باطیه

/bAtiye/

لغت نامه دهخدا

باطیه. [ ی َ / ی ِ] ( اِ ) بادیه. کاسه بزرگ. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ).و آن ظرفی باشد مقعر و عرب آن را ناجود گوید. معرب پاتیله. ( بحر الجواهر ). اعجمی ، مشهور است و در عربی ناجود و راووق گویند. ( نشوءاللغة ص 94 ). حربی گوید: باطیه کلمه ای فارسی است و آن ظرفی است که قسمت بالای آن گشاده و بزرگ و قسمت پایین آن تنگ و کوچک است. ( المعرب جوالیقی ص 83 ). ناجود. ابی عمر گوید: و آن ظرفی باشد بلورین که از شراب پر کنند و در جمع شرابخوران نهاده شود و از آن شراب برگیرند. ج ، بَواط. ( از اقرب الموارد ). ظرفی که در او شراب کنند. خنور شراب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). پیاله بزرگ. جام شراب. ساتگینی. ( زمخشری ). ازهری گوید ظرفی است از آبگینه بزرگ که بشراب پر کنند و از آن برگیرند آشامیدن را. آوند شراب. ظرفهای سفالین شراب. ( ناظم الاطباء ) :
ساقیان تو فکنده باده اندر باطیه
خادمان تو فکنده عنبر اندر مدخنه.
منوچهری.
برخیز هان ای جاریه می درفکن در باطیه
و آراسته کن مجلسی از بلخ تا ارمینیه.
منوچهری.
محکم کند سرهای خم تا ماه پنجم یا ششم
وانگه بیاید با فدم ، آنگه بیارد باطیه.
منوچهری.
قدح بکار نیاید برطل و باطیه خور
چنانکه گر بخرامی ، نمی نوی بخزی.
منوچهری.
هر جان که ز خم ستد قنینه
در باطیه جان کنان فروریخت.
خاقانی.
و رجوع به غرائب اللغة العربیه ص 218 شود. || ( اِخ ) صورتی از صور فلکیه از ناحیه ٔجنوبی و آن را بر مثال سری یا باطیه ای توهم کرده اندو کواکب آن هفت و نام دیگرش رأس است. ( یادداشت مؤلف ). یکی از صور جنوبی فلک که بصورت قدحی با کعب تخیل شده و مرکب از سی و یک کوکب است. شش از قدر چهارم و آنرا معلف نیز خوانند. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

یکی از صور جنوبی آسمان کاس جام .
( اسم ) ظرف سفالینی که در آن شراب نگاهدارند ابریقی که از آن در پیاله های کوچک شراب ریزند .

فرهنگ عمید

۱. (نجوم ) از صورت های فلکی نیمکرۀ جنوبی، پیاله.
۲. [قدیمی] ظرف شیشه ای بزرگی که در آن شراب می ریختند، کاسه، بادیه.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باطیه، صورت فلکی هلالی شکل با هفت ستاره که در نیمکره جنوبی آسمان است.
باطیه، صورت فلکی کوچکی با هفت ستاره در نیمکره جنوبی آسمان، بر پشت صورت فلکی شجاع، غرب صورت فلکی غُراب و در فاصله تقریبی سی درجه جنوب ستاره ذنب الاسد قرار دارد. این صورت فلکی شبیه هلالی است که دهانه اش به سوی شمال شرقی آسمان باشد.

منبع نام باطیه
منجّمان دوره اسلامی این نام را، مانند نام بسیاری از صورت های فلکی، از منابع یونانی بویژه  مَجِسطی گرفتند، ابتدا معرّب صورت یونانی (اقراطیرس، معرّب کراتریس) را به کار بردند، سپس معادل عربی (باطیه، کأس) را جایگزین آن کردند.

نام های دیگر باطیه
نام های دیگری که برای آن ذکر شده عبارت است از،  اِجّانه، کوب، ناجود، حوض، پیاله.

سابقه اسطوره ای باطنیه
...

دانشنامه آزاد فارسی

باطیِه
(یا: اقراطیرس؛ کاس؛ پیاله) صورت فلکی کوچک با هفت ستاره در نیم کرۀ جنوبی آسمان، که بر پشت صورت فلکی شجاع و غرب صورت فلکی غراب قرار دارد. شبیه به هلالی است که دهانه اش به سوی شمال شرق آسمان است. یونانیان آن را جام آپولون و رومیان افزون بر آپولون آن را جام باکوس، هرکول و اخیلُس نیز می دانستند. امروزه در زبان های اروپایی پرنورترین ستارۀ باطیه را اَلِکس می نامند که تحریف کأس عربی است.

پیشنهاد کاربران

بادیه: بیابان
باطیه: کاسه
هر دو کلمه عربی است، . بادیه به معنای "بیابان" و باطیه به معنای" کاسه "است:
برخیز ای جاریه، می در فکن در باطیه
آراسته کن مجلسی، از روم تا ارمینیه
اما باطیه در تداول پارسی زبانان بادیه تلفظ می شود و گاهی هم اشتباهاً به همین صورت نوشته می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

آن بیت معروف را باید به صورت زیر نوشت و خواند
آن یکی شیریست اندر بادیه
وین دیگر شیریست اندر باطیه
به عقیده بعضی از محققان بادیه واژه فارسی است و باطیه معرب آن است.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۵۵. )
ما در زبان ترکی بادیه را"بایدا" تلفظ می کنیم. "بایدا" ظرفی است از جنس مس که در موقع دوشیدن شیر استفاده می شود. و از کاسه بزرگتر است.
شهریار گفته:
سوری قالخیب، دولائیدان آشاردی
بایدا لارین سوتی آشیب ـ داشاردی
ترجمه: یک دفعه می دیدی که گله از دامنه ی کوه به ( اتراق ) سرازیر می شد. و موقع دوشیدن شیر در داخل بایدا ( بادیه ) شیر برکت پیدا می کرد و بادیه ها ( بایدا لار ) پر و لبریز از شیر گوسفندان می شدند.
حیدر بابا شهریار.

بپرس