بازکاوی دلیل اجماع

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در کتاب های فقهی و اصولی شیعه و سنی ، در کنار کتاب و سنت و عقل ، اجماع نیز به عنوان یکی از منابع احکام مطرح شده و درباره ماهیت، تعریف، شرایط، احکام و سرانجام حجیت، عدم حجیت و دلیل و مناط حجیت آن بحث ها و آرا و اندیشه های گوناگونی ارائه گردیده است.
یکی از مباحث مربوط به اجماع، خاستگاه آن است. مجتهدان و فقیهان شیعه به صراحت خاستگاه اجماع را اندیشه سیاسی اهل سنت دانسته اند و از این رو، عالمان شیعه، آنان را اصل و پایه اجماع، و اجماع را اساس و بنیاد آنان شمرده اند، اما سؤال این است که با چنین خاستگاهی، مبحث اجماع چگونه به ادبیات فقه و اصول و کلام و عقاید شیعه راه یافته است و آیا عالمان شیعی آن را معتبر دانسته اند؟ در آثار فقهی، اصولی و کلامی شیعه، بحث های فراوان و موضع گیری های متفاوتی در این زمینه شده است:۱. برخی آن را بسان اجتهاد و قیاس و تقلید، از بدعت های اهل سنت دانسته اند که با هدف سیاسی، به منظور مقابله با جریان وحیانی و آسمانی امامت و رهبری، ایجاد انحراف در مسیر صحیح امامت و مشروعیت بخشیدن به خلافت غیرقانونی در قصّه سقیفه بنی ساعده پایه گذاری شده است و نتیجه گرفته اند که اندیشه اجماع، پدیده ای ساختگی و سیاسی و وارداتی است که نباید بدان عمل شود.۲. بعضی معتقدند فقاهت و استنباط بر محور اجماع است و بدون التزام به حجیت اجماع، ستون خیمه فقه فرومی افتد و درخت فقاهت بی باروبر می گردد.۳. گروه سوم، آن قدر برای حجیت اجماع قید و شرط ذکر کرده اند که آن را از حیطه بحث واقعی و عملی، خارج ساخته و به یک مسئله فرضی محض تبدیل کرده اند؛ چنان که هیچ گاه برای آن، نمی توان مصداق خارجی یافت، و یا مصادیق آن بسیار اندک است.۴. برخی دیگر، اجماع را با ضروری فقه، مذهب و یا دین درهم آمیخته و نتایج نامطلوبی از آن استحصال کرده اند.۵. دسته ای هم حجیت و عدم حجیت اجماع را مشروط به شرایطی دانسته اند که بدون آن شرایط، اجماع فاقد اعتبار است. این عده در تحقق و فراهم بودن آن شرایط، بحث های زیادی رامطرح کرده اند.۶. گروهی نیز به اجماع به عنوان قضیه ای شخصیه نه یک قانون علمی نگریسته اند؛ بدین گونه که اگر برفرض در جایی برای کسی، از اجماع وثوق و اطمینان یعنی علم عادی و عرفی به رأی و نظر معصوم و یا سند معتبر پیدا شود، حجت است، وگرنه حجت نیست.۷. سرانجام چه بسا کسانی که با بررسی های اصولی برابر صناعت اجتهاد ، بی اعتباری اجماع را به اثبات رسانده اند، ولی آن گاه که به حوزه فقه و فتوا وارد شده اند، یا بر اساس اجماع فتوا داده اند و یا دست کم از صدور فتوا بر خلاف آن خودداری ورزیده و راه احتیاط را در پیش گرفته اند. این امر باعث گردیده که گمان رود میان فقه و اصول نوعی ناهمخوانی و ناهمگونی وجود دارد و از همین رو، گفته اند که اصولیان در بحث های خود مطالبی را اثبات می کنند و به نتایجی می رسند؛ اما در فقه یافته های اصولی شان را به فراموشی می سپارند، و چه بسا مجتهد از عناصر استنباط مانند آیات و روایات به نتیجه ای می رسد، ولی اجماع را مانع از التزام به این حکم و فتوا می داند و بر خلاف دیدگاه های اصولی عمل می کند.با توجه به رویکردهای متفاوت بحث های فراوان از زوایای مختلف و آرای گوناگونی که درباره اجماع با افراط و تفریط در اعتبار یا بی اعتباری آن ابراز شده است، ارائه بحثی جدید با رویکردی تازه به مسئله اجماع، با استفاده از تراث سلف صالح و با نظر به اندیشه های گذشتگان و نقد آن، لازم و کارساز به نظر می رسد و این پژوهش در صدد است با چنین نگرشی این مسئله را در بوته نقد علمی نهد و به چالش کشاند؛ تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
اجماع در لغت
اجماع از ماده جمع با مشتقّاتش مانند جمیع، جماعت، اجتماع و جمعه ضد افتراق و انتشار است و معنای آن گردآوری، گرد آمدن و پیوستن است که ضد جدایی، پراکندگی و گسیختگی است و در متون دینی جمع، اجتماع و جماعت، در مقابل تفرّق، انتشار و فُرقَت به کار رفته است. در کتاب های لغت برای اجماع دو معنی ذکر شده است:
← عزم
اجماع اصطلاحی که برگرفته از همان معنای لغوی است، یعنی گردآوری و پیوستگی میان آرا و اندیشه های متفرق درباره یک مطلب، که همان اتفاق نظر خاص است. این اتفاق خاص، می تواند بر دو قسم باشد:۱. در اصطلاح و عرف عام؛ ۲. در اصطلاح و عرف خاص.
← اجماع در اصطلاح عام
...

پیشنهاد کاربران

بپرس