بارمان

فرهنگ اسم ها

اسم: بارمان (پسر) (کردی، فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: bārmān) (فارسی: بارمان) (انگلیسی: barman)
معنی: شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ، شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ، ( اَعلام ) ) از سرداران تورانی در دوران نوذر، ) نام دلاوری تورانی که با دوازده هزار سپاه و با هدیه های فراوان از سوی افراسیاب به نزد سهراب فرستاده شد تا بکوشد که رستم و سهراب یکدیگر را نشناسند و او پیوسته با سهراب بود، به معنی شخص محترم و لایقِ دارای روح بزرگ، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دورةماد
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم کردی، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

بارمان. ( اِ ) کلمه فارسی بمعنی شخص محترم و لایق دارای روح بزرگ. ( یوستی از فرهنگ شاهنامه شفق ).

بارمان. ( اِخ ) نام یکی از پهلوانان توران است. ( برهان ) ( رشیدی ) ( فرهنگ سروری ) ( جهانگیری ) ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ). نام پهلوانی بوده تورانی و معروف است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). نام پهلوان تورانی که در جنگ دوازده رخ رهام بن گودرز او را کشته. ( شرفنامه منیری ) ( دِمزن ). رجوع به شعوری ج 1 ورق 180 شود. نام پسر ویس پهلوان توران. ( فرهنگ شاهنامه شفق ص 38 ). و رجوع به دوازده رخ شود :
برفتند یکبارگی در زمان
چه رهام و گودرز با، بارمان.
فردوسی ( از جهانگیری ) ( فرهنگ نظام ).
|| نام مردی از بهادران ترکستان که قبادبن کاوه در جنگ افراسیاب با ایران بر دست وی کشته شد. ( حبیب السیر چ خیام ج 1صص 188-189 ).

فرهنگ فارسی

نام یکی از پهلوانان توران است

دانشنامه عمومی

بارمان (اسپانیا). بارمان دهستانی در استان آبیلای اسپانیا است.
در این دهستان ۲۴۳ نفر زندگی می کنند. مساحت این دهستان ۱۹٫۹۳ کیلومتر مربع است.
عکس بارمان (اسپانیا)

بارمان (شاهنامه). بارمان، یکی از پهلوانان تورانیِ شاهنامه است که به همراه هومان، دیگر پهلوان تورانی، از افراسیاب دستور می گیرند در جنگ میان توران و ایران، جلوی آشنایی سهراب و رستم را بگیرند. افراسیاب امید داشت که بدین ترتیب نخست رستم به دست سهراب کشته شود و سپس بارمان و هومان سهراب را بکشند.
در جنگ پشنگ که نتیجه اش هلاکت نوذر شاه ایران و تسخیر کشور بود، در حین جنگ، رزمی میان بارمان و قباد پسر کاوه آهنگر در گرفت و قباد در میدان کشته شد. سپس بارمان نیز توسط قارن برادر قباد به هلاکت رسید.
بعدها در زمان کیکاووس و کیخسرو، بارمان در نبردی تن به تن با رهام روبرو شد[ ۲] . گودرز که سپهسالار کیخسرو و پیران سپهسالار افراسیاب در درهٔ میان کوه زیبد و کوه کنابد بودند. در این نبرد سخت بخاطر جلوگیری از قتل عام بیشمار از طرفین، تصمیم به جدال تن به تن گرفته شد که بارمان با رهام هم نبرد گشت و از او شکست خورده و کشته شد. [ ۳]
قرعهٔ پنجم نبرد یازده رخ، میان رهام و بارمان افتاد هر دو سواره از جناحین وارد گودال نبرد شدند، هر دو جنگ آزموده پس از تیر باران یکدیگر دست به سنان بردند و بسیار دور هم گشتند سر انجام رهّام نیزه ای زد ران بارمان و اسب را به هم دوخت و تُرک سترگ از اسب افتاد. نیزه دوم را بر پشت او زد و از اسب پیروزمندانه پیاده شد سر از تن بارمان جدا کرد. سپس به کین سیاوش خونش را بر چهره مالید فاتحانه با درفش پیروزی بر جایگاه نشان که بالای تپه ای بود بالا رفت تا ایرانیان و تورانیان نتیجه نبرد را ملاحظه نمایند:
عکس بارمان (شاهنامه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

دوستان عزیز توجه کنند که خیلی از کلمات در گذر زمان شکل اولیه خود را از دست داده و پیدا کردن اصل و ریشه آن کاری بسیار مشکل است و باید ریشه یابی عمیق شود . بهتر است در این باره سخنان اساتید بزرگ زبان شناسی
...
[مشاهده متن کامل]
را در نظر بگیریم. اما باتوجه به اینکه همه میدانیم اکثر پژوهشگران و باستان شناسان کنونی قبول دارند ریشه بسیاری از کلماتی که حتی در زبانهای اروپایی وجود دارد فارسی است واین ارتباطی به پان پارسی و پان ایرانیسم بودن ندارد. مثلا جالب است که بدانیم کلمه ( پدی کاف ) که نام شربتی ضد سرفه و به ظاهر اسم انگلیسی دارد کاملا فارسی است. پدی همان پاد است به معنای ضد - کاف همان کفه فارسی ( لری ) استبه معنای سرفه. ( شربت ضد سرفه ) . پس ماهمگی ایرانی هستیم به همه قومیتها احترام میگذاریم . برای من که گویش لری دارم ، کرد و ترک و عرب و بلوچ و دیگر اقوام ایرانی برچشمم جای دارند و بسیار با ارزش . ما همگی ایرانی هستیم با این حرفهایی که میزنیم نباید کاری کنیم که دیگران سو استفاده کنند. ایران ، ایرانست نه ایرانستان. چو ایران نباشد ، تن من مباد. . . درود بر همه ایرانیها با هر لهجه و زبان.

ببینید barmaan با barman باهم فرق دارند
یکیش تلفظ مان داره ودیگری من
" هومان، بارمان و. . . " واژگانی ایرانی هستند.
" مان " در نامهایِ " هومان، بارمان و. . . " با واژه یِ " مَن" در زبانِ اوستایی به چمِ " اندیشیدن، اندیشه کردن، گمان کردن" از یک ریشه است. " مان" در این واژگان به روشنی با واژه یِ " گُمان" که برآمده از پیشوندِ " گُ" و واژه یِ " مان" است، همریشه است.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنین در زبانِ اوستایی واژه یِ " مَنَ" نیز به چمِ " اندیشه، ذهن، آگاهی" و " روانی، مینوی" است.
درست بمانندِ واژه یِ " Geist" در زبانِ آلمانی که هم به چمِ " روح" است و هم به چمِ " ذهن".
پَسگَشت:
رویبرگِ 1091 تا 1093 از نبیگِ " فرهنگِ واژه های اوستا"

بارمانبارمان
اگه قرار هست ایجوری ریشه یابی کنید تورکی بهترین زبان برای ریشه ساری هست
آسمان: از ریشه آسماق به معنی آویزان کردن چرا که انگار آسمان آویزان است
زمین: از مصدر مین ماق به معنی سوار شدن چون انگار هر چی سوار آن است
...
[مشاهده متن کامل]

زبان: از مصدر بان درماق ( ماندرماق ) به معنی فرو کردن چون زبان برخی ها مانند سوزن است
دنیا یا دونیا: از مصدر دونماق به معنی چرخیدن
گل: از مصدر گولماق به معنی خندیدن
بزرگ از مصدر بوگوماق به معنی بزرگ شدن
و. . . و و و هزاران کلمه الدیگر

تورانیها پارسی زبان بودند و ترک نبودند. هومان و بارمان و افراسیاب و . . . همه نام های پارسی هستند. اما مردم آذربایجان نیز بدانند که واژه هایی مانند باش ( سر، که زنده بودن و یا کیستی دارنده خود را روشن
...
[مشاهده متن کامل]
می کند ) و گوز ( گردو و چشم گردویی شکل و درشت ایرانیان در برابر چشم بادامی ها ) و آیاگ ( از بن آی و آمدن، که همراه می آید ) و گورساگ ( گرسنه شونده ) و دوداگ ( لب، بخار کننده ) و غولاگ ( گوش و شنونده ) و اوز ( صورت، بیرون ) و دیل ( دل، زبان که گویای چیزی است که در دل می گذرد ) و اَل ( دست، ابزار دست یافتن و گرفتن که در واره اَلَک و در نام شهر الیگودرز: ال ی گودرز یا دست گودرز در جنوب لرستان در بالای استان خوزستان جای دارد همه پارسی هستند. در واقع برای گستردگی زبان مشترک آریاییان ماد و پارت و پارس از یک سوی و گسترده ترین مرزهای ایران هخامنشی بود که رومیان و بیگانگان ایران را پرشیا ( به زبان پارسی ) می شناختند چون مردم ایران به گویشهای گوناگون یک زبان آریایی سخن می گفتند و تنها زبان دیگر زبان عربی بود. زبان ارمنیها نیز که آریایی هستند پس از رخنه روم و دین ترسایی ( مسیحی ) به زبان ارمنی بر پایه انجیل دگرگون گردیده است وگرنه خط و دین و زبان آنان هم پارسی بوده است. به گمان می رسد که معنی بارمان نادرست نوشته شده است و این نام باید یک صفت کُنایی ( فاعلی ) و با بارماگ ( انگشت در زبان آذزی همریشه باشد ) . به هر روی، پژوهشگران و دانشجویان زبان پارسی در جای جای میهنمان باید بسیار بکوشند. یکی از چیزهایی که به تازگی یافته ام این است که واژه سوغان یا همان پیاز خوراکی در زبان آذری از بن سُوگ - یعنی به اشک ریختن واداشتن و ماتم و عزا در زبان پارسی ساخته شده است چرا که با برش دادن و گاه با خوردن آن چشم اشک می ریزد ( مانند گریه ) . در زبان پارسی پهلوی حرف گ صدای غ را هم می دهد و سوغان هم سوگان است: اشک آور و گریه آور!

تورانی ها همزبان ایرانی ها و از نسل فریدون بودند نه مغول
ضمنا توران در اوستا و شاهنامه اومده نه منابع مغولی
شما بهتره از نامهای چنگیز و طغرل و هلاکو و . . . بهره ببری نه فارسی
در ضمن این ها برای قبل میلاد مسیح است حدود ۲۵۰۰ سال پیش که تورانیانیا همان ترکستانیها و ترکها ایران رو تیخیر میکنن و برای روحیه دادن این شاهنامه نوسته شده
به سنان بردند و بسیار دور هم گشتند سر انجام رهّام نیزه ای زد ران بارمان و اسب را به هم دوخت و تُرک سترگ از اسب افتاد
شاهنامه کلا برای تحقیر ترکها نوشته شده میبینسد که نوشته ترک قوی هیکلو کشته
حالا چطور فارسی یا کردی نفهمیدیم : )
دلاور تورانی چطور فارسی یا کردی میشه ؟
توران یا همان تورکستان
افراسیاب به تورکی میشه آلپ ار تونقا
حالا چطور تورانیها که ترک هستن باید اسم کردی یا فارسی داشته باشن؟
میدونید شاهنامه رو فردوسی تو دربار شاهان غزنوی ترک نوشته ؟
با سلام در جواب دوستی که انگلیسی کلمه رو نوشتن باید عرض کنم بارمان به انگلیسی barmaan نوشته میشه و اصلا معنی اون با بارمن فرق میکنه
پیشنهاد می کنم این اسم رو برای پسرتون نذارین گرچه خودمم این اسم رو دوست دارم و معنی خوبی هم به فارسی داره و تو شاهنامه هم هست اما به انگلیسیbarman به معنی "مردی که در پیشخوان یا پشت بار مهمانخانه یا رستوران
...
[مشاهده متن کامل]
کار می کند" میشه و اگه بخواد با غیر ایرانی ها کار کنه و یا اینکه مهاجرت کنه و. . جالب نمی شه شاید باعث تمسخر بشه

بار از شکوه وبزرگی می آید مانند بار گاه و باری
مان از اندیشه وروح
که معنی کسی که دارای روحو اندیشه بزرگ و والاست
کسی که همواره دارای فیض و رحمت است. رحمان، صفتی برای خداوند رحمان
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس