باژه

فرهنگ اسم ها

اسم: باژه (پسر) (فارسی) (تلفظ: bazhe) (فارسی: باژه) (انگلیسی: bazhe)
معنی: نام یکی از سرداران ایرانی در زمان اردشیر پادشاه هخامنشی
برچسب ها: اسم، اسم با ب، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

باژه. [ ژِ ] ( اِ ) باج. خراج. باژ. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || فاژ. خمیازه. فاژه. دهن دره :
تو زر داری و من سخن عرضه دارم
تو در باژه افتی و من در عطاسه.
انوری.

باژه. [ ژِ ] ( اِخ ) نام سرداری که در زمان اردشیر دوم و در جنگهای بین لشکریان ایران و لاسدمونی بهمراهی راثین فرماندهی سپاه ایران را داشت. رجوع به ایران باستان پیرنیا ج 2 ص 1104 شود.

باژه. [ ژِ ] ( اِخ ) ربرت باژه. ادیب انگلیسی متولد در دارلی بسال 1728 م. و متوفی در 1801 م. این مرد در پنجاه و سه سالگی شروع به نویسندگی کرد، از کتب عمده او جیمز والاس را میتوان نام برد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) واحد طول و آن معادلست با : ۱ - انداز. سر انگشتان تا آرنج . ۲ - انداز. گشادگی دو دست چون از هم بگشایند . ۳ - مقداری از دست ما بین سر انگشت کوچک و انگشت شست وجب شبر. ۴- یک بند انگشت.
ادیب انگلیسی

پیشنهاد کاربران

بپرس