دَ ) (ص مر. ) ۱ - محروم ، بدبخت . ۲ - آدم بیهوده کار.

فرهنگ عمید

۱. بیکاره.
۲. تهیدست و مفلس.
۳. محروم، بی حاصل: تکیه بر چار چیز می نکنی / که شوی زاین امید بادبه دست (ابن یمین: مجمع الفرس: بادبه دست ).
۴. بدبخت، بادبه مشت.

پیشنهاد کاربران

باد به دست داشتن: باد به دست داشتن کنایه از محرومیت و فرط تهیدستی است.
( ( ولله ار داری به جز بادی به دست ارمر ترا
جز به خاک پای مشتی خاکسارست افتخار ) )
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص 232. )

بپرس