باغبان
/bAqbAn/
مترادف باغبان: گلکار، بستان پیرا، بستانی، بستی، چمن پیرا، نگهبان باغ
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: باغبان ( نگارش کردی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم کردی
لغت نامه دهخدا
سبک باغبان می بشاپور داد
که بردار از آن کت آید بیاد.
فردوسی.
چنین گفت با باغبان شهریارکه این مهره امروز آید بکار.
فردوسی.
چنین داد پاسخ ورا باغبان که ای نامور مرد شیرین زبان.
فردوسی.
باغبانی بباید آن بت رابا یکی پاسدار چوبک زن.
فرخی.
بشب در باغ گویی گل چراغ باغبانستی ستاک نسترن گوئی بت لاغر میانستی.
فرخی.
یکی باغبان اندر آن باغ بوددل سختش و دیده زاغ بود.
اسدی.
من جسته چو باغبان پس این بنشسته چو گربه در پی آن.
خاقانی.
چو گردد باغبان خفته بیداربباغ اندر نه گل بیند نه گلزار.
نظامی.
شاهد باغ است درخت جوان پیر شود بشکندش باغبان.
نظامی.
بلبلان نیک زهره میدارندبا گل از دست باغبان گفتن.
سعدی ( طیبات ).
باغ بین را چه غم که شاخ شکست باغبان راست غصه ای گر هست.
اوحدی.
چو گل بدامن از این باغ میبری حافظچه غم ز ناله و فریاد باغبان داری.
حافظ.
چو دید روی تو نرگس ز باغبان پرسیدشقایقست که بشکفت یا گل رخسار.
عماد.
|| کلمه باغ در این بیت بمعنی نگهدارنده باغ و اسم فاعل از بغی آمده است و شاعر بتکلف خواسته است صنعت جناس بیاورد : دل باغی باغیم باغ دایم
تو در باغ بانی و در باغبانی.
کمال الدین خواجو ( از شرفنامه منیری ).
- امثال :صورت حال و خصم خاقانی
مثل مار و باغبان افتاد.
خاقانی.
باغبان را وقت میوه گوشها کر میشود.بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
( صفت اسم ) کسی که مائ مور حفاظت و نگاهبانی باغ و پرورش گلهای آنست .
دهی از کرج است
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه عمومی
باغبان یا باغدار ( به انگلیسی: Gardener ) ، کسی است که باغبانی را به صورت حرفه ای یا سرگرمی انجام می دهد.
باغبان هر شخصی است که در باغبانی، [ ۱] احتمالاً قدیمی ترین شغل، از سرگرمی در یک باغ مسکونی، صاحب خانه که غذای خانواده را با یک باغ سبزی کوچک یا باغ میوه تکمیل می کند، تا یک کارمند در نهالستان یا سرباغبان در یک املاک بزرگ.
طراح باغ کسی است که باغ را طراحی می کند ولی باغبان شخصی است که کار را برای ایجاد نتیجه مطلوب بر عهده می گیرد.
باغبان هر شخصی است که در باغبانی، [ ۱] احتمالاً قدیمی ترین شغل، از سرگرمی در یک باغ مسکونی، صاحب خانه که غذای خانواده را با یک باغ سبزی کوچک یا باغ میوه تکمیل می کند، تا یک کارمند در نهالستان یا سرباغبان در یک املاک بزرگ.
طراح باغ کسی است که باغ را طراحی می کند ولی باغبان شخصی است که کار را برای ایجاد نتیجه مطلوب بر عهده می گیرد.
wiki: باغبان
باغبان (فیلم ۲۰۰۳). باغبان ( به هندی: बाग़बान ) فیلم بالیوودی به کارگردانی راوی چوپرا و محصول سال ۲۰۰۳ کشور هند است. در این فیلم ستارگانی مانند آمیتاب باچان و سلمان خان حضور دارند. این فیلم به نوعی بازسازی فیلم تحسین شده آمریکایی راهی به فردا ساختن محسوب می شود.
راج و بوجا زوج سالخورده ای هستند که سال ها با عشق زندگی کرده و در زندگی هیچ کم و کاستی برای فرزندانشان نگذاشتند. به خاطر بالا رفتن سن از کار بازنشسته می شوند و تصمیم می گیرند با فرزندانشان زندگی کنند که در واقع ۴ پسر هستند. وقتی فرزندانشان از این موضوع باخبر می شوند همه مشکلاتشان را پیش می کشند تا از زندگی با آنها طفره روند اما بالاخره تصمیم می گیرند این زوج عاشق را از یکدیگر جدا کرده و…
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفراج و بوجا زوج سالخورده ای هستند که سال ها با عشق زندگی کرده و در زندگی هیچ کم و کاستی برای فرزندانشان نگذاشتند. به خاطر بالا رفتن سن از کار بازنشسته می شوند و تصمیم می گیرند با فرزندانشان زندگی کنند که در واقع ۴ پسر هستند. وقتی فرزندانشان از این موضوع باخبر می شوند همه مشکلاتشان را پیش می کشند تا از زندگی با آنها طفره روند اما بالاخره تصمیم می گیرند این زوج عاشق را از یکدیگر جدا کرده و…
wiki: باغبان (فیلم ۲۰۰۳)
جدول کلمات
مترادف ها
دهاتی، ادم خشن، ادم بی تربیت، روستایی، باغبان
باغبان
باغبان، زارع، پرورنده گیاهان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
( گلشن آرای ) گلشن آرای. [ گ ُ ش َ ] ( نف مرکب ) باغبان. ( آنندراج ) . || سخت سرخ. حنایی روشن. سرخ همچون گل گلستان :
چو بشنید پرویز برپای خاست
یکی جام می گلشن آرای خواست
که بود اندر آن جام یک من نبید
به یک دم می روشن اندرکشید.
فردوسی.
چو بشنید پرویز برپای خاست
یکی جام می گلشن آرای خواست
که بود اندر آن جام یک من نبید
به یک دم می روشن اندرکشید.
فردوسی.
گلشن طراز. [ گ ُ ش َ طَ ] ( نف مرکب ) باغبان. ( آنندراج ) . گلشن آرای :
زهی گلشن طراز بزم نیرنگ
چو بوی گل نهان در پرده رنگ.
بیدل ( از آنندراج ) .
زهی گلشن طراز بزم نیرنگ
چو بوی گل نهان در پرده رنگ.
بیدل ( از آنندراج ) .
واژه باغبان
معادل ابجد 1056
تعداد حروف 6
تلفظ bāqbān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: bāypān] ‹باغوان›
مختصات ( اِمر. )
آواشناسی bAqbAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد 1056
تعداد حروف 6
تلفظ bāqbān
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [پهلوی: bāypān] ‹باغوان›
مختصات ( اِمر. )
آواشناسی bAqbAn
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
بستان آرا
ناطور
گلپا ( تلفظ: golpā ) گل پا = پای ، جزء پسین بعضی از کلمه های مرکب به معنی ' پاینده '، ' پاییدن '، گلِ پاینده و جاوید ؛ به مجاز ) همیشه دوست داشتنی شخص ) ؛ محافظ و نگهبان گل ، گلبان ، باغبان ؛ به مجاز ) خوشقدم .
گلکار، بستان پیرا، بستانی، بستی، چمن پیرا، نگهبان باغ، گل پیرا