باغ دار متکبر

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] باغ دار متکبر (قرآن). خداوند در قرآن کریم در سوره کهف اشاره به داستان باغ دار متکبری دارد، که در چند آیه به اعتقادات و ادعاها و .... او اشاره می کند.
باغ دار متکبر، ادعا به داشتن باغی بهتر از باغ دنیا در آخرت، در صورت تحقق قیامت می کند:کلتا الجنتین ءاتت اکلها ولم تظـلم منه شیـا وفجرنا خلــلهما نهرا• ... فقال لصـحبه... انا اکثر منک مالا واعز نفرا• ... ولـئن رددت الی ربی لاجدن خیرا منها منقلبا.هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت به همین جهت، به دوستش (در حالی که با او گفتگو می کرد) چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» .... و باور نمی کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوی پروردگارم بازگردانده شوم (و قیامتی در کار باشد)، جایگاهی بهتر از این جا خواهم یافت!» این دو باغ از نظر فرآورده های کشاورزی کامل بودند درختان به ثمر نشسته، و زراعت ها خوشه بسته بود، و هر دو باغ چیزی فروگذار نکرده بودند (کلتا الجنتین آتت اکلها و لم تظلم منه شیئا).از همه مهمتر آب که مایه حیات همه چیز مخصوصا باغ و زراعت است، به حد کافی در دسترس آنها بود چرا که، میان این دو باغ نهر بزرگی از زمین بیرون فرستاده بودیم (و فجرنا خلالهما نهرا). به این ترتیب صاحب این باغ و زراعت هر گونه میوه و درآمدی در اختیار داشت (و کان له ثمر).ولی از آنجا که دنیا به کام او می گشت و انسان کم ظرفیت و فاقد شخصیت هنگامی که همه چیز بر وفق مراد او بشود غرور او را می گیرد، و طغیان و سرکشی آغاز می کند که نخستین مرحله اش مرحله برتری جویی و استکبار بر دیگران است، صاحب این دو باغ به دوستش رو کرد و در گفتگویی با او چنین گفت: من از نظر ثروت از تو برترم، و آبرو و شخصیت و عزتم بیشتر و نفراتم فزونتر است (فقال لصاحبه و هو یحاوره انا اکثر منک مالا و اعز نفرا).بنابراین هم نیروی انسانی فراوان در اختیار دارم، و هم مال و ثروت هنگفت، و هم نفوذ و موقعیت اجتماعی، تو در برابر من چه می گویی؟ و چه حرف حساب داری؟! کم کم این افکار همانگونه که معمولی است در او اوج گرفت، و به جایی رسید که دنیا را جاودان و مال و ثروت و حشمتش را ابدی پنداشت.از آنجا که جاودانی بودن این جهان با قیام رستاخیز تضاد دارد به فکر انکار قیامت افتاد و گفت: من هرگز باور نمی کنم که قیامتی در کار باشد (و ما اظن الساعة قائمة). اینها سخنانی است که گروهی برای دلخوش کردن خود به هم بافته اند.سپس اضافه کرد گیرم که قیامتی در کار باشد، من با این همه شخصیت و مقام اگر به سراغ پروردگارم بروم مسلما جایگاهی بهتر از این خواهم یافت (و لئن رددت الی ربی لاجدن خیرا منها منقلبا). او در این خیالات خام غوطه ور بود و هر زمان سخنان نامربوط تازه ای بر نامربوطه ای گذشته می افزود که رفیق با ایمانش به سخن درآمد و گفتنی ها را که در آیات بعد می خوانیم گفت.
اعتقاد باغ دار متکبر
پندار باغ دار متکبر، نسبت به جاودانگی و فناناپذیری باغ و سرمایه های خویش این بود:واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین... • کلتا الجنتین ءاتت اکلها ولم تظـلم منه شیـا وفجرنا خلــلهما نهرا• ... فقال لصـحبه وهو یحاوره انا اکثر منک مالا واعز نفرا• ودخل جنته وهو ظالم لنفسه قال مآ اظن ان تبید هـذه ابدا.(ای پیامبر! ) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آنها دو باغ ... هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت به همین جهت، به دوستش (در حالی که با او گفتگو می کرد) چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم! » و در حالی که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود! مغرورانه در حـالی کـه در واقـع بـه خـودش ستم مـی کـرد در باغش گام نهاد، (نگاهی به درختان سرسبز که شاخه هایش از سنگینی میوه خم شده بود، و خوشه های پردانه ای که به هر طرف مایل گشته بود انداخت ، و به زمزمه نهری که می غرید و پیش می رفت و درختان را مـشـروب مـی کـرد گوش فـرا داد، و از روی غفلت و بی خبری) گفت : من باور نمی کنم هـرگـز فنا و نـیـسـتـی دامـن بـاغ مـرا بـگـیـرد)) (و دخل جنته و هو ظالم لنفسه قال ما اظن ان تبید هذه ابدا).باز هم از این فراتر رفت ، و از آنجا که جاودانی بودن این جهان با قیام رستاخیز تضاد دارد بـه فـکـر انـکـار قیامت افـتـاد و گـفت ((من هرگز باور نمی کنم که قیامتی در کار باشد)) (و ما اظن الساعة قائمة ). اینها سخنانی است که گروهی برای دلخوش کردن خود به هم بافته اند.
تعداد باغ های باغ دار متکبر
باغ دار متکبر، دارای دو باغ با محصول فراوان بود:واضرب لهم مثلا رجلین جعلنا لاحدهما جنتین من اعنـب وحففنـهما بنخل وجعلنا بینهما زرعا• کلتا الجنتین ءاتت اکلها ولم تظـلم منه شیـا وفجرنا خلــلهما نهرا• ... فقال لصـحبه وهو یحاوره انا اکثر منک مالا واعز نفرا.(ای پیامبر! ) برای آنان مثالی بزن: آن دو مرد، که برای یکی از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشاندیم و در میانشان زراعت پر برکتی قرار دادیم. هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه های فراوان،) و چیزی فروگذار نکرده بود و میان آن دو، نهر بزرگی جاری ساخته بودیم. صاحب این باغ، درآمد فراوانی داشت به همین جهت، به دوستش (در حالی که با او گفتگو می کرد) چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!»
تنبه باغ دار متکبر
...

پیشنهاد کاربران

بپرس