بالین پرست

لغت نامه دهخدا

بالین پرست. [پ َ رَ ] ( نف مرکب ) دوستدار بالین. || کنایه از مردم تنبل و بیکار و هیچکاره باشد. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). کنایه از شخص بیکار و پرخواب باشد. ( انجمن آرای ناصری ). شخص تنبل و بیکار و آرام دوست که سر از بالین نتواند برداشت. ( آنندراج ). شخص شل و بیکار و آرام دوست. ( غیاث اللغات ). آرام طلب. ( هفت قلزم ). کسی که همیشه بر بستر دراز می کشد و کاهل و تنبل است. ( فرهنگ نظام ). || کنایه از خدمتکار که هیچگاه از بالین جدا نشود و بدین معنی پایین پرست نیز بیاید. ( آنندراج ). نوکر و خادم که کارش پهن کردن و برچیدن رختخواب هم هست. ( فرهنگ نظام ) :
ز چین تا قیروان بالین پرستش
ز مشرق تا بمغرب زیر دستش.
میرخسرو.
چو تو خدمت پای و نیروی دست
حواله کنی سوی بالین پرست
چو بالین پرستت بماند بجای
بمانی تو آنگاه بی دست و پای.
نظامی.
شده بالین پرست بخت من هوش
سراپا چشم و نظاره فراموش.
حکیم ریالی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) تنبل بیکاره هیچکاره .

فرهنگ عمید

۱. [مجاز] شخص تنبل و بیکاره که سر از بالین برندارد.
۲. پرستار، پایین پرست.

پیشنهاد کاربران

بپرس