بازداری

/bAzdAri/

معنی انگلیسی:
ban, block, determent, deterrence, discouragement, dissuasion, hindrance, holdup, inhibition, prevention, prohibition, restraint, veto, suppression, falconry

لغت نامه دهخدا

بازداری. ( حامص مرکب ) نگاهداری باز. ( ناظم الاطباء ). بازیاری. عمل بازدار. رجوع به بازدار شود.

فرهنگ فارسی

نگهداری باز

فرهنگستان زبان و ادب

{blocking} [زبان شناسی] جلوگیری از عملکرد یک قاعدۀ واژه سازی بر روی واژه ای مشخص به دلیل وجود واژه ای مشابه با آن
{containment , contained use} [علوم و فنّاوری غذا] اقدامات و دستورالعمل هایی که تماس ریزاندامگان های تغییریافتۀ ژنی یا بیماری زا را با محیط خارجی محدود می کند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بازْداری ، فن شکار با باز و دیگر پرندگان شکاری مانند شاهین ، چرغ ، باشه و قوش و جز آن ها می باشد و نیز در این مقاله به ضوابط گزینش و شیوه پرورش و آموزش ، نگهداشت ، بهداشت و شناخت بیماری های این پرندگان و چگونگی درمان آنها پرداخته می شود.
بازْداری ، فن شکار با باز و دیگر پرندگان شکاری مانند شاهین ، چرغ ، باشه و قوش و جز آن ها و نیز ضوابط گزینش و شیوه پرورش و آموزش ، نگهداشت ، بهداشت و شناخت بیماری های این پرندگان و چگونگی درمان آنها می باشد.
گستردگی فن بازداری
این فن ، گرچه نه با همه تفاصیل یاد شده ، بلکه به شکل ساده و ابتدایی از دوران های باستان ، پیش از پیدایش خط شناخته شده ، و در بین النهرین ، ایران ، هندوستان ، چین ، ژاپن و مصر متداول ، و از راه های عمده تأمین خوراک بوده است این فن بعدها در یونان نیز متداول شد. شواهدی از بهره گیری از مرغان شکاری در کلده و آشور در سده های ۸ و ۷ق م به دست آمده است . کتسیاس ۱ پزشک اردشیر دوم (سده ۵ ق م ) که مدتی نیز در هندوستان به سربرده بود، درباره شکار خرگوش کوهی به یاری مرغان شکاری گزارش هایی از خود بر جای گذاشته است . بهره گیری از مرغان شکاری در چین و ژاپن از این نیز سابقه کهن تری دارد و احتمالاً به دو هزار سال پیش از میلاد باز می گردد اشعار فردوسی درباره اینکه تهمورث پادشاه افسانه ای ایران ، باز و شاهین را برای شکار پرورش داده است ، و نیز سخنان او در وصف شکار بهرام گور و همراه داشتن ۱۶۰ باز و ۲۰۰ چرغ و شاهین ، و به نخجیر رفتن خسرو پرویز با ۷۰۰ بازدار، نشانه آشنایی بسیار کهن ایرانیان با فن بازداری است . برپایه شواهد قطعی شکار با باز یکی از سرگرمی های دلپسند فرمانروایان هخامنشی بوده است بدین سان ، روشن است که افسانه های مکرر درباره بطلمیوس و کنستانتین و حارث بن معاویه بن ثور کندی ، به عنوان نخستین کسانی که با باز یا شاهین یا چرغ به شکار پرداخته اند، هیچ گونه اعتباری ندارند.
واژه شناسی باز
واژه باز و نیز باشه ، از یک مصدر اوستایی به معنای پریدن برگرفته شده است . نام های اینگونه پرندگان شکاری و برخی اصطلاحات مربوط به آن در زبان عربی نیز به طور عمده برگرفته از فارسی است : الباز و البازی ، البازدار، البزدره (بازداری )، البیزره (بازیاری )، باشق (باشه )، شاهین ، الصقر (که به روشنی معادل چغر یا چرغ است ، اما در زبان عربی همه پرندگان شکاری جز کرکس و عقاب را شامل می شود) و الزُرّق (که معرب جرّه فارسی ، و به معنی بازنر است و در زبان فارسی جرّه باز نیز گفته می شود). کردعلی بر آن است که کاربرد واژه فارسی بازدار در زبان عربی ، نشانه آن نیست که عرب ها این فن را از ایرانیان آموخته اند اما واقعیت این است که بازداری در میان عرب ها، پس از آشنایی آنان با اقوام دیگر و به ویژه ایرانیان به گستردگی رواج یافت و در عرصه دستگاه های خلافت و امارت نیز نهاد ویژه ای با هزینه هنگفت بدان اختصاص داده شد. فرمانروایان عرب ، به ویژه خلفای عباسی در این زمینه بیش از همه مقلد فرمانروایان ایران بوده اند در زبان های آرامی و ارمنی نیز برخی اصطلاحات مربوط به بازداری ، از فارسی گرفته شده است کاربرد نام های مرغان شکاری مانند بیغو، تیمور، طغرل ، سنقر، سنجر و طوغان برای انسان در میان ترکان ماوراءالنهر، نشانه اهمیت این پرندگان در میان ایشان است . این نوع شکار در ماوراءالنهر از دوران های باستان به احتمال بسیار بیش از مناطق دیگر متداول بوده ، و همچنان ادامه یافته است . گفته می شود که یکی از فرمانروایان مغول ۱۲ هزار بازیار داشته است . اگر این گزارش نیز که در سپاه تیمور لنگ ، ۲۰ هزار بازیار حضور داشته اند، درست باشد، معلوم می شود که شکار با مرغان شکاری در میان ایشان اهمیت بزرگ اقتصادی داشته ، و از راه های عمده تأمین خوراک برای سپاهیان بوده است . در امپراتوری عثمانی بیشتر اصطلاح ترکی دوغانچی را برای بازدار به کار می بردند (دوغان یا طوغان = باز، قوش ). همچنین واژه قوشچی یا چاقرچی (چغرچی یا چرغ دار) به دارندگان همین منصب اطلاق می شده است . برخی از این اصطلاحات مانند قوشچی ، در ایران نیز، به ویژه از سده ۷ق به بعد به کار می رفته است
باز در تمدن های باستان
...

دانشنامه عمومی

بازداری[ ۱] [ ۲] یا شاهین داری[ ۳] ( به انگلیسی: Falconry ) ، که گاهی به آن قوش بازی[ ۴] نیز می گویند، فن نگهداری و پرورش و تربیت پرنده شکاری و شکار کردن با آن است.
در ادب فارسی نام این فن را بازداری، بازیاری، قوش داری، قوشچی گری و شکره داری گفته اند. مردم لرستان به این فن «بازاِشکار» می گویند. در سال های اخیر اصطلاح قوش بازی نیز به کار می رود که پیشینه ای در متن های قدیمی تر فارسی ندارد.
بازداری و شاهین داری از سرگرمی های ایرانیان باستان بوده است. [ ۵] این مسئله در افسانه های سنتی ایرانیان نیز نمود داشته اشت: برای نمونه، شاهنامه، تهمورث را نخستین اهلی گرِ باز و شاهین می داند. [ ۶]
از آنجایی که در زبان عربی، برخی واژگان مربوط به بازداری ریشهٔ فارسی دارند، به نظر می رسد که خلفای اموی و عباسی تحت تأثیر ایران باستان به بازداری تمایل نشان دادند. [ ۷]
سلسله های تُرک تبار در ایران نیز چنین رسومی داشته اند. رسم بازداری تا همین اواخر در آسیای مرکزی رواج داشت. [ ۸]
در کتاب نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، حیوان باز، یار و یاورِ شکارگر معرفی شده است. [ ۹]
شواهدی از پرورش دادن و شکار با پرندگان شکاری در تمدن ها و فرهنگ های جهان موجود است. بیشتر گمان می رود که این فن در بین النهرین آغاز شده است، گرچه به نظر می رسد که مردمان صحرانشین آسیا نیز از گذشته های دور با این فن آشنا بوده اند. بازداری و شکار با پرندگان شکاری در ایران باستان رایج بوده است. پس از اسلام به ویژه در دوره صفوی ورزش ویژه شاهان و امیران شمرده می شد.
در زبان فارسی، کتاب هایی دربارهٔ این فن در دست است که به «بازنامه» معروف است. بازنامه ناصری که در دوره ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است، از این جمله است.
• جره
• طوار
• طبله
• بهله
• تولک کرده
• زردچشم
• سیاه چشم
• قزل
• طرلان
• چرغ
• بالابان
عکس بازداریعکس بازداریعکس بازداریعکس بازداری
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

بازداری (روان شناسی)(inhibition)
در روان شناسی، محدودکردن آگاهانه یا ناآگاهانۀ فرآیند یا رفتار، به ویژه دربارۀ هوس ها یا امیال. بازداری از نظر اجتماعی ضرورت دارد، زیرا موجب تأخیر در ارضای عملی لذت بخش یا جلوگیری از رفتاری مطابق با میل، مثل میل به زدن کسی در حال عصبانیت، می شود. بازداری آگاهانه در زندگی روزمره عادی است و هر زمان که انسان دو میل ناهمخوان پیدا کند، مانند میل به خوردن شیرینی و میل به کاهش وزن، اتفاق می افتد. در روانکاوی، بازداری را اغلب سازوکاری ناآگاهانه می شمرند که واسطۀ فراخود و نهاد است. زنا و قتل ازجمله محرماتی است که نوعی بازداری اجتماعی دارد. افراط در بازداری نکردن ممکن است به رفتارهای ضد اجتماعی بیانجامد یا نشانۀ بعضی اختلالات روانی باشد؛ چنان که افراط در بازداری نیز بر شخصیت فرد اثر ویرانگر دارد. بازداری عامل مهمی در شرطی سازی و یادگیری است، زیرا جاندار باید یاد بگیرد که برخی رفتارهای غریزی خود را مهار یا بر الگوهای رفتاری پیشین خود غلبه کند تا بتواند برابر الگوهای تازه رفتار کند.

مترادف ها

deterrence (اسم)
بازداشت، بازداری

inhibition (اسم)
منع، بازداری، جلوگیری از بروز احساسات

blockage (اسم)
جلوگیری، مانع، انسداد، محاصره، بازداری، ایجاد مانع

dissuasion (اسم)
بازداشت، بازداری، انصراف، دلسرد سازی

پیشنهاد کاربران

بپرس