باسق
مترادف باسق: بلند، بلندقد
لغت نامه دهخدا
باسق. [ س ِ ] ( اِخ ) دهی است به بغداد. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( تاج العروس ).
باسق. ( اِخ ) تلفظ ترکی قوم باسک . رجوع به باسک و قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1197 و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 ص 30 شود.
فرهنگ فارسی
( صفت ) بلند بالیده دراز( درخت و مانند آن ).
دهی از بغداد
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
بلند مربته
بلند بالیده
بلند، برتر، بالیده
بلند