بامزد حسن تو زد آسمان
نامزد عشق تو آمد جهان.
کمال اسماعیل ( از فرهنگ نظام ) ( از فرهنگ ضیاء ).
نزنم بام زد لهو و در کام که من
سر به دیوار غم آرم چو بصر بازکنم.
خاقانی.
ما و شکرریز عیش کز در خماربامزد خرمی به بام برآمد.
خاقانی.
|| کوس. نقاره. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( هفت قلزم ). || نام آهنگی است در موسیقی و مسلماً همان بامشاد است. ( یادداشت مؤلف ).