بدزبانی

/badzabAni/

مترادف بدزبانی: بدگویی، سب، فحش، ناسزا، هتاکی، دشنام گویی، فحاشی

معنی انگلیسی:
blasphemy

لغت نامه دهخدا

بدزبانی. [ ب َ زَ ] ( حامص مرکب ) ژاژخایی و هرزه سرایی. ( ناظم الاطباء ). بذائت. بذائت لسان. ذرب. بذرب. بذاء. فحش. دشنام. ناسزا. بددهنی : تو همه کلفتهای مرا با بدزبانی می تارانی. ( یادداشت مؤلف ).
- بدزبانی کردن ؛ ناسزا گویی کردن. تندی و تیزی کردن :
تو با او چنین بدزبانی مکن
چنین تندی و دل گرانی مکن.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

دشنام فحش ناسزا بد دهانی مقابل خوش زبانی .

فرهنگ عمید

ناسزاگویی، هرزه درایی.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از آفات زبان، دشنام و ناسزاگوئی است و آن عبارتست از اینکه انسان از امور قبیح و مستهجن با عبارات و الفاظ صریح تعبیر کند و کلمات ناشایست و دور از شان آدمی را بر زبان جاری نماید که در اصطلاح به آن سب یا فحش می گویند. فحش مفهوم وسیعی دارد که شامل نسبت های زشت ناموسی نیز می شود.
البته الفاظ و عباراتی که اراذل و اوباش در سخنان خویش بکار می گیرند دارای مراتب مختلفی است که بعضی از آن ها از بعضی دیگر زشت تر است و بحسب عادات و موارد با هم فرق می کند لذا بعضی از فحش ها حرام و بعضی دیگر مکروه و مذموم است.بنابراین، مؤمن باید از بکار بردن الفاظ و عباراتی که بر اشیاء قبیح و مستهجن دلالت دارد اجتناب ورزد و در هنگام ضرورت نیز نباید به آن ها تصریح کند، بلکه باید به صورت کنایه و رمز به آن ها اشاره نماید، چنان که خداوند حتی به امور زناشویی تصریح ننموده، بلکه بصورت کنایه از آن به مس (قالت ربی انی یکون لی ولد و لم یمسسنی بشر) و لمس (لامستم النساء) تعبیر فرموده است.
اسباب فحش
الف) غضب: وقتی شخصی از فردی ناراحت و خشمگین می شود و قصد آزار و اذیت او را داشته باشد به او ناسزا و دشنام می دهد.ب) عادت: وقتی شخصی با فساق و فجار، اراذل و اوباش، افراد پست و فرومایه، مجالست و هم نشینی کند و با آنها رفیق و مانوس گردد بتدریج روحیات، خلقیات و عبارات آن ها در او اثر می گذارد و از آن جا که سخنان عادی آن ها توام با هرزه گویی و فحاشی به یکدیگر است به او هم سرایت می کند و ابتدا گهگاهی آن الفاظ رکیک را بر زبان جاری می سازد و به زشتی آن کلمات توجه دارد ولی بعد از مدتی قبح آن الفاظ از نظرش زائل شده و فحش دادن و فحش شنیدن برایش بصورت امری عادی در می آید و بجائی می رسد که در شرائط معمولی بطور ناخود آگاه این الفاظ زشت بر زبانش جاری می شود و کمتر سخنی می گوید که چاشنی آن فحش و ناسزا نباشد.معالجة این آفت به این است که:۱.انسان از مقدمات پیدایش غضب اجتناب کند تا نسبت به مؤمنان به خشم نیاید.۲.غضب خود را فرو نشاند و بر اعصاب خود مسلط شود.۳.از معاشرت با اهل فسق و فساد پرهیز نماید تا بتواند زبان خود را از فحش باز دارد.
← روایات
۱ـ اگر کسی پیامبر و ائمه معصومین و فاطمه زهرا (صلوات الله علیهم اجمعین) را سب و لعن کند و به آن ها دشنام و ناسزا بگوید کشتن او واجب است و هر کسی که دشنام و سب آن ها را بشنود بر او واجب است که دشنام دهنده را به قتل برساند و قتل او بر اذن ولی فقیه و حاکم شرع متوقف نیست البته به شرطی که بر جان و مال و عرض خود و یا سایر مؤمنان از ناحیه دشنام دهنده و طرفداران او خسارت جبران ناپذیری وارد نشود.باید توجه داشت که سب یکی از ائمه به سب پیامبر، و سب پیامبر به سب خدا بر می گردد و سب خدا شرک بخدا و سب به پیامبر کفر به خدا است، و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود هر کسی که علی را دشنام دهد مرا دشنام داده و هر کس مرا دشنام دهد خدا را دشنام داده است. (من سب علیا فقد سبنی و من سبنی فقد سب الله عز و جل) همچنین سب مؤمن تعزیر دارد، چنان که از امام صادق (علیه السّلام) سئوال شد دربارة کسی که مؤمنی را دشنام دهد غیر از دشنام های ناموسی) آیا بر او شلاق زده می شود؟ حضرت فرمود: «تعزیر دارد. (عن رجل سب رجلاً بغیر قذف یعرض به هل یجلد؟ قال: علیه تعزیر)»
نهی از دشنام فرشتگان
...

مترادف ها

abuse (اسم)
خفت، خواری، سوء استعمال، توهین، فحش، پرخاش، تهمت، بد زبانی، بد دهنی، سب

profanation (اسم)
بد زبانی، بی حرمتی، کفر گویی

swearword (اسم)
فحش، بد زبانی، بد دهنی، ناسزا، کفر گویی، قسم دروغ

vituperation (اسم)
توهین، بد زبانی، سرزنش، بد گویی، ناسزا گویی، توبیخ

فارسی به عربی

سیء

پیشنهاد کاربران

بپرس