بدگمانی

/badgomAni/

مترادف بدگمانی: بدبینی، سوء ظن

متضاد بدگمانی: حسن ظن

معنی انگلیسی:
cynicism, distrust, suspicion, suspiciousness

لغت نامه دهخدا

بدگمانی. [ ب َ گ ُ / گ َ ] ( حامص مرکب ) سؤظن. ( ناظم الاطباء ). اسائه ظن. ( یادداشت مؤلف ). بدخیالی. ( از ولف ) : گفت... آنچه صواب است بباید نبشت چنانکه هیچ بدگمانی نماند. ( تاریخ بیهقی ). پس در این باب نامه توان نبشت چنانکه بدگمانی آلتونتاش زایل شود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 330 ). این مقدار با بنده گفت و در این هیچ بدگمانی نمی نماید. ( تاریخ بیهقی ص 81 ). امیر برادر را دل قوی باید داشت و هیچ بدگمانی بخویشتن راه نباید داد. ( تاریخ بیهقی ). کفشگر... بدگمانی داشته بود. ( کلیله و دمنه ).
شاه آن خون از پی شهوت نکرد
تو رها کن بدگمانی و نبرد.
مولوی.
- بدگمانی کردن ؛ خیال بد بردن. سؤظن داشتن :
بدگمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد نزد خوان مهتری.
مولوی.
|| بداندیشی. بدخواهی :
چو رستم بگفتار او بنگرید
ز دل بدگمانیش کوتاه دید.
فردوسی.
که پیران سالار از آن شهر بود
که از بدگمانیش بی بهر بود.
فردوسی.
|| بدنامی و رسوایی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

۱ - سوئ ظن بد خیالی . ۲ - رشک غبطه. ۳ - غرض .

فرهنگ عمید

بدگمان بودن، بدخیالی، سوءظن.

فرهنگستان زبان و ادب

{paranoia} [روان شناسی] حالتی که در آن فرد باورهای نادرست دارد و بر مفروضات اشتباه تکیه می کند که ممکن است در نتیجۀ شدت یافتن آن هذیان و توهم هایی در او پدید آید مبنی بر اینکه دیگران علیه او توطئه می کنند یا می خواهند به او آسیب برسانند

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] بدگمانی یکی از گناهان بزرگ به شمار می آید و در قرآن از آن نهی شده است. منظور از نهی از گمان بد، ترتب آثار بر آن است.
یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری گمان ها دوری کنید؛ زیرا بعضی از گمان ها گناه است.

مترادف ها

suspicion (اسم)
ظن، بدگمانی، سوء ظن، تردید، تو هم

distrust (اسم)
بی اعتمادی، بدگمانی، سوء ظن

mistrust (اسم)
بدگمانی

misgiving (اسم)
بیم، ترس، اشتباه، بدگمانی، شبهه، مشتبه سازی، سوء تفاهم، عدم اطمینان

فارسی به عربی

ارتیاب , سوء الظن , شک

پیشنهاد کاربران

بپرس